ترجمه‌های عادل چایچیان (٦٩)

بازدید
١٣٦
تاریخ
١ روز پیش
متن
Could you brief the proposal for us?
دیدگاه
٠

می توانی خلاصه ای از پیشنهاد را به ما بگویی؟

تاریخ
١ روز پیش
متن
I will brief you on what was discussed in the meeting this morning.
دیدگاه
٠

از آنچه صبح امروز در جلسه بحث شد، خلاصه ای را به شما خواهم گفت.

تاریخ
١ روز پیش
متن
It took me some time to undergo the metamorphosis from teacher to lecturer.
دیدگاه
٠

مدتی وقت گرفت تا تغییر/دگرگونی از معلمی به استادی را تجربه کنم/به خود هموار کنم/به خود ببینم.

تاریخ
١ روز پیش
متن
You may have to undergo disappointment and failure before experiencing success.
دیدگاه
٠

شما قبل از تجربه موفقیت/رسیدن به موفقیت، ممکن است دستخوش ناامیدی و شکست شوید.

تاریخ
١ روز پیش
متن
I don't want to undertake such an important task if I can't give it my full attention.
دیدگاه
٠

نمی خواهم چنین وظیفه مهمی را به عهده گیرم اگر نتوانم تمام توجهم را به آن بدهم.

تاریخ
١ روز پیش
متن
This is the second large project she's undertaken this year.
دیدگاه
٠

این دومین پروژه بزرگی است که او امسال به عهده گرفته است.

تاریخ
١ روز پیش
متن
Let me just recap what's been discussed so far.
دیدگاه
٠

بگذارید آنچه را که تا الان بحث شد، خلاصه/جمع بندی کنم.

تاریخ
١ روز پیش
متن
As long as the world shall last there will be wrongs, and if no man rebelled, those wrongs would last forever.
دیدگاه
٠

مادام که دنیا برقرار است، شر وجود خواهد داشت، و اگر هیچ کس قیام نکند، شر برای همیشه ادامه خواهد داشت.

تاریخ
١ روز پیش
متن
A man is not old as long as he is seeking something. A man is not old until regrets take the place of dreams.
دیدگاه
٠

انسان تا وقتی که به دنبال چیزی باشد، پیر نیست. آدمی تا موقعی که حسرت هایش جای رویاهایش را نگرفته باشد، پیر نیست. ( آدمی پیر محسوب نمی شود مگر حسرت ها ...

تاریخ
١ روز پیش
متن
As long as ever you can.
دیدگاه
٠

تا زمانی که بتوانی. /مادام که بتوانی.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
His every utterance will be scrutinized.
دیدگاه
٠

هر گفته او مورد بررسی دقیق قرار خواهد گرفت/موشکافی خواهد شد.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
As for me, if I had fifty-three minutes to spend as I liked, I should walk at my leisure toward a spring of fresh water.
دیدگاه
٠

در مورد من، اگر پنجاه و سه دقیقه وقت داشتم که آن طور که دلم می خواست بگذرانم، با طیب خاطر/با فراغت بال/با خیالی آسوده به سمت چشمه آب شیرین پیاده روی ...

تاریخ
٢ روز پیش
متن
As for the money, don't give it a second thought.
دیدگاه
٠

در مورد پول، فکرش را هم نکن/تردید نکن.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
He built up the business at the expense of his health.
دیدگاه
٠

او به بهای سلامتی اش این کسب و کار را راه انداخت و توسعه داد.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
She bought fame at the expense of her happiness and health.
دیدگاه
٠

او شهرت اش را به قیمت خوشبختی و سلامتی خود خرید/به دست آورد/حصول نمود.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
He finished the job at the expense of his health.
دیدگاه
٠

او کارش را به قیمت سلامتی اش تمام نمود.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
They purchased life at the expense of honour.
دیدگاه
٠

آنها زندگی شان را به بهای شرافت شان خریدند/به دست آوردند/حصول نمودند.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
Democrats will complain he overemphasizes punishment at the expense of prevention and treatment.
دیدگاه
٠

دموکرات ها شکایت خواهند کرد که او به بهای از دست دادن پیشگیری و حل و فصل بر روی مجازات تاکید مضاعف دارد.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
The board had a long, windy discussion about the matter.
دیدگاه
٠

هیئت مدیره در مورد این موضوع بحث طولانی و عبثی داشت.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
We all like to think we stand out from the crowd .
دیدگاه
٠

همه ما دوست داریم فکر کنیم تافته جدا بافته هستیم/متمایز از دیگران هستیم.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
Stand out, if you want to compete with me!
دیدگاه
٠

اگر می خواهی با من رقابت کنی، برتری خودت را نشان بده.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
His huge Afro made him stand out at school.
دیدگاه
٠

موهای بلند و پف کرده آفریقایی اش، او را در مدرسه نمایان/تابلو کرده است.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
His enthusiasm slumped when his team lost again.
دیدگاه
٠

موقعی که تیمش دوباره شکست خورد، شور و اشتیاق او دچار افت شد.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
Sales have slumped since the market crash.
دیدگاه
٠

میزان فروش از زمان سقوط بازار دچار افت شده است.

تاریخ
٢ روز پیش
متن
The group's influence had begun to wane by this time.
دیدگاه
٠

تا این موقع، نفوذ گروه شروع به افول کرده بود.

تاریخ
٣ روز پیش
متن
My bet on the race was small.
دیدگاه
٠

مبلغ شرط بندی من روی این مسابقه کم بود.

تاریخ
٣ روز پیش
متن
His horse is a sure bet in the next race.
دیدگاه
٠

اسب او گزینه مطمئنی برای شرط بندی در مسابقه بعدی است.

تاریخ
٣ روز پیش
متن
I bet you're tired after all that work in the yard.
دیدگاه
٠

مطمئنم که تو بعداز این همه کار کردن در حیاط خسته ای.

تاریخ
٤ روز پیش
متن
Actors have to learn their lines by heart.
دیدگاه
٠

بازیگران مجبورند سطور مربوط به خودشان را در فیلمانه ازبر شوند.

تاریخ
٤ روز پیش
متن
I've got this poem off by heart already.
دیدگاه
٠

من این شعر را از بر شده ام/حفظ کرده ام.

تاریخ
٤ روز پیش
متن
Try to learn by heart these English words and phrases.
دیدگاه
٠

سعی کن این لغات و عبارات انگلیسی را حفظ کنی/از بر کنی.

تاریخ
٤ روز پیش
متن
You should learn these words by heart.
دیدگاه
٠

تو باید این لغات را حفظ شوی/از بر شوی.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
The injection caused rigor.
دیدگاه
٠

تزریق باعث /سفتی/گرفتگی/انقباض عضلات شد.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
The river is tamed by a dam.
دیدگاه
٠

رود توسط یک سدی مهار شده است.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
Pioneers tamed the wilderness.
دیدگاه
٠

پیشروها طبیعت بکر را به کنترل خود درآوردند.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
a tame political rally
دیدگاه
٠

گردهمآیی سیاسی ضعیف/بیروح/بی جان/سرد

تاریخ
١ هفته پیش
متن
He couldn't then afford the money to go on the trip.
دیدگاه
٠

او نمی توانست پول لازم برای رفتن به سفر را تامین کند.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
How can he afford to buy himself a brand new car?
دیدگاه
٠

او چطور از عهده خریدن ماشین نو برای خودش برمی آید؟

تاریخ
١ هفته پیش
متن
No ordinary families can afford to hire servants.
دیدگاه
٠

هیچ خانواده معمولی از عهده استخدام خدمتکار برنمی آید.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
We can't afford to go abroad this summer.
دیدگاه
٠

ما امسال استطاعت خارج رفتن نداریم.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
I must brush up on my Latin for the exam.
دیدگاه
٠

برای امتحان باید زبان لاتین را مرور کنم ( به روز کنم ) .

تاریخ
١ هفته پیش
متن
She sensed something was amiss and called the police.
دیدگاه
٠

او حس کرد چیز بدی اتفاق فتاده و به پلیس زنگ زد.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
There's something amiss in their relationship.
دیدگاه
٠

در روابط آنها چیزی اتفاق افتاده است.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
She sensed something was amiss right now!
دیدگاه
٠

او حس کرد همین الان چیز بدی اتفاق افتاده است.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
Please don't take it amiss, if I point out your errors.
دیدگاه
٠

لطفاً به دل نگیرید/لطفاً به شما برنخورد، اگر به خطاهای شما اشاره کنم.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
A word of apology might not go amiss.
دیدگاه
٠

یک کلمه عذرخواهی می توانست وضعیت را بهتر کند/به بهتر شدن فضا کمک کند.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
Nothing comes amiss to a hungry man.
دیدگاه
٠

آدم گرسنه از هیچ چیز نمی گذرد. / آدم گرسنه هیچ چیز را رد نمی کند. معادل: A hungry person won’t be picky about food.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
Protestors firebombed the embassy building yesterday.
دیدگاه
٠

معترضان روز گذشته به ساختمان سفارت بمب آتش زا پرتاب کردند.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
If the government clamps down on the protestors, that will only serve to strengthen them in the long run.
دیدگاه
٠

اگر دولت علیه معترضان شدت عمل نشان دهد، این کار فقط موجب تقویت آن ها در طولانی مدت خواهد شد.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
The teacher collated her syllabus.
دیدگاه
٠

معلم رئوس مطالب درسی خود را مرتب کرد.

١