پیشنهاد‌های عباس کریمی دخت (٢٧٢)

بازدید
٤٢٩
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسینون ، احتمالا از لغت مسینیون به معنی شنگرف وشنجرف است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دنگ ، dang ، دنگ وفنگ ، دم ودستگاه ، درگویش شهربابکی به کسی که به خاطر اشتباه خودش ونصیحت نپذیرفتن از دیگران ، کاری انجام داده و خسران وزیانی بر وی و ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بنه beneh , بگذار ، زمین گذار ، رها کن بنه ، boneh , ساقه زیر زمینی ، در گیاهی مانند سیر بنه beneh , گیاهی درختی که در ارتفاعات کوهستانی می روید ، پس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پچل pechal به معنی کثیف بودن است که برای چیز کثیف بکار میرود، در گویش شهربابکی پچل پچول با هم بکار می رود وگاهی که کلمه ی پچل در مورد شخصی بکار می رو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پرک park ، با این تلفظ در گویش شهربابکی به معنی نصف چیزی است ، که به آن پرکه هم می گویند ، برای مثال ؛ پرک نون یعنی نصف نون ونصف پرکی نون یعنی یک چها ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

اشتلم osh to lom در گویش شهربابکی یعنی اعتراض و داد وبیداد شخص بدلیل نپذیرفن چیزی هست

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

فله felleh از مخلوط کردن شیر آغوز یا به قول شهربابکی ها شیر جک jak با مقداری شیر معمولی وگرم کردن آن فله تهیه می شود ، فله غلیظ تراز شیر ورقیق تر از ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مشکات meshcaat چراغی که خدا خود را بدان مثل زند، آن چراغ به مثال چراغ بادی است که شعله نداشته باشد، پس نوری دارد که از چراغ خارج نمی شود چون بواسطه ش ...

پیشنهاد
٣

بخش کردن کلمات ، سیلاب بندی کلمات

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

برملا bar mela هویدا ، علنی ، آشکار ، نمایان ، ضرب المثل شهربابکی که میگه ؛ سر کل زیر کلای ه ، چش کور رو ور ملای ه ، یعنی سر کچل رو میشه زیر کلاه پنه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

یابو yaaboo در گویش شهربابکی به معنی حیوان زبان نفهم است ، به اسب شاه گفتن یابو ، کنایه از این است که وقتی کسی از سخن درست می رنجه ، میگن توهینی که ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مجری ، mojri ، اجرا کننده مجری mejri ، صندوقچه ، گنجه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

مصاحب ، mosaheb ، همنشین ودوست ورفیق در داستان های کهن شهر بابکی به معنی مردی بوده که همنشین زن دیگری شود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

تبر زین tebar zin , تبر زینت داده شده ، تبر کوچکی و زیبایی که درویشان در دست می گرفتند ، روی تبر نقوش وکلماتی کنده کاری شده بود وکار تبر انجام نمی دا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیله کردن ، pileh kardan , در گویش شهر بابکی به معنی ، سماجت کردن ، برای جلب موافقت ورضایت کسی ، پیچیدن به پر وپای کسی برای به راه آوردن وی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

تن لش tane lash در گویش شهربابکی به مرد بی کار وبی عار گفته می شود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پاسوز ، paasooz , اسیر وگرفتار، پایبند در زندگی با کسی شدن ، گاهی به اجبار گاهی به ایثار ، در گویش شهر بابکی در مورد زن وشوهر بویژه در مورد زن بکار م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سیدکو ، sidecoo , در گویش شهر بابکی به کرم لوله ای وسنجاق مانند سفید رنگ گفته میشود که از نماتد ها بوده انگل روده بزرگ بویژه در کودکان است ، وتخم ریز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

حراف haraf , آنکه در گفتن کم نیاورد ، حریف در محاوره زبانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پلیسه ، رشته های نازک، کوتاه ومواجی از فلز که با ماشین کاری ضایع گردد و پلیسه به گاه کار به چشم اوفتد ، که پیشگیری به عینک مخصوص است ، ودر اوردن با چ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

شتر گلوه ، shotor geloo, در گویش شهربابکی به آن اشتر گلو oshtor geloo می گویند ، جایی است که، آب قنات که به سطح زمین رسیده ، ولی به اجبار بایستی از ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ازگ azg در گویش شهربابکی به تیغه باریک چوب یا تراشه چوب گفته می شو د ، ازگ غیر از ترکه است وغیر از خار است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

شکستنی shcasteni خرد شونده ، در گویش شهربابکی اشکستنی می گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کارتونک caar too nak در گویش شهربابکی به عنکبوت هایی که تار می تنند گفته می شود ، کلمه از سه قسمت درست شده، "کار" که اشاره از کار قالیبافی دارد ( در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جزع ، jeza e ، ناله و زاری که بدلیل تمام شدن صبر وشکیبایی در شرایط سخت باشد باشد ، فغان کردن ، فریاد کسی که از شرایط ذله شده باشد ، در گویش شهر بابکی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سوا seva , در گویش شهر بابکی به سه معنی است ، سوا به معنی جدا ، که فعل آن سوا کردن است ، سوا به معنی فردا ، پسوا به معنی پس فرداست ، سوا به معنی غیر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

مکان mecan فضا ، جا ، مکای که می شناسیم دارای ویژگی هایی به شرح ذیل است ؛ 1 مکان محصول خلق شدن ماده است و وجودش وابسته به وجود ماده است ، 2 مکان هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

چلونگر chloongar چلنگر، آهنگر ظریف کار ، تفاوت در این است که آهنگر کوره وسندان وپتک بزرگ داردودر آن وسایل بزرگ نظیر؛تیزبیل وکلنگ وتیشه و قلم گاز بزرگ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

دول dool در گویش شهربابکی به دلو که با آن آب از چا می کشند گفته می شود ، دول هنچنین بکار مقنی قنات برای لای روبی می آید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کل col ، تمام، همه ، در گویش شهربابکی ، لخته خشک خون ، دستم خراشیده شده ، کل بسته، یعنی خراش خورده و لخته خون خشک شده کل cal ، کچل ، در گویش شهربابک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شنگsheng در گویش شهر بابکی به معنی خیار چمبر است ، شنگ بالنگ میگن ، که منظور خیار چمبر وخیار سبز است ، در این گویش خیار نام کلی است که شامل خیار شنگ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جوریدن ، jooridan جستجوی با دقت برای یافتن چیزی ، دنبال گشتن با دقت زیاد ، در مورد یافتن مرغ که تو باغچه پاکور پاکور می کنه داره باغچه رو برا پیدا کر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

آخوره ، aakhoreh , در گویش شهر بابکی به مکانی مستطیل شکل که در آن علف وخوراک دام وچهار پا بریزند تا بخورد به ان آخره aakhereh هم می گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شلیته ، sheliteh, زن هتاک و بد زبان را گویند، معمولا این کلمه را همرا شطاح بکار میرود ، زن شطاح شلیطه ، صرب المثلی قدیمی در شهر شهربابک هست در این با ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کشکول cash cool , ظرفی مشابه کاسه ی لاکپشت، که وارونه وار ان را با زنجیر باریک که بدا متصل کرده بودند، درویشان بر سر دوش می اویختند وتبر زین در دست م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پق pagg در گویش شهربابکی به معنی پهن شده چیزی است که در اثر کوفتن یا برخورد یا هر عاملی ایجاد شده است ، خزانه های ژنی مان ز مرز ، خارج بود ، دماغ پق ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

نرس ners ، پرستار نرس naras ، نوعی ازبازی پاسور حکم نام دارد ونوعی از حکم ، نرس نام دارد ، که با کمتر آوردن برنده شوند ، ورق دو ، برترین ورق در این ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلته colteh در گویش شهربابکی به معنی مقنعه است ، که به آن کلیته هم میگویند، قدیم هاشون میگفتن خدا کنه کلا سرو باشه ، کلته سرو بسیاره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خر موشه khare moosheh در گویش شهربابکی خری که هم احمق وهم مکار است و کنایه از انسانی است که چنین ویژگی هایی داره، مثلا میگن خر موشه به مرگ خودش وضرر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مشتی mash ti در گویش شهربابکی در گذشته به اول اسم مردی اضافه می شد که زیارت امام رضا در مشهد رفته بود ، چون لباس نو هم خریده بود ومی پوشید ، لغت مشت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شولی شلغم ، غیر از شوربا است ، شولی شلغم با آب آرد وعدس وماش و شلغم خورد شده وشوید خشک وکمی زرد چوبه وادویه درست می شود ، اما شوربا با آب وبرنج و سبز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یسیر yesir در گویش شهربابکی به بچه ای می گویند که مادرش را از دست داده ، بچه ی از مادر یتیم شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش شهر بابکی مصاحب همراه با کلمه مشتری به کار می رود ، به شکل ؛ مصاب مشتری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

لمار le maar در گویش شهربابکی به معنی جفت است که بعد از تولد مثلا گوساله از بدن گاو خارج می شود ، اگر گاو لمار خود رابخورد شیرش بد بو می شود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شیر جک shir jak شیر گاو تازه زا را در گویش شهربابکی شیر جک می گویند ، در مناطق دیگر ایران، شیر آغوز هم نامیده می شود، این شیر چرب تر وغلیظ تر از شیر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ترو troo در گویش شهربابکی به معنی تر وتازه است اصل لغت" تر" است که واو تصغیر به آن اضافه شده ، معمولا برای نوزاد بکار می رود ، میگن بچه هنوز ترو یه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پاکور paakoor , پا جور ، در گویش شهربابکی به حرکات پای مرغ هنگام جوریدن خاک باغچه برای یافتن کرم ویا غذای دیگر، گفته می شود ، وبیشتر به شکل، پاکور پا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسماعیلی esmaeili هم نام خانوادگی است وهم به شیعه ای گفته می شود که جزو شیعه ی اسماعیلیه است ، رجوع شود به لغت ، اسماعیلیه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تلنگ teleng , در گویش شهربابکی ، ضربه حاصل از رها شدن انگشت اشاره که در انگشت شست قفل شده ، به صدای حاصل از حرکات انگشتان در هنگام رقص وشادی را تلنگ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پالون paaloon , در گویش شهر بابکی به پالان ، پالون گفته می شود ، که همان جل خر است ، بیا قسمت کنیم مال پدر را ، کلند وتیشه و پالون خر را