تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

When will you come to the party? I'll show up at 8 o'clock کی میای مهمونی؟ ساعت ۸ میام.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پایه، حاضر We're going to go to the party tonight. Would you like to join us? I'm in ما امشب میخوایم به پارتی بریم، میخوای با ما بیای؟ پایه ام

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حاضر ، آماده Are you guys down for the party tonight? بچه ها برای پارتی امشب حاضرید؟

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سخت روی چیزی کار کردن she put so much work on his body. اون خیلی سخت روی اندامش کار کرده.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فوق العاده ( برای تعریف کردن از اشخاص فقط ) She got a huge glow - up after a month and her body is on fire. اون بعد یک ماه تغییر باورنکردنی کرده. ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحویل بین المللی If you want to send this letter to the United States, there will be a fee of $50 for international Delivery. اگر می خواهید این ن ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پست پیشتاز پست سریع I want to send this letter by speed post

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

همینجوری، همینطوری That's how I wanted to know. I did not mean. همینجوری میخواستم بدونم. منظوری نداشتم.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنظر میاد . . . شده We gave you a wrong baby. There seems to be a mix - up

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱ - بعدا تصمیم میگیریم چیکار کنم ۲ - به عهده گرفتن کاری Let's just see how much the repairs will cost and take it from there. بزار ببینم هزینه تعمی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرداختن به کاری، ادامه دادن it’s time to get on with our programme. الان وقتشه که به برنامه امون بپردازیم.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

احساس کردن If you feel like your car tires might soon have a blowout. You should change your tires اگه احساس می کنید لاستیک های ماشینتون به زودی پن ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

به همین راحتی به همین سادگی She was killed by a criminal, just like that اون توسط یه جنایتکار کشته شد، به همین راحتی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیرون زدن از . . . I broke out of the house quick. سریع از خونه بیرون زدم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

سراغ . . . رفتن، پیش . . . رفتن Reach out someone who really cares about you. سراغ کسی برو که واقعا بهت اهمیت بده

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

My car is running on fumes. ماشینم دود میکنه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قطعات خودرو

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٤

یکی از معنی هاش تحویل گرفتن هست Please go to the customer service counter to collect your lost wallet. لطفا به پیشخوان خدمات مشتری مراجعه کنید کیف ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

ملاحضه کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

خاموش شدن ( بخاطر قطع شدن برق ) I was scared when the lights went out. من ترسیدم وقتی چراغ ها خاموش شدن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به صدا در آمدن I woke up before the alarm went off من بیدار شدم قبل از به صدا در اومدن زنگ

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیدا کردن ❝ I managed to scare up a few helpers to move the furniture. موفق شدم چند نفر کمک رسان برای جا به جایی مبلمان پیدا کنم.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جای کسی رو گرفتن She's a hard act to follow anymore. کسی جای اونو نمیگیره دیگه. ( کسی مثل اون پیدا نمیشه ) Why did you fire Peter? He is a hard ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

معادل فارسیش رومیشه این ها در نظر گرفت تازه داشت، تازگیا داشت، تازه دارم، تازگیا دارم مثال: Reza was beginning to eat dinner. رضا تازه داشت شام ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آماده کردن Could you fill this prescription for me? میشه این نسخه رو برای من آماده کنید؟

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

انصراف دادن . . . Why did you leave out the university? چرا از دانشگاه انصراف دادی؟

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جای تأسفه ، خجالت اوره That's a shame you didn't come to the party. جای تاسف داره به مهمونی نیومدی.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٦

جبران کردن کارهای عقب افتاده I gotta stay in the company and catch up on my works مجبورم تو شرکت بمونم و کارهای عقب افتاده ام رو جبران کنم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

Keep somebody posted در جریان گذاشتن. Could I possibly ask you to keep my father posted? میشه لطفا ازتون تقاضا کنم پدرم در جریان بزارید؟

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

منتقل کردن I can move you to bigger table. میتونم به یه میز بزرگتر منتقل تون کنم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

در رستوران به معنی رزرو کردنم میشه : Can I make it for six people?

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٧

چند لحظه پیش . . . چند دقیقه پیش . . . یکم پیش . . . I called you earlier to book a table at half past seven, I'm calling you to cancel it. یکم ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

به زبان محاوره ای خودمون همون ( میرسم ) مثلا : I can't get around to doing my homework today. نمیرسم امروز تکالیفم رو انجام بدم. I get around ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

حالا یه کاریش می کنیم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

My dad and I often go away weekend من و پدرم آخر هفته میریم سفر. سفر ، مسافرت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جداسازی کردن مرزبندی کردن You have to clarify between your personal life and your career. باید بین زندگی شخصیت و حرفه ات مرزبندی ( جداسازی ) کنی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

You have to get over your work باید از پس ( عهده ) کارت بر بیای. Get over something از پس ( عهده ) چیزی بر آمدن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I see, you recently are not focused on your job می بینم که اخیرا حواست جمع نیست روی کارت.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

شتر در خواب بیند پنبه دانه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

به دست آوردن فرصت فرصت گیر آوردن I got to meet the president فرصت به دست آوردم که رئیس جمهور رو ببینم.

١