پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٢,٨٣٠)

بازدید
٤,٨٠٩
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

" اَنگیده" انگ به چم اتهام یا گناهی که هنوز استوار ( ثابت ) نشده. انگیده ( انگ خورده=متهم ) کسی ست که در جایگاه انگ ( مظان اتهام ) است و هنوز گناهش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گزینمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رگ توده واژه ای ست برساخته که می توان به جای واژه ی بیگانه ی همانژیوم به کارگیری کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رگ توده، رگتوده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پارش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"پارش" پارش به جای جزئیت ( جزئی بودن ) و نیز به جای تقسیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"هَمِش" همیدن یا همادن= کل بودن، کلیت= هر چیز که همگانی بوده و دربرگیرنده همه پارِگان ( اجزاء ) باشد. هماد= کل [مانند نهاد از نهادن] همادی= کلی هماد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"هَمِش" همیدن یا همادن= کل بودن، کلیت= هر چیز که همگانی بوده و دربرگیرنده همه پارِگان ( اجزاء ) باشد. هماد= کل [مانند نهاد از نهادن] همادی= کلی هماد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اینگونه که نگریسته می شود واژه ی نشیمن باید کوتاه شده ی [نشینمان] باشد که به ریخت نشیمن درآمده. بن کنونی از کارواژه ی نشستن پسوند نامسازِ "مان": نشی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آس به چم آسیا یا آسیاب است درواقع آس از گونه های دستی، آبی، بادی و ستورگرد بوده است. و آسیدن به چم آسیاب کردن خواهد بود، می توان پنداشت که کارواژه ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سوده، ساییده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"هَماده" یا "هماد" همادن= با هم ( جمع ) کردن، هماد، هماده= با هم جمع شده، مجموع، کل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همادن= هم کردن، باهم ( جمع ) کردن، جمع کردن، [همادن مانند نهادن] هم پسوند مصدرساز " ادن" هم: ( بن کنونی ) ، بهم= جمع کن هماد: ( بن گذشته ) = جمع کرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همادن= هم کردن، باهم ( جمع ) کردن، جمع کردن، [همادن مانند نهادن] هم پسوند مصدرساز " ادن" هم: ( بن کنونی ) ، بهم= جمع کن هماد: ( بن گذشته ) = جمع کرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

همادن= هم کردن، باهم ( جمع ) کردن، جمع کردن، [همادن مانند نهادن] هم پسوند مصدرساز " ادن" هم: ( بن کنونی ) ، بهم= جمع کن هماد: ( بن گذشته ) = جمع کرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگارین، نگاشته، برنگاریده، نگار شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگارین، نگاشته، برنگاریده، نگار شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به عهده گرفتن= پذیرفتن

پیشنهاد
٠

پذیرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گل همیشه بهار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

درود بر جناب روزگاری جناب، اینکه داشبورد یک جعبه ایه سمت راست سرنشین، چه گفتنی داره؟ که یک بار هم نه، دو بار! گفتید اینو که همه می دونند، اگر می تونی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویژه گرا به جای متخصص، ویژه گرایی= تخصص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ویژه گرایی به جای تخصص ویژه گرا= متخصص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دانشی، دانشیک، فراویژه، ویژه گرایانه، نمونه ها: واژه های تخصصی در این رشته واژه های دانشیک در این رشته - این رشته دارای ۸۵ واحد تخصصی است. این ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فراهم آمدن، ساخته شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

همگرایی، همداستانی، هماوایی، هم نگاهی، همدلی، سازگاری، هماهنگی پارسی بگوییم پارسی بنویسیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

واژه ی عامیانه ی " لق" که درست تر این است که به ریخت [لغ] نوشته شود درواقع کوتاه شده واژه ی [لَغز]از کارواژه ی پارسی "لغزیدن" است به چم [از جا دررفتن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

واژه ی "کاک" را می توانیم به جای واژه ی بیگانه ی بیسکویت به کار ببریم. پارسی بگوییم پارسی بنویسیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"کاک" ( 𐬐𐬁𐬐 ) نان نازک و خشک، شیرینی خشک کرمانشاه. کاینک از صحن حلاوات برون می آید کاک و فرنی و نمکزی زبر شیرین کار بسحاق اطعمه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

گوهر ( 𐬔𐬋𐬵𐬀𐬭 ) "گوهر" ماده ای که با روش های شیمیایی، واپاشی پذیر به چیز ساده تری نیست. در همۀ اتم های هر گوهر یا عنصر ویژه، شمار پروتون ها یکس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گوهر واژه ی گوهر ( =سرشت، ذات ) را می توان به جای واژه ی تازی عنصر ( element ) به کار گرفت. پارسی بگوییم پارسی بنویسیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

هم باوری، همباوری 𐬵𐬀𐬨𐬠𐬁𐬬𐬀𐬭𐬌

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بخشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاک ورز، خاکورز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درود واژه ی "فروزه" از برساخته های آذرکیوان در ۵ سده پیش است با این شوند ( دلیل ) که فروز به چم روشنی است و صفت یا فروزه واژه ای ست که برای فروزش یا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

درود واژه ی "نشان" چمهای فراوانی دارد بهتر است برای واژه ی [صفت] برابر دیگری گزیده شود، واژه ی "فروزه" از برساخته های آذرکیوان در ۵ سده پیش است با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود واژه ی "نشان" چمهای فراوانی دارد بهتر است برای واژه ی [صفت] برابر دیگری گزیده شود، واژه ی "فروزه" از برساخته های آذرکیوان در ۵ سده پیش است با ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

زادوَر، زادآور. 𐬰𐬁𐬛𐬬𐬀𐬭، 𐬰𐬁𐬛𐬁𐬬𐬀𐬭.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ارزشمند، پرارزش، زندگی بخش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خودپاشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بایسته بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی همانندی . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناشونده، ناشدنی، نشدنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناشونده، ناشدنی، نشدنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پس نگری، پسنگری

پیشنهاد
٠

پَسنِگری کردن، پسنگریستن، پس نگریستن

پیشنهاد
٠

پَسنِگری کردن، پسنگریستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پس نگری، پسنگری، پسنگری کردن، پسنگریستن= عطف بما سبق کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

" بُنِش" بنش از واژه ی بونیشتیه پهلوی به چم بن و پایه و اصل داشتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پس گردش