پیشنهادهای زهره مرصوص (١١٨)
( با K بزرگ ) حضرت داوود
سواد رابطه
در گرو چیزی بودن
( با کسی ) سرسنگین شدن
درِ کونی
چهارخانه پیچازی
ترتیب کارها را دادن ( برای شروع چیزی )
( ورزش ) بازی دوستانه
( حرف ) بلغور کردن
دردسر
( در ورزش ) وقت کُشی
مثل برق وباد گذشتن
( چیزی که ) حرف نداره!
حالا این که چیزی نیست
بازیکن ذخیره
حساب شده
مثل آب خوردن
دست بر قضا
( وسط جمله ) . . . که شاید . . . and be fully prepared if things don't go the way you thought. کاملاً خودتان را آماده کنید� که شاید� اوضاع آن طوری ...
( خود را ) در انداختن ( با چیزی یا کسی )
توی ذوق ( کسی ) زدن
فهرست کردن
حالا حالاها
در همین راستا
یکی از رفتارهای معمول که با عنوان همانندسازی ( Mirroring ) شناخته می شود، مدت زیادی است که مورد مطالعه روان شناسان قرار گرفته است. ما معمولا از حالات ...
( شواهد ) تأییدی
سوگیری تأییدی
زور زدن
چسبیدن ( به چیزی )
کمک گرفتن برای حل یه مشکل، اونو سریعتر حل میکنه
در ظاهر امر، در ظاهر
روزنویس
رذلانه
خودصیانتی
تازه وقتی که
خزان زده
کاجستان
عملاً در عمل
مخففِ High Maintenance Female زنِ سرکش - زنِ متمرد
A Noise Denoting Scorn or Dissatisfaction ( as an interjection like "hmph" )
ترگل ورگل
بگی نگی
وانگهی
ساییده شده
تاخت زدن
تو گفتی، گویی
دوکی شکل
گُرده
کِیف کردن - خوش داشتن
کبود - کبودفام