تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

When will you come to the party? I'll show up at 8 o'clock کی میای مهمونی؟ ساعت ۸ میام.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پایه، حاضر We're going to go to the party tonight. Would you like to join us? I'm in ما امشب میخوایم به پارتی بریم، میخوای با ما بیای؟ پایه ام

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

حاضر ، آماده Are you guys down for the party tonight? بچه ها برای پارتی امشب حاضرید؟

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سخت روی چیزی کار کردن she put so much work on his body. اون خیلی سخت روی اندامش کار کرده.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فوق العاده ( برای تعریف کردن از اشخاص فقط ) She got a huge glow - up after a month and her body is on fire. اون بعد یک ماه تغییر باورنکردنی کرده. ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحویل بین المللی If you want to send this letter to the United States, there will be a fee of $50 for international Delivery. اگر می خواهید این ن ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پست پیشتاز پست سریع I want to send this letter by speed post

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

همینجوری، همینطوری That's how I wanted to know. I did not mean. همینجوری میخواستم بدونم. منظوری نداشتم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنظر میاد . . . شده We gave you a wrong baby. There seems to be a mix - up

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱ - بعدا تصمیم میگیریم چیکار کنم ۲ - به عهده گرفتن کاری Let's just see how much the repairs will cost and take it from there. بزار ببینم هزینه تعمی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرداختن به کاری، ادامه دادن it’s time to get on with our programme. الان وقتشه که به برنامه امون بپردازیم.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٥

احساس کردن If you feel like your car tires might soon have a blowout. You should change your tires اگه احساس می کنید لاستیک های ماشینتون به زودی پن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

به همین راحتی به همین سادگی She was killed by a criminal, just like that اون توسط یه جنایتکار کشته شد، به همین راحتی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیرون زدن از . . . I broke out of the house quick. سریع از خونه بیرون زدم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٦

سراغ . . . رفتن، پیش . . . رفتن Reach out someone who really cares about you. سراغ کسی برو که واقعا بهت اهمیت بده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

My car is running on fumes. ماشینم دود میکنه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قطعات خودرو

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٥

یکی از معنی هاش تحویل گرفتن هست Please go to the customer service counter to collect your lost wallet. لطفا به پیشخوان خدمات مشتری مراجعه کنید کیف ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

ملاحضه کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

خاموش شدن ( بخاطر قطع شدن برق ) I was scared when the lights went out. من ترسیدم وقتی چراغ ها خاموش شدن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به صدا در آمدن I woke up before the alarm went off من بیدار شدم قبل از به صدا در اومدن زنگ

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیدا کردن ❝ I managed to scare up a few helpers to move the furniture. موفق شدم چند نفر کمک رسان برای جا به جایی مبلمان پیدا کنم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جای کسی رو گرفتن She's a hard act to follow anymore. کسی جای اونو نمیگیره دیگه. ( کسی مثل اون پیدا نمیشه ) Why did you fire Peter? He is a hard ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

معادل فارسیش رومیشه این ها در نظر گرفت تازه داشت، تازگیا داشت، تازه دارم، تازگیا دارم مثال: Reza was beginning to eat dinner. رضا تازه داشت شام ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آماده کردن Could you fill this prescription for me? میشه این نسخه رو برای من آماده کنید؟

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

انصراف دادن . . . Why did you leave out the university? چرا از دانشگاه انصراف دادی؟

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جای تأسفه ، خجالت اوره That's a shame you didn't come to the party. جای تاسف داره به مهمونی نیومدی.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٧

جبران کردن کارهای عقب افتاده I gotta stay in the company and catch up on my works مجبورم تو شرکت بمونم و کارهای عقب افتاده ام رو جبران کنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Keep somebody posted در جریان گذاشتن. Could I possibly ask you to keep my father posted? میشه لطفا ازتون تقاضا کنم پدرم در جریان بزارید؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منتقل کردن I can move you to bigger table. میتونم به یه میز بزرگتر منتقل تون کنم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در رستوران به معنی رزرو کردنم میشه : Can I make it for six people?

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

چند لحظه پیش . . . چند دقیقه پیش . . . یکم پیش . . . I called you earlier to book a table at half past seven, I'm calling you to cancel it. یکم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به زبان محاوره ای خودمون همون ( میرسم ) مثلا : I can't get around to doing my homework today. نمیرسم امروز تکالیفم رو انجام بدم. I get around ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

حالا یه کاریش می کنیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

My dad and I often go away weekend من و پدرم آخر هفته میریم سفر. سفر ، مسافرت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جداسازی کردن مرزبندی کردن You have to clarify between your personal life and your career. باید بین زندگی شخصیت و حرفه ات مرزبندی ( جداسازی ) کنی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

You have to get over your work باید از پس ( عهده ) کارت بر بیای. Get over something از پس ( عهده ) چیزی بر آمدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I see, you recently are not focused on your job می بینم که اخیرا حواست جمع نیست روی کارت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شتر در خواب بیند پنبه دانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به دست آوردن فرصت فرصت گیر آوردن I got to meet the president فرصت به دست آوردم که رئیس جمهور رو ببینم.

١