پیشنهاد‌های مهدی کشاورز (٢,٨٢٣)

بازدید
٤,٨٠٣
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارزنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود سپاس از جناب نقدی پیشکش به دوستان کنم که با واکاوی واژگان در اندیشه، من به این برآیند دست می یابم که شاید در بیشتر باره ها و نمونه ها پیشوند هن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نگریسته شدن، اینگونه که به نظر می آید، اینگونه که نگریسته می شود،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دُژَنباری، دُژاَنباری، دژنباری= انبارگری از برای سود اهریمنی و دشمنی با مردم. دژنبار= محتکر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سپاس از برای پاسخهای دوستان من تا اندازه ی بسیاری با این دیدگاه که واژه ی خشنود از خوش نود فراهم نشده همسو شدم ولی هنوز دل آرام نیستم که واژه ی خشنَو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

درود بر جناب فرتاش گرامی سپاس از بازنمایی که داشتید. بزرگوار آیا شما می توانید باور استواری داشته باشید که "خشنَو" جدای از اینکه چه چمی دارد، یک تکو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

درود [آر و نای] به جای مثبت و منفی پیشنهادهای درخور نگرشی از سوی دوستان به جای واژه های مثبت و منفی پیش کشیده شده مانند [های و نای] یا [هاده و نایه]. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مُشعِر= آگاهنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نرمش، آسانگیری، ساده گیری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاستگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیمدار= مدلَّل

پیشنهاد
٠

جوشاک مهره ای، جوش خوردگی مهره ها و مفصل های لگن به یکدیگر.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جوشاک مهره ای، جوش خوردگیِ آهسته وارِ مهره ها به یکدیگر.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوشاک، سختی مفصل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هازش، برگرفته از واژه ی [هازیشن] در پهلوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هازش یا هازیشن در پهلوی به چم یقین ( در دین )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زمینه چینی، زمینه سازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غوزوله یا غوزولو: غوز پسوند کوچکساز " اوله"، مانند کوتوله، دیگوله، کوچوله. غوزوله به ریخت غوزولو هم آوایِش می شود و به چم غوزیِ کوتاه است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی کوتوله دارای دو بخش "کوت" و "اوله" است. کوت از کوتاه می آید و همریشه با Cut، اوله پسوند کوچکساز است مانند دیگوله. کوتوله= بسیار کوتاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فرامده= مشتق. فرامدگی= اشتقاق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فرامد یا فرامده به جای مشتق. فرایش یا فرامدگی به جای اشتقاق.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فرامد به جای مشتق، محصول. فرایش یا فرامدگی به جای اشتقاق، استحصال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرامد به جای مشتق. فرامد شدن= مشتق شدن، اشتقاق یافتن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه ی هنداختار ساخته شده از بنواژه ی هنداختن یا انداختن است که پیشتر واژه ی هندازه ( اندازه، هندسه ) را پیشکش دانش انگارش ( ریاضی ) نموده است. هندا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زودگذر، ناپایدار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پیش نهاده شدن، به پیش نهاده شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با این گمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نیاخته، نیازین، نیاز شده، دلخواه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تلخاب= باز، قلیا، تیزاب= اسید، زبان پارسی دارای دانشواژه های بایسته برای همه ی زمینه های دانشیک است و نیازی به وام واژه ندارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تیزاب= اسید تلخاب= باز، قلیا زبان پارسی نیازی به واژگان بیگانه ندارد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می توان از واژه ی " تلخاب" به جای [قلیا یا باز] بهره گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه های فرگشت یا فراگشت، یک دگرش و گشتن آهسته و زمانبر را بازنمایی می کنند، واژه ی واگشت نیز درپایه به چم ( معنی ) برگشت است که چمِ انقلاب را نمی رس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از واژه ی دگرگشت ( =دگرش، تغییر ) می توان به جای واژه ی تازی انقلاب بهره برد. طبع هوا بگشت و دگرگونه شد جهان حال زمین دگر گشت از گشت آسمان مسعودسعد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دیوان شعری ست در ۴۰ هزار جفت ( بیت ) ، سروده ی ملافیروز پور کاووس از پارسیان و زرتشتیان هند که کمابیش ۲۰۰ سال پیش در آن سرزمین سروده شده است. جورج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پوکی، پوک بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"چیمانش"، "چمانش" چیم= دلیل چیماندن= دلیل آوردن چیمانش= استدلال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هنودگی= تاثر، اثرپذیری بن کنونی "هنای": پیشوند "هن" به چم [به درون، به داخل] بن کنونیِ" آی" = به درون آمدن، واژه های اثر و تاثیر زمانی به کار می رون ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هناینده، هنایا، "هنای" پیشوند "هن" به چم [به درون، به داخل] بن کنونیِ" آی" = به درون آمدن، واژه های اثر و تاثیر زمانی به کار می روند چیزی به یا درو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"هنای" پیشوند "هن" به چم [به درون، به داخل] بن کنونیِ" آی" = به درون آمدن، واژه های اثر و تاثیر زمانی به کار می روند چیزی به یا درون چیزی دیگر نمود ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

درود واژه ی هنایش که چمِ [به درون آمدن] دارد جایگزینی درخور به جای واژه ی تازی تاثیر است، واژه ی تاثیر نیز درون مایه و مفهوم به درون چیزی وارد شدن و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

واژه ی هنایش که چمِ [به درون آمدن] دارد جایگزینی درخور به جای واژه ی تازی تاثیر است، واژه ی تاثیر نیز درون مایه و مفهوم به درون چیزی وارد شدن و اثر گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متخلخل= پوک تخلخل= پوکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نایش، نایندگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

" نایَنده" ناینده به جای واژه های تازی [مُنافی و نافی] مُنافی و نافی به چمِ ( معنی ) نفی کننده، انکار کننده است، برای برابرسازی، می توان از پیشوند" ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برکشیدن، برکشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آخشیج یا آخشیگ= عنصر ریشه ی این واژه به گمان بسیار [وخش] است به چم آغاز و ابتدا. وخشیگ = آخشیگ، چیزی بوده که در آغاز آفریده شده = نخستین آفریده. آخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شوند= دلیل، سبب، بن کنونی از بنواژه ی [شدن] - پسوند نامسازِ [ َند] شو َند ~ شُوَند یا شَوَند مانند: گزند، خورند ( شایسته، چیزی که به چیز دیگری بخور ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"دَرواییک" واژه ی [دروای] به چمِ ( معنی ) [در هوا، افراشته، آویخته]. "وای" در پهلوی به چم هوا بوده ( واژه ی هوا دارای ریشه ی ایرانی ست ) و واژه ی در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"دَروا" دروا کوتاه شده ی واژه ی [دروای] است به چم در هوا، افراشته و نیز آویخته. "وای" در پهلوی به چم هوا بوده ( واژه ی هوا دارای ریشه ی ایرانی ست ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

"دَروا" دروا کوتاه شده ی واژه ی [دروای] است به چم افراشته و نیز آویخته. "وای" در پهلوی به چم هوا بوده ( واژه ی هوا دارای ریشه ی ایرانی ست ) و واژه ی ...