اسم دختر فارسی - صفحه 10
به زیبایی و تابندگی ماه، ( آی= ماه، دیس ( پسوند شباهت ) )، شبیه به ماه، مانند ماه، ( به مجاز ) زیبا ...
دختر
ترکی، فارسی
طبیعت آریانه
زن آریایی، نام ایران به شکل کهن که «ایریانه» و «آریانه» ( یعنی آریایی ها ) نامیده می شده
دختر
فارسی
تاریخی و کهن آرنا
نهر و رودخانه، نام روستایی در نزدیکی نقده
دختر، پسر
ترکی، فارسی
طبیعت گیتی افروز
روشن کننده ی دنیا، فروزنده ی دنیا، کنایه از آفتاب، ( به مجاز ) زیبارو
دختر
فارسی نیلی
منسوب به نیل، رنگ آبی سیر، لاجوردی، ( نیل، ی ( پسوند نسبت ) )، دارای چنین رنگی، د نیل
دختر
فارسی، سانسکریت چیستا
دانش، آگاهی، فرزانگی، ( اَعلام ) نام فرشته ی دانش و فرزانگی که با صفت هایی چون راست ترین توصیف شده ...
دختر
فارسی، اوستایی شمسا
در زند و پازند نور و روشنایی، و در پهلوی خورشید است، ( در زند و پازند ) نور و روشنایی، ( در پهلوی ) ...
دختر
فارسی، عربی ستایا
ستایش گر همیشگی
دختر
فارسی
مذهبی و قرآنی بالی
عسلی، ( بال= عسل، ی ( پسوند نسبت ) )
دختر
ترکی، فارسی دریتا
زیبا، درخشان، ( دری = مانند در، روشن، تا= نظیر، مانند، لنگه )، منسوب به در و دری، روشن و درخشان، در ...
دختر
فارسی، عربی بخشنده
عطا کننده، ( صفت فاعلی از بخشیدن ) آنکه چیزی را بی آنکه عوضی بخواهد می بخشد
دختر
فارسی امینا
زن درستکار، ( مرکب از امین، الف اسم ساز ) زن درستکار، امین ( عربی ) + ا ( فارسی ) مورد اعتماد، امین
دختر، پسر
فارسی، عربی مهرین
محبت، خورشید، ( مهر، ین ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مهر، م مهر، ( اَعلام ) ) نام آتشکده ای در قم، ) ...
دختر
فارسی گوهرناز
دارای غمزه و کرشمه، [گوهر = ( به مجاز ) نهاد و سرشت، هر شخص یا چیز والا و نفیس، ناز = کرشمه، غمزه، ...
دختر
فارسی بهشت
فردوس، جهان بهتر، ( در ادیان ) جایی بسیار سرسبز و خرّم، با نعمت های فراوان که نیکوکاران پس از رستاخ ...
دختر
فارسی، کردی
مذهبی و قرآنی نورهان
سوغات، تحفه، ارمغان
دختر، پسر
فارسی نیکسا
شبیه به نیک، ( به مجاز ) خوب و نیکو، ( نیک، سا ( پسوند شباهت ) )
دختر
فارسی آپامه
خوش رنگ، ( اَعلام ) نام دختر «شپی تارمن» سردار ایرانی که سلکوس به فرمان اسکندر با وی ( آپامه ) ازدو ...
دختر
اوستایی، فارسی
تاریخی و کهن پژواک
انعکاس صوت، ( در فیزیک ) صدایی که حاصل تکرارِ صدا پس از برخورد به مانع و بازتاب آن است، ( اَعلام ) ...
پسر، دختر
فارسی زوشا
زیبا، نیکو، دلربا، ( اوستایی، زوش/zus/ )، از ریشه اوستایی زوش/zus/، نام نیای منوچهر پادشاه پیشدادی
دختر، پسر
اوستایی، فارسی ریرا
هشدار، هان، بیدارباش، به هوش باش، نام پرنده ای کوچک شبیه به گنجشک، نام زنِ تیزهوش و کاردان، نام یکی ...
دختر
مازندرانی، فارسی مهراز
راز بزرگ، ( مِه، راز )، ( مِه + راز )
دختر، پسر
فارسی هما دخت
دختر خوشبخت، ( هما، دخت = دختر )، دختر سعادتمند
دختر
فارسی فرح زاد
زاده ی شادی و خوشی، ( فرح = شادمانی و سرور، زاد = زاده )، زاده ی شادمانی و سرور، ویژگی کسی که تولدش ...
دختر
فارسی، عربی ماهبد
نگهبان ماه، ( ماه، بد/، bod/ ( پسوند محافظ یا مسئول ) )، ( به مجاز ) خوش سیما، ( اَعلام ) نامِ ابن ...
پسر، دختر
فارسی نمونه
مقدارکمی ازچیزی، مقدار یا تعداد کم از چیزی یا از مجموعه ای که نشان دهنده ی ویژگی های آن چیز یا آن م ...
دختر
فارسی ناژین
نارون، شجرة البق، پشه غال، ا نارون، درخت نارون
دختر
فارسی دیما
زیبارو، ( دیم = رخساره و روی، الف ( اسم ساز ) ) ( به مجاز ) زیبارو
دختر
فارسی فاطمه هستی
ترکیب دو اسم فاطمه و هستی ( رانده شده از آتش و زندگی )، از نام های مرکب، فاطمه و هستی
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی نیکیا
خوبی، احسان، ( نیکی، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نیکی
دختر
فارسی شهرو
حکومت کننده، سلطنت کننده، ( اعلام ) ) شهرو [اساطیر] از زمان ایران باستان است که نمایه ای از زنِ دان ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن نیلرام
نام فرشته نگهبان برف و باران و تگرگ، نام فرشته ای که پرورنده و رب النوع برف و باران و تگرگ است
دختر
فارسی هوناز
جذاب و دل پسند، ( هو = خوب، ناز = کرشمه، غمزه )، ویژگی آن که دارای ناز و کرشمه خوب و نیک است
دختر
فارسی آذرخش
صاعقه، برق، نام نهمین روز از ماه آذر، [آذرگشسب را هم گاه آذرخش گفته اند]، [این واژه تصحیفِ «آذرجشن» ...
دختر، پسر
فارسی مهر انوش
محبت جاویدان، محبت جاوید، مهر و محبت جاویدان
دختر
فارسی شارین
متمدن، شهرنشین، ( شار = شهر، ین ( پسوند نسبت ) )، شهری، ( اَعلام ) نام دهی در قزوین، ( شار = شهر + ...
دختر
فارسی گل بر
چون گل لطیف و نازک، آن که سینه و آغوشش چون گل لطیف و نازک است، ( در گیاهی ) گونه ی گل ها، چون گل سر ...
دختر
فارسی
طبیعت شاران
شهرستان، ( شار = شهر، ان ( پسوند مکان ) )، ( اعلام ) ) نام جایی که کراسوس ( kerāsus ) از اشکانیان ش ...
دختر
فارسی، کردی کیوان دخت
دختر کیوان، دختری منسوب به کیوان، یا دختر کیوان، ( به مجاز ) زیبارو، مرکب از کیوان ( نام ستاره ای ) ...
دختر
فارسی، عبری شاپرک
نوعی پروانه، ( مخفف شاه پرک ) نوعی پروانه ی بزرگ که معمولاً شب پرواز است، شاپره، نوعی پروانه بزرگ ک ...
دختر
فارسی پرسان
نرم، لطیف، [پَر = پوشش خارجی بدن پرندگان، ( به مجاز ) بال پرندگان، حشرات و فرشتگان، سان ( پسوند شبا ...
دختر
فارسی راشا
سرسبز، خرّم و با طراوت، راه شادی، ( راش = گیاهی درختی، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به راش، راهِ شادی، ...
دختر، پسر
فارسی روژیتا
مثل روز، روشن، زیبا، ( روژ = روز، تا = مثل و مانند )، مانند روز، روشن و درخشان
دختر
کردی، فارسی فردخت
دختر شکوهمند، دختر زیبایی، [فر = شکوه و جلال که در بیننده شگفتی و تحسین پدید آورَد، ( به مجاز ) مای ...
دختر
فارسی فاطمه درسا
ترکیب دو اسم فاطمه و درسا ( رانده شده از آتش و ارزشمند )، ( عربی ـ فارسی ) از نام های مرکب، فاطمه و ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی نیسا
شبیه به نی، زیبا، دلپذیر و دلنشین، ( نی= نام گیاهی، ساز بادی، نیشکر، نیزار، سا ( پسوند شباهت ) )، ه ...
دختر
فارسی تیوا
ناز و کرشمه
دختر
فارسی پرنوش
زیبا، دوست داشتنی، ( در قدیم ) ( به مجاز )، شیرین، به ضم پ
دختر
لری، فارسی گلدیس
به رنگ گل، مانند گل، ( گل، دیس ( پسوند شباهت ) )، چون گل، ( به مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل + دیس ( پ ...
دختر
فارسی
گل نیکیتا
خوب، نیکو، ( = نیکتا )
دختر
فارسی به آفرین
به وجود اورنده بهترینا، خوب آفریده، خوش سیما، خوش منظر، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) خواهر اسفندیار، ک ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن راوش
مشتری، ( = زاوش و زواش ) به معنی مشتری، [این کلمه اصلاً یونانی می باشد و از « زوس »zeus ( خدای بزرگ ...
پسر، دختر
یونانی، فارسی مینو سا
مانند بهشت، زیبارو، ( مینو = بهشت، سا ( پسوند شباهت ) )، شبیه بهشت
دختر
فارسی خوب چهر
خوش صورت، زیبا، دارای سیمای زیبا
دختر
فارسی مهرابه
مهر افتاب، ( مهراب، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مهراب
دختر
فارسی
تاریخی و کهن رامک
فرمانبردار، اهلی، ( رام، ک ( تصغیر ) )، مصغر رام، ( رام +ک ( تصغیر ) )
پسر، دختر
فارسی ماه وش
ماه مانند، زیبا، مانند ماه، ( به مجاز ) رعنا و زیبا و معشوقه، زیبا و درخشان، ن، ک، مَهوش
دختر
فارسی میلا
نام نوعی مرغابی، یکی از انواع مرغابی، لک لک
دختر
پهلوی، ارمنی، فارسی
پرنده، طبیعت گلخنده
خوش خنده، ( = گلخند )
دختر
فارسی
گل دلبند
عزیز و محبوب، ( به مجاز ) عزیز و دوست داشتنی، ( در قدیم ) معشوق، اسیر کننده ی دل، جذاب و گیرا
دختر
فارسی تیبا
عشوه، فریب، فریب و بازی، بازیگوشی
دختر
فارسی سامه
عهد، پیمان، پناه، جای امن و امان، مأمن، سوگند
دختر
فارسی پویه
رفتاری متعادل، فرایند، ( در قدیم ) حرکت یا رفتن نه به تندی نه به آهستگی، دویدن
دختر
فارسی فاتن
زیباروی، فتنه انگیزنده، گمراه کننده، ( به مجاز ) دختری که به لحاظ زیبایی زیاد فتنه انگیز و گمراه کن ...
دختر
عربی، فارسی گلستانه
باغ، بوستان، ( گلستان، ه/e، / ( پسوند نسبت ) )، منسوب به گلستان، ( گلستان + ه/e، نام روستایی در نزد ...
دختر
فارسی
طبیعت رامیا
زیبا و با طراوت، [رامی = نوعی گل، ( در عربی ) ثیل سیام، ی ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به رامی ( گل )
دختر
فارسی سیندخت
از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر مهراب کابلی و مادر رودابه، دختر سین ( سیمرغ )، ( اَعلام ) ( در شاهنام ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن مهدین
بومی، وطنی، هم میهن، ( مَهد = ( به مجاز ) سرزمین، کشور، میهن، ین ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سرزمین ...
دختر
فارسی، عربی ایمانا
منسوب به ایمان، باور، اعتقاد، ( ایمان، ا ( پسوند نسبت ) )، م ایمان
دختر
فارسی، عربی هوران
زیبا و درخشان، ( هور = خورشید، ان ( پسوند نسبت ) )، منسوب به خورشید، مرغزار کوچک در کوهستان ( نگارش ...
دختر، پسر
فارسی، کردی سیمینه
سیمین، زیبا، سفید و درخشان، ( در قدیم ) ( = سیمین )
دختر
فارسی نیک دخت
دختر نیک، دختر خوب، ( نیک، دخت = دختر )، نیکو، صالح و شایسته، دختر خوب و نیکو
دختر
فارسی فرسیما
دارای چهره و سیمای با فر و شکوه، ( به مجاز ) شکوهمند و جذاب، فر ( فارسی ) + سیما ( عربی ) دارای سیم ...
دختر
فارسی، عربی فریوش
زیبا چون پری، ( = فریوار )، فریوار، پریوش
دختر
فارسی پرواز
بال زدن و پریدن پرندگان در هوا، ( به مجاز ) هر نوع حرکت و جابجایی
دختر
فارسی مهیان
دختری که مثل ماه زیبا است، ( مَهی، ان ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مَهی
دختر
فارسی فاطمه یکتا
ترکیب دو اسم فاطمه و یکتا ( رانده شده از آتش و یگانه )، از نام های مرکب، فاطمه و یکتا، فاطمه ی یگان ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی نوش آذر
آتش جاوید، از شخصیتهای شاهنامه، ( = آذرنوش ) نام آتشکده ی دوم از هفت آتشکده پارسیان، ( آذرمهر برزین ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن بهارا
منسوب به بهار، ( بهار، ا ( پسوند نسبت ) ) منسوب به بهار
دختر
فارسی
طبیعت پرین
نرم و لطیف چون پر، ( پَر، ین ( پسوند نسبت ) )، منسوب به پَر، ( به مجاز ) نرم و لطیف، نام بانوی دانش ...
دختر
فارسی ارتا
مقدس، پاک، راستی، درستی
دختر، پسر
اوستایی، فارسی شکوفا
شکفته شده، غنچه ای که باز شده است، رشد یافته، ویژگی گل یا غنچه ای که باز شده است، شکفته، ( به مجاز ...
دختر
فارسی گلبو
آن که بوی گل می دهد، ( = گلبوی )، گلبوی، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی از همراهان رستم هرم ...
دختر، پسر
فارسی
گل پادمیرا
جاویدان، نگهدارنده عشق، نگهبان مهر
دختر
فارسی سالی
بی غم و سرخوش، سالمند و دارای عمر طولانی، بی غم، سالدیده و سالمند، ( اَعلام ) نام دو روستا در راهرو ...
دختر
فارسی نورین
نورانی، نوری، زیبارو، ( نور، ین ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نور، مربوط به نور، روشن و درخشان، ( عربی ...
دختر
فارسی، عربی آزرم
داد، انصاف، شرم، حیا، لطف، ( در قدیم ) ملایمت، مهربانی، ارج و قرب، ارزش و احترام، آسودگی، آسایش، شر ...
دختر
اوستایی، فارسی نهاله
نهال
دختر
فارسی
طبیعت رزی
منسوب به رز، نام یک گل، ( رز، ی ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی، فرانسوی
گل درافشان
بخشنده، دارای فصاحت و زیبایی، آن که مروارید می افشاند، باران ریز، ( عربی ـ فارسی ) آن که مروارید می ...
دختر
فارسی، عربی نورصبا
زیبارو، [نور، صبا = نسیم ملایم و خنک که از شمال می وزد، ( به مجاز ) پیام رسان میان عاشق و معشوق]، ر ...
دختر
فارسی، عربی آشنا
دوست و رفیق، شناسنده، آگاه به چیزی یا امری، عاشق، دلداده، دوست و رفیق مقابل بیگانه و غریب، دوست، رف ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن ساویز
خوش خلق، نیک خو، شخص خوش اخلاق و نیک خو ( ی )
پسر، دختر
فارسی حوروش
آن که چون حور زیباست، ( حور، وش ( پسوند شباهت ) ) دختری چون زن ( زنان ) زیبای بهشتی، حور ( عربی ) + ...
دختر
فارسی، عربی ریانا
منسوب به ریان، شاداب تر، تازه، ( ریان، ا ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی، عربی شروین دخت
دختر شروین، ( شروین، دخت = دختر )، دختر از شروین ( قلعه شروین یا شروان )، ن، ک
دختر
فارسی گلفر
زیبارو و لطیف، با فر و شکوه گل ( زیبا و لطیف و با شکوه )
دختر
فارسی
گل مه آسا
همانند ماه، شبیه به ماه، ( مَه = ماه، آسا ( پسوند شباهت ) )، ( به مجاز ) زیباروی
دختر
فارسی
کهکشانی ساوینا
منسوب به ساوین، ( ساوین، ا ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی شیدخت
دختر خورشید، ( شید= خورشید، دخت = دختر )، ( به مجاز ) زیباروی
دختر
فارسی