پیشنهاد‌های عباس کریمی دخت (٢٧٢)

بازدید
٣٩٨
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

عروج ، orooj ، به معراج رفتن ، پرواز روح ، پرواز در ملکوت، برون فکنی غیر ارادی که به فیض روح القدس انجام شود ، پیامبران عروج دارند ، و اولیا دارند، م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

الوات ، alvaat لات ، در گویش شهربابکی به جوانی گفته میشه که از هیچ چیز پرهیز ندارد وترسی هم از کسی ندارد، ولگرد ولا ابال با درجاتی از هنجار شکنی اجت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بیگ beyg بیگ معادل خان است ، این لقب به بزرگ منطقه از طرف حکومت در زمان های گذشته اعطا می شده ، مانند محمد رضا بیگ که بزرگ ه منطقه ی کهتنو عباس آباد ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

نعشه ، na e sheh ریشه لغت از عیش است ، به معنی فردی که بر اثر مصرف مواد مخدر به حال خوشی وارد شده ، وبه اصطلاح لول ه ، متضاد آن خمار است که فرد با نر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

شلتاق shaltaagh در گویش شهربابکی شلتاق زدن به معنی اقدام بی رویه وحرکت کنترل نشده از این طرف آن طرف زدن ، همچنین زیاده روی در گفتار است، در خیابان می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

مزاد mezad فزونی یافتن رشد کردن، به نمایش گذاشتن، هر که او حسنش نهاد اندر مزادmezad ، صد قضای بد به سویش رو نهاد nehad

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

فرگشت fargasht در گذشته به جای اوولوشن ، معادل فارسی تکامل که البته ریشه عربی دارد بکار میرفت ولی امروزه کلمه فرگشت بکار می رود مفهوم فرگشت بیان کنن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

پالان ، palan , جل خر ، را پالان گویند که بر پشت ان نهند وبر آن سوار شوند ، چنانچه سوار شدن خر لق وبدون پالان موجب زخم شدن نشیمن گاه می شود در شهر با ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

سلیطه ، در گویش شهر بلبکی به زن بد زبان گفته می شود شلیطه در بر خی نقاط سلیته گفته می شود، ضرب المثل شهر بابکی میگه از زن شلیطه وسگ درنده ودیوار پوده ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

شلیته ، sheliteh , به زن بد زبان وفحاش گفته می شود که در حرف بد زدن ودعوا کردن ید طولایی دارد ، زن زبان دریده ، که رعایت ادب وآداب ونزاکت در مرافحه ن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

شلیطه sheliteh , در گویش شهر بابکی به زن بد زبان گفته می شود شطاح شلیته ، در نقاط دیگر سلیطه هم گفته می شود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

الدنگ aldang کلمه فارسی است , به معنی مرد بدرد نخور که دنبال زندگی کردن نیست ، گفته می شود ، گاه کوتا قد وگاه بلند قد ربطی ندارد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

ذله zelleh، خسته شدن وبه جزع در اومدن ، شدم ذله ز دست کام ناکام ، شده کیسه تهی خالی شده جام، نگاهی کردم از حسرت به اخبار ، ظریفی کو کند امضای بر جام

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیله pileh , در گویش شهربابکی پیله، به فردی گفته می شود که بر پر وپای آدم می پیچد و در جلب رضایت وموافقت اصرار می ورزد ، سماجت کننده، اصرار کننده ، ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

تیل till , در گویش شهر بابکی به معنی غلیظ وپر رنگ است ، ومتصاد آن روو row به معنی رقیق و کم رنگ است ، مثلا چای تیل ، دیزی تیل ، آش تیل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

میتوکندری ، mito condri اندامک های درون سیتوپلاسمی در سلول های یوکاریوتی که انرژی ذخیره شده در پیوند های شیمیایی مولکول های مواد غذایی را به شکل انر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

گردو ، gerdoo , میوه درخت گردو وهم نام درخت گردوgardoo, شخص خانه گرد و همه جا رو گردو gordoow , گرد او ، گرداب ، در گویش شهربابکی کنایه از رماندن شخ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مسینون mesinoon نام روستایی از شهربابک استان کرمان است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

کر وفر car o far , حشمت وشکوه نمایشی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

سیس ، در شیمی آلی ، وقتی در مولکولی استخلاف ها در یک سمت مولکول قرا داشته باشند اصطلاح سیس و وقتی استخلاف هاروبروی هم باشند ، اصطلاح ترانس بکار می رود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

شطح shath , آنچه شخص به شطاحی بر زبان آرد ، کلماتی که عاری از ادب است وبه هتاکی و گستاخی وبی ملاحظه گی در گفتار به زبان رانده شود ، اما علما وزاهدان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

ضرب المثل شهربابکی در این باب هست که میگه ازسگ درنده و زن شلیطه ودیوار پوده ( پوسیده ) پرهیز کن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

قپون ، ghapoon وسیله ای برای وزن کردن که دارای فقط یک وزنه است که با حرکت آن روی میکه بلند که مدرج است ونقش شاهین ترازو رادارد توزین انجام میدهد، در ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

بور شدن boor shodan در گویش شهربابکی به معنی وا رفتن وکم آوردن وخیط شدن است ، اصل لغت همان رنگ زرد طلایی است که به آن بور می گویند ، مکی بور طبیعی اس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

تلبیس talbis لباس پوشاندن ، پوشاندن حقیقت ، مکر وریا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

قوام ghavaam استحکام ، استواری ، پردوام بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

واله vaaleh کسی که از عشق حیران وسرگردان شده ، شیدا ، مجنون

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

زمین zemin زمین با کسره م است ، که به معنی خاک وکره زمین است ، در لهجه ی تهرانی متاسفانه کسره به فتحه تبدیل شده نظیر بسیاری کلنات دیگر از جمله فعل ش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

قر gorr ، در گویش شهر بابکی به معنی برجسته وبرآمده و هم برجسته وبرآمده کردن می گویند و بیشتر در مورد اندام چشم بکار می رود می گن چشمات قر gorr کن خوب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کام caam خواست وآرزو ، ریشه لغت از کم comبه معنی شکم است ، خواستن ها در گذشته شکمی بوده ، کلمه خم khoom نیز از همین لغت است ، به شباهت خم وشکم دقت ش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهربابکی به معنی خانه محقر وخراب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

لپر lappar , ریشه ی لغت لب پر lab par است، لبریز ، برریز، در گویش شهر بابکی به معنی موج زدن یکطرفه مایعی وسر ریز نگهانی در اثر تکان خوردن ظرف است ، ش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

شیر آغوز shir aaghooz شیر پستاتداران تا چند روز پس از زایمان را شیر آغوز می گن، در گویش شهربابکی به آن شیر جک jek میگن ، این شیر مقوی تر از شیر معمول ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

تلیت telit در گویش شهربابکی به نان خیس خورده گفته می شود که در آب یا غذای آبکی دیگر نظیر آبگوشت و آبگرمو ویا دوغ وکشک که به مصرف انسان یاحیوان می رسد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بابو baaboo در گویش شهربابکی به معنی پدر بزرگ است ، مادر بزرگ رو هم بی بی میگن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

جریب jerib ، در شهربابک هر جریب زمین تقریبا معادل هزار متر امروزی است وهر جریب آب معادل چهل دقیقه ، در این گویش ، در تقسیم بندی نصف جریب رو نیم جریب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

جنب ، janb ، کنار ، پهلو ، مجاور ، جانب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

خیز تا خرقه ی صوفی به خرابات بریم ، شطح وطامات به بازار خرافات بریم , حافظ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ضخم zokhm در گویش شهربابکی به بوی گوشت پخته نشده گفته می شه، بوی ضخم میده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کرت cort در گویش شهربابکی کرت به معنی قطعه زمین کوچکی از باغ یا مزرعه که مستطیل شکل بوده وبا یک بند خاکی حصار شده گفته می شود ، نقش بند ، سدی برای جل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پف pof ، در گویش شهربابکی پف به معنی فوت است بطوریکه به جای فوت کن میگن پف کن ، وهم به معنی شش وهم به معنی متورم شدن چیزی که به نظر باد کرده بیاید ، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پلکیدن pelkidan , در گویش شهربابکی ، چسبیدن به کاری ، بپلک، یعنی بچسب به کار ، در کارت جدی باش وسماجت داشته باش ، وقتی میگن بچا بپلکین تا کار تموم بش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

malak پری فرشته ملائکه malek صاحب مالک پادشاه molkفرمانروایی پادشاهی حکومت melk زمین زمین کشاورزی باغ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

دی dii در گویش شهربابکی به معنی دیگه ، دیگر ، است ، مخفف دیگر dii به معنی دیروز dey برج دی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

زهره zahreh کیسه صفرا که محتوی ماده سبز رنگ صفرا است وروی سیاه جگر قرار داشته وبدان متصل است ، در گویش شهربابکی وبسیاری نقاط دیگر به معنی دل وجرات هم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

شید ، درخشنده ، نام دختر ؛ در لغت نانه دهخدا در معتی لغت شهربابک می خوانیم ، تا شود شاد شیده از بهرام ، شهربابک به شیره داد تمام ، کل شهر بابک در زما ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

گاز gaaz در گویش شهربابکی به تکه کوچک چوب یا فلزی که به دسته چوبی کلنگ وپتک وچکش در محل خروج دسته از کله فلزی به منظور استحکام گیرایی وسفت تر شدن آن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سار saar در گویش شهربابکی به معنی بی نمک بودن شخص است ، ساری ممکن است در چهره باشد که زیاد سفید وبور بودن است ویا در اخلاق باشد که لوس بودن است ، متض ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

لوس ، looss، شخصی که سار بازی در میاره ، و با حرف های خنک یا حرکات سبک میخواد خودش رو عزیز کنه ، در گویش شهر بابکی به حیوانی نظیر گربه که با حرکاتی م ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جوون joovoon در گویش شهربابکی به معنی زیبا رو وخوشکل است