پیشنهادهای عباس کریمی دخت (٢٧٢)
عروج ، orooj ، به معراج رفتن ، پرواز روح ، پرواز در ملکوت، برون فکنی غیر ارادی که به فیض روح القدس انجام شود ، پیامبران عروج دارند ، و اولیا دارند، م ...
الوات ، alvaat لات ، در گویش شهربابکی به جوانی گفته میشه که از هیچ چیز پرهیز ندارد وترسی هم از کسی ندارد، ولگرد ولا ابال با درجاتی از هنجار شکنی اجت ...
بیگ beyg بیگ معادل خان است ، این لقب به بزرگ منطقه از طرف حکومت در زمان های گذشته اعطا می شده ، مانند محمد رضا بیگ که بزرگ ه منطقه ی کهتنو عباس آباد ...
نعشه ، na e sheh ریشه لغت از عیش است ، به معنی فردی که بر اثر مصرف مواد مخدر به حال خوشی وارد شده ، وبه اصطلاح لول ه ، متضاد آن خمار است که فرد با نر ...
شلتاق shaltaagh در گویش شهربابکی شلتاق زدن به معنی اقدام بی رویه وحرکت کنترل نشده از این طرف آن طرف زدن ، همچنین زیاده روی در گفتار است، در خیابان می ...
مزاد mezad فزونی یافتن رشد کردن، به نمایش گذاشتن، هر که او حسنش نهاد اندر مزادmezad ، صد قضای بد به سویش رو نهاد nehad
فرگشت fargasht در گذشته به جای اوولوشن ، معادل فارسی تکامل که البته ریشه عربی دارد بکار میرفت ولی امروزه کلمه فرگشت بکار می رود مفهوم فرگشت بیان کنن ...
پالان ، palan , جل خر ، را پالان گویند که بر پشت ان نهند وبر آن سوار شوند ، چنانچه سوار شدن خر لق وبدون پالان موجب زخم شدن نشیمن گاه می شود در شهر با ...
سلیطه ، در گویش شهر بلبکی به زن بد زبان گفته می شود شلیطه در بر خی نقاط سلیته گفته می شود، ضرب المثل شهر بابکی میگه از زن شلیطه وسگ درنده ودیوار پوده ...
شلیته ، sheliteh , به زن بد زبان وفحاش گفته می شود که در حرف بد زدن ودعوا کردن ید طولایی دارد ، زن زبان دریده ، که رعایت ادب وآداب ونزاکت در مرافحه ن ...
شلیطه sheliteh , در گویش شهر بابکی به زن بد زبان گفته می شود شطاح شلیته ، در نقاط دیگر سلیطه هم گفته می شود
الدنگ aldang کلمه فارسی است , به معنی مرد بدرد نخور که دنبال زندگی کردن نیست ، گفته می شود ، گاه کوتا قد وگاه بلند قد ربطی ندارد
ذله zelleh، خسته شدن وبه جزع در اومدن ، شدم ذله ز دست کام ناکام ، شده کیسه تهی خالی شده جام، نگاهی کردم از حسرت به اخبار ، ظریفی کو کند امضای بر جام
پیله pileh , در گویش شهربابکی پیله، به فردی گفته می شود که بر پر وپای آدم می پیچد و در جلب رضایت وموافقت اصرار می ورزد ، سماجت کننده، اصرار کننده ، ک ...
تیل till , در گویش شهر بابکی به معنی غلیظ وپر رنگ است ، ومتصاد آن روو row به معنی رقیق و کم رنگ است ، مثلا چای تیل ، دیزی تیل ، آش تیل
میتوکندری ، mito condri اندامک های درون سیتوپلاسمی در سلول های یوکاریوتی که انرژی ذخیره شده در پیوند های شیمیایی مولکول های مواد غذایی را به شکل انر ...
گردو ، gerdoo , میوه درخت گردو وهم نام درخت گردوgardoo, شخص خانه گرد و همه جا رو گردو gordoow , گرد او ، گرداب ، در گویش شهربابکی کنایه از رماندن شخ ...
مسینون mesinoon نام روستایی از شهربابک استان کرمان است
کر وفر car o far , حشمت وشکوه نمایشی
سیس ، در شیمی آلی ، وقتی در مولکولی استخلاف ها در یک سمت مولکول قرا داشته باشند اصطلاح سیس و وقتی استخلاف هاروبروی هم باشند ، اصطلاح ترانس بکار می رود
شطح shath , آنچه شخص به شطاحی بر زبان آرد ، کلماتی که عاری از ادب است وبه هتاکی و گستاخی وبی ملاحظه گی در گفتار به زبان رانده شود ، اما علما وزاهدان ...
ضرب المثل شهربابکی در این باب هست که میگه ازسگ درنده و زن شلیطه ودیوار پوده ( پوسیده ) پرهیز کن
قپون ، ghapoon وسیله ای برای وزن کردن که دارای فقط یک وزنه است که با حرکت آن روی میکه بلند که مدرج است ونقش شاهین ترازو رادارد توزین انجام میدهد، در ...
بور شدن boor shodan در گویش شهربابکی به معنی وا رفتن وکم آوردن وخیط شدن است ، اصل لغت همان رنگ زرد طلایی است که به آن بور می گویند ، مکی بور طبیعی اس ...
تلبیس talbis لباس پوشاندن ، پوشاندن حقیقت ، مکر وریا
قوام ghavaam استحکام ، استواری ، پردوام بودن
واله vaaleh کسی که از عشق حیران وسرگردان شده ، شیدا ، مجنون
زمین zemin زمین با کسره م است ، که به معنی خاک وکره زمین است ، در لهجه ی تهرانی متاسفانه کسره به فتحه تبدیل شده نظیر بسیاری کلنات دیگر از جمله فعل ش ...
قر gorr ، در گویش شهر بابکی به معنی برجسته وبرآمده و هم برجسته وبرآمده کردن می گویند و بیشتر در مورد اندام چشم بکار می رود می گن چشمات قر gorr کن خوب ...
کام caam خواست وآرزو ، ریشه لغت از کم comبه معنی شکم است ، خواستن ها در گذشته شکمی بوده ، کلمه خم khoom نیز از همین لغت است ، به شباهت خم وشکم دقت ش ...
در گویش شهربابکی به معنی خانه محقر وخراب
لپر lappar , ریشه ی لغت لب پر lab par است، لبریز ، برریز، در گویش شهر بابکی به معنی موج زدن یکطرفه مایعی وسر ریز نگهانی در اثر تکان خوردن ظرف است ، ش ...
شیر آغوز shir aaghooz شیر پستاتداران تا چند روز پس از زایمان را شیر آغوز می گن، در گویش شهربابکی به آن شیر جک jek میگن ، این شیر مقوی تر از شیر معمول ...
تلیت telit در گویش شهربابکی به نان خیس خورده گفته می شود که در آب یا غذای آبکی دیگر نظیر آبگوشت و آبگرمو ویا دوغ وکشک که به مصرف انسان یاحیوان می رسد ...
بابو baaboo در گویش شهربابکی به معنی پدر بزرگ است ، مادر بزرگ رو هم بی بی میگن
جریب jerib ، در شهربابک هر جریب زمین تقریبا معادل هزار متر امروزی است وهر جریب آب معادل چهل دقیقه ، در این گویش ، در تقسیم بندی نصف جریب رو نیم جریب ...
جنب ، janb ، کنار ، پهلو ، مجاور ، جانب
خیز تا خرقه ی صوفی به خرابات بریم ، شطح وطامات به بازار خرافات بریم , حافظ
ضخم zokhm در گویش شهربابکی به بوی گوشت پخته نشده گفته می شه، بوی ضخم میده
کرت cort در گویش شهربابکی کرت به معنی قطعه زمین کوچکی از باغ یا مزرعه که مستطیل شکل بوده وبا یک بند خاکی حصار شده گفته می شود ، نقش بند ، سدی برای جل ...
پف pof ، در گویش شهربابکی پف به معنی فوت است بطوریکه به جای فوت کن میگن پف کن ، وهم به معنی شش وهم به معنی متورم شدن چیزی که به نظر باد کرده بیاید ، ...
پلکیدن pelkidan , در گویش شهربابکی ، چسبیدن به کاری ، بپلک، یعنی بچسب به کار ، در کارت جدی باش وسماجت داشته باش ، وقتی میگن بچا بپلکین تا کار تموم بش ...
malak پری فرشته ملائکه malek صاحب مالک پادشاه molkفرمانروایی پادشاهی حکومت melk زمین زمین کشاورزی باغ
دی dii در گویش شهربابکی به معنی دیگه ، دیگر ، است ، مخفف دیگر dii به معنی دیروز dey برج دی
زهره zahreh کیسه صفرا که محتوی ماده سبز رنگ صفرا است وروی سیاه جگر قرار داشته وبدان متصل است ، در گویش شهربابکی وبسیاری نقاط دیگر به معنی دل وجرات هم ...
شید ، درخشنده ، نام دختر ؛ در لغت نانه دهخدا در معتی لغت شهربابک می خوانیم ، تا شود شاد شیده از بهرام ، شهربابک به شیره داد تمام ، کل شهر بابک در زما ...
گاز gaaz در گویش شهربابکی به تکه کوچک چوب یا فلزی که به دسته چوبی کلنگ وپتک وچکش در محل خروج دسته از کله فلزی به منظور استحکام گیرایی وسفت تر شدن آن ...
سار saar در گویش شهربابکی به معنی بی نمک بودن شخص است ، ساری ممکن است در چهره باشد که زیاد سفید وبور بودن است ویا در اخلاق باشد که لوس بودن است ، متض ...
لوس ، looss، شخصی که سار بازی در میاره ، و با حرف های خنک یا حرکات سبک میخواد خودش رو عزیز کنه ، در گویش شهر بابکی به حیوانی نظیر گربه که با حرکاتی م ...
جوون joovoon در گویش شهربابکی به معنی زیبا رو وخوشکل است