
علیرضا رحمتی
دیکشنری
٣٢
١٠
امتیاز در دیکشنری
٢٢,٠٠٦
رتبه در دیکشنری
١٦٠
لایک
٢,٢٨٢
دیسلایک
٤٠٧
پیشنهادهای برتر
٥ سال پیش
١٨٠
اذعان کردن و معترف شدن به چیزی مثال : باید اعتراف کنم که حق با تو هستش I must admit that you are right
٥ سال پیش
١٢٤
مسائل_چیزهای_ مشابه. . . . . و غیره . . . وامثالهم I like reading and stuff
٥ سال پیش
١٠٣
( دیگه وقتشه ) اگر در جمله فاعل باشد فعل پس از عبارت حتما باید ماضی باشد ولی اگر بجای آن to بیاید و فاعلی در جمله نباشد باید فعل مضارع شود : it's a ...
٥ سال پیش
٧١
بهانه آوردن He made up an excuse
٥ سال پیش
٧٧
پیچ خوردگی مفصلی
ترجمههای برتر
٤ سال پیش
The police officer asked her to indicate the man she thought was the attacker.
٦٤
افسر پلیس از او ( مونث ) درخواست کرد تا مردی را که به گمانش مهاجم می رسید ، نشان دهد .
٥ سال پیش
I failed to realize how unhappy she was.
٤٨
موفق به درک میزان ناراحتی او ( مونث ) نشدم
٤ سال پیش
My coach has confidence in my abilities.
٤٧
مربی من به توانایی های من ایمان دارد .
سوالهای برتر
پاسخی موجود نیست.
پاسخهای برتر
پاسخی موجود نیست.