اسم دختر فارسی - صفحه 19

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

طرب انگیز

طرب ( عربی ) + انگیز ( فارسی )، مسرت بش، شادی آور، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی


دختر

عربی، فارسی
طرفه/tarfeh/

شگفت آور، جالب، عجیب


دختر

فارسی
سالیا/sāliyā/

منسوب به سالی، ( سالی، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سال، سالیانه ( ؟ )


دختر

فارسی
سامیتا/samita/

همتای بی همتا


دختر

فارسی
سامیدخت/s.-dokht/

دختر بلند مرتبه و عالی قدر، [سامی= بلند و ( به مجاز ) بلند مرتبه و عالیقدر، دخت= دختر]


دختر

فارسی
سانیل/sanil/

خوش اخلاق


دختر

فارسی
ساورینا/savrina/

امید


دختر

فارسی، آشوری
سرگیس/sar-gis/

رنگین کمان


دختر

فارسی
سمن سا/s.-sā/

آن که شبیه سمن است و دارای چهره ای سفید، ( سَمن، سا ( پسوند شباهت ) )، آن که شبیه سمن است و دارای چ ...


دختر

فارسی
عطرآگین/a(e)trāgin/

دارای بوی خوش، معطر، خوشبو، ( به مجاز ) دلپذیر و خوش


دختر

فارسی، عربی
فرا/farrā/

برخوردار از فرّ ایزدی، [فرّ ( اوستایی ) = فروغ یا موهبت ایزدی، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به فرّ، که ...


دختر

فارسی
طوطی/toti/

نام نوعی پرنده، پرنده ای که بیشتر در نواحی استوایی و جنگلها زندگی می کند


دختر

فارسی

پرنده
عشق/eshgh/

علاقه شدید قلبی


دختر

فارسی
فتات/fatāt/

دختر جوان


دختر

فارسی
فر/far/

شأن و شوکت و رفعت و شکوه


دختر

فارسی
فراته/forāte/

نوعی حلوا، حلوایی که از آب انگور و نشاسته و آرد گندم و مغز بادام و گردو درست کنند، باسلق، ( به ترکی ...


دختر

فارسی
فرح بخش/f.-bakhš/

شادی بخش، فرح انگیز، فرح ( عربی ) + بخش ( فارسی ) شادی بخش


دختر

فارسی، عربی
فروزش/foruzeš/

فروز، روشنی


دختر

فارسی
فروزینه/frozine/

آتش زنه، چخماق


دختر

فارسی
فریاد/faryad/

صدا و آواز بلند و رسا، یاری خواستن با صدای بلند، بانگ، رسا، آواز بلند


پسر، دختر

فارسی
فغان

افغان شیون، فریاد


دختر

فارسی
فولاد/folad/

پولاد، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرماندهان ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
قسم/ghasam/

سوگند


دختر

فارسی
قشنگ/ghashang/

زیبا، خوشگل


دختر

فارسی
قیطران/qeytarān/

گیاهی زینتی از تیره شمعدانی


دختر

فارسی

گل
گرامی/gerāmi/

محترم، عزیز، از شخصیتهای شاهنامه، بسیار ارجمند و دوست داشتنی، [این نام در ایران باستان پسرانه بوده ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
گل پیرا/gol pirā/

کسی که کارش پیرایش دادن و تربیت کردن گل است، باغبان، گل کار، گل آرا، پیرایش دهنده ی گل، آن که گل را ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گل آویز/gol āviz/

گلِ آویز، گل گوشواره، ( = گلِ آویز )، گلی زینتی به شکل زنگوله و قرمز رنگ، گیاه همین گل که از خانواد ...


دختر

فارسی

گل
گلایول

گلایل، گلی زینتی و زیبا به رنگهای مختلف


دختر

فارسی
گلبانگ/gol bāng/

بانگ بلند، آواز رسا، گلبام، آواز بلند، نام لحنی از لحن های موسیقی، ( در قدیم )، ( به مجاز ) آواز خو ...


دختر

فارسی

هنری
گلرنگ/gol rang/

به رنگ گل، هم رنگ گل سرخ، گل فام، ( مجاز ) زیبارو، گلِ رنگ، به رنگ گل سرخ، سرخ


دختر

فارسی

تاریخی و کهن، گل
گلگون/golgun/

سرخ رنگ، به رنگ گل سرخ، سرخ، نام اسب گودرز، پهلوان ایرانی، همچنین نام اسب لهراسپ پادشاه کیانی


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلگونه/golgune/

مانند گل، به رنگ گل، گونه یا رخسارۀ سرخ، سرخاب که زنان به گونه های خود می مالند، ( در قدیم ) گلگون، ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گوارا/govārā/

هر چیز خوردنی یا آشامیدنی که لذیذ و خوشمزه باشد، خوراکی که زود هضم شود، ویژگی آنچه به ذائقه خوش می ...


دختر

فارسی
گوهرافشان/g.-afšān/

گوهرریز، گوهربار، منظور فصیح و بلیغ، نثار کننده ی گوهر، ( به مجاز ) فصیح و بلیغ، ( به مجاز ) گوهر ا ...


دختر

فارسی
لاله سار/l.-sār/

لاله سر، مرغی است خوش آواز و سر سرخ، لاله زار، ( لاله، سار ( پسوند مکان ) )


دختر

فارسی

پرنده، طبیعت
لاله سان/l.-sān/

مانند لاله، لاله وش، ( مجاز ) زیبارو، ( لاله، سان ( پسوند شباهت ) )


دختر

فارسی

طبیعت، گل
لاله گون/l.-gun/

به رنگ لاله، لاله فام، لاله وش، ( مجاز ) زیبارو، ( لاله، گون ( پسوند شباهت ) )


دختر

فارسی

طبیعت، گل
لاله وش/l.-vaš/

به رنگ لاله، لاله فام، لاله گون، ( مجاز ) زیبارو، ( لاله، وش ( پسوند شباهت ) )، مانند لاله


دختر

فارسی

طبیعت، گل
لایه/laye/

نام زنی در رمان باغ بلور، پوشش


دختر

فارسی
لبخند/labkhand/

خنده ای که فقط لب ها از هم باز شود، خندۀ کم، تبسم، خنده ی کوتاه و بی صدا که در آن فقط لب ها از هم ب ...


دختر

فارسی
لحظه/lahze/

یک چشم به هم زدن


دختر

فارسی
لوترا/lutara/

لهجه، شکسته زبانی


دختر

فارسی
ماهانه/mah-ane/

منسوب به ماه، دختر ارمنشاه شاه ماچین در داستان سمک عیار


دختر

فارسی

کهکشانی
ماهوار/māhvār/

مانند ماه، مثل ماه، [مجاز] زیبا، نیکوروی، ماهیانه، شهریه، ( ماه، وار ( پسوند شباهت ) )، شبیه به ماه ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماهی/mahi/

جانوری مهره دار، آبزی معروف


دختر

فارسی

طبیعت
مرمرین/marmarin/

مرمری، ساخته شده از مرمر، ( مرمر، ین ( نسبت ) )، ( = مرمری )، ساخته شده از مرمر یا از جنس مرمر


دختر

فارسی

طبیعت
مرهم/marham/

هر دارویی که روی زخم بگذارند


دختر

فارسی
مشکین/mo (e) škin/

آنچه که بوی مشک بدهد، مشک آلود، ( مجاز ) خوش بو، ( مجاز ) سیاه، تیره رنگ، ( به مجاز ) معطر، ( به مج ...


دختر

فارسی، سانسکریت

طبیعت
ملوس/malos/

قشنگ، ظریف و خوشگل


دختر

فارسی
مه پاره/mahpare/

زیبا، زیبارو، ماهپاره


دختر

فارسی
مه پیکر

آن که چون ماه تابان و درخشان است، خوش اندام و زیبا


دختر

فارسی
مه نو/mahno/

ماه نو


دختر

فارسی
مهدیان/mahdyan/

هدایت شده


دختر

فارسی، عربی
مهر/mehr/

خورشید، محبت و دوستی، مهربانی، ماه هفتم سال شمسی، روز شانزدهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، ( در گا ...


پسر، دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهرافزا/m.-afzā/

افزاینده محبت، آن که بر مهر و محبت خود بیفزاید، مهر افزاینده، مهر فزاینده، آن که به محبت و مهربانی ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مهرماه/mehr-mah/

مهشید، محبت و روشنی، مرکب از مهر ( محبت و دوستی ) + ماه، نام پسر ساسان


دختر، پسر

فارسی

کهکشانی
میخوش/mey khoš/

آنچه که مزه ترش و شیرین دارد، ملس، دارای مزه ی ترش و شیرین


دختر

فارسی
میشی

منسوب به میش، دارای رنگ قهوه ای مایل به سبز


دختر

فارسی
میگون/meygun/

به رنگ می، همرنگ شراب، سرخ رنگ، مخمور، خمار آلود ( چشم )


دختر

فارسی
نارنج/narenj/

میوه ای آبدار و ترش از مرکبات


دختر

فارسی

طبیعت
نارو/naro/

پرنده ای خوش آواز مانند بلبل


دختر

فارسی

پرنده
ناز/naz/

کرشمه، غمزه


دختر

فارسی
نازان/nazan/

فخر کننده، ناز کننده


دختر

فارسی
نازدار/nazdar/

آن که رفتاری خوشایند و جذاب دارد، ملوس


دختر

فارسی
نازک/nazak/

نازنین و زیبا


دختر

فارسی
نافه/nafe/

ماده ای با عطر نافذ و پایدار که زیر پوست شکم نوعی آهو به دست می آید


دختر

فارسی
ناوک/nāvak/

نوعی تیر کوچک و نوک تیز که به وسیله کمان پرتاب می شده است، ( در ادبیات ) استعاره از غمزه ی چشم و نا ...


دختر

فارسی
نایاب/nayab/

کمیاب، نادر


دختر

فارسی
نثار/nesar/

فدا کردن


دختر

فارسی
نرگسه/nargese/

منسوب و شبیه به نرگس، ( به مجاز ) ستاره، ( نرگس، ه ( پسوند نسبت و شباهت ) )، م نرگس


دختر

فارسی

گل
نسک/nask/

نام هر یک از بیست و یک بخش کتاب اوستا


دختر

فارسی
نهان/na(e)hān/

پنهان، مخفی، باطن، پوشیده، ( در قدیم ) در نهان، پنهانی، مخفیانه، ( در قدیم ) ناپیدا، نامرئی، ( در ق ...


دختر

فارسی
نوباوه/nobave/

میوه تازه و نورس، کودک یا نوجوان، میوه ای که تازه رسیده باشد


دختر

فارسی
نورافشان/nur afšān/

نوردهنده، پرتوافکن، نوربخش، آنچه نور به اطراف خود می پراکند، نور پاش، ( در قدیم ) نور افشانی کردن، ...


پسر، دختر

فارسی، عربی
نوشابه

آب گوارا، نام پادشاهی در سرزمین بردع


دختر

فارسی
نکو/neku/

نیکو، خوب، مناسب، زیبارو، ( = نیکو )، زیبا، شخص زیبا رو، شایسته، پسندیده، نیکوکار


دختر

فارسی
نیلپر/nilpar/

نیلوفر، ( = نیلوفر )


دختر

فارسی

گل
نیو/niv/

دلیر، شجاع


پسر، دختر

فارسی

تاریخی و کهن
نیک اختر/n.-akhtar/

نیک بخت، خوشبخت، خوش طالع، ( در قدیم ) دارای ستاره و طالع سعد، سعادتمند، دارای ستاره و طالع خوب و خ ...


دختر

فارسی
نیک چهر/n.-čehr/

نیک چهره، خوبرو، نیکوروی، زیبا، نیکو رو، نیک روی، زیبا رخ


دختر

فارسی
هدیش/hadish/

ایزد نگهبان خانه


دختر

فارسی
هلیانه/heliyāne/

نام یک گیاه، ( در گیاهی ) شاه ترج، شاهتره که مصرف دارویی دارد


دختر

فارسی

طبیعت
همراه/hamrāh/

همدم، مونس، قرین، آن که در کنار دیگری راهی را طی می کند، ( به مجاز ) آن که با دیگران توافق و سازگار ...


دختر

فارسی
هوده

راست، درست


دختر

فارسی
هور/hur/

خورشید، مهر، خور، از شخصیتهای شاهنامه، نام دانایی پرهیزکار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی


دختر

اوستایی، فارسی
هیری/hiri , heyri/

گل همیشه بهار، ( در گیاهی ) ( = خیری ) گل شب بو، گلی که شبها بوی خوش دارد


دختر

فارسی

طبیعت
واحه/vāhe/

منطقه ی آبادی که در میان کویر قرار دارد، ( معرب از قبطی )، ( در جغرافیا ) مکانی سرسبز و پر آب و گیا ...


دختر

فارسی
وایه/vayeh/

آرزو، حاجت


دختر

فارسی
مهرپرور/m.-parvar/

ترکیب دو اسم مهر و پرور ( خورشید و پرورش دادن )، پرورنده ی محبت و دوستی، مهر انگیز، ( به مجاز ) زیب ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
نیران/nirān/

غیر ایران


دختر

فارسی
نیل فام/nilfām/

نیل رنگ، به رنگ نیل، ( نیل، فام ( پسوند برای رنگ ) )، کبود


دختر

فارسی، سانسکریت
آبرخ/abrokh/

زیبا، لطیف، روشن، کسی که چهره ای مانند آب دارد


دختر

فارسی
آبگل/abgol/

گلاب مایعی خوشبو که از برگ گلها بدست می آید


دختر

فارسی

گل
آبانا/ābānā/

منسوب به آبان، آبان، ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
آبانه

منسوب به آبان


دختر

فارسی
آبانک/abanak/

آبان کوچک


دختر

فارسی
آبرود/abrud/

کنایه از دختری که مانند سنبل خوش نقش و زیباست، سنبل نیلوفر، دختری که مانند سنبل خوش نقش و زیباست


دختر

فارسی
آبرون/abrun/

همیشه سبز، همیشه جوان، گل همیشه بهار، شاد سرزنده


دختر

فارسی
آبسال/absal/

باغ، بستان، بهار


دختر

فارسی



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر