اسم دختر فارسی - صفحه 8

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

ماهنوش/m.-nuš/

ماه جاویدان و همیشگی، ( به مجاز ) زیباروی، همیشه زیبا، ( به مجاز ) زیباروی همیشه زیبا، آن که چون ما ...


دختر

فارسی

کهکشانی
گلزر/gol zar/

گل طلایی، ( به مجاز ) زیبا و لطیف، گل طلا، گل طلایی رنگ


دختر

فارسی

طبیعت
نگاه/negāh/

نظر، دید، تماشا، عمل نگریستن، چشم، ( به صورت شبه جمله ) ( در گفتگو ) نگاه کنید، نگاه کن


دختر

فارسی
گلان/golān/

گل ها، جمع گل، ( به مجاز ) زیبا و لطیف، ( گل، ان/ an ـ/ ( پسوند نسبت یا نشانه ی جمع در فارسی ) )، م ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
کیلان/ka(e)ilān/

مرغ ماهی خوار، بوتیمار، حواصیل، [این واژه با کیلان ( kilān ) نام شهری در شهرستان دماوند در استان ته ...


دختر

فارسی
جهان آرا/j.-ārā/

زینت دهنده ی جهان، آراینده جهان، زیبا، ( در قدیم )، زیبا کننده، زینت بخش و مایه ی زیبایی جهان، ( به ...


دختر

فارسی
آوید/āvid/

خرد، عقل، دانش، [در زبان اوستایی کلمه های «آوید، وید، ویدا» هر سه به یک معنی به کار رفته است]، عقل ...


دختر، پسر

اوستایی، فارسی
ایرن/iren/

گونه ای دیگر از واژه ایران، گونه ای دیگر از واژه ی ایران، گ ایران، ایران، نام ملکه روم شرقی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
گل آور/gol āvar/

گل آورنده، زیبا، ( گل، آور ( جزء پسین ) = آورنده، دارنده )، گل دارنده، ( به مجاز ) زیبا و با طراوت


دختر

فارسی
مهران دخت/m.-dokht/

دختر دارای نور و محبت، ( مهران، دخت = دختر )، دختر دارنده ی مهر و محبت، دختر مهربان


دختر

فارسی
شوکا/šukā/

چادر و جامه درشت بافت، نوعی گوزن، نوعی گوزن بومی اروپا و آسیا، ( در مازندرانی ) به معنی آهو و غزال، ...


دختر

فارسی

طبیعت
ارکیده/orkide/

نوعی گل سرخ و صورتی، گیاهی از خانواده ثعلب، ( در گیاهی )، گلی به شکل های غیرعادی و رنگ های درخشان، ...


دختر

فرانسوی، فارسی

گل
ختن/khotan/

زیباروی، نام گونه ای از آهوان، ( اعلام ) شهر و واحهای در جنوب باختری منطقه خودگردان سین کیانگ اویغو ...


دختر

فارسی

طبیعت
وستا/vostā/

اوستا، کتاب مقدس زردشتیان، نام کتاب مقدس زرتشتیان


دختر، پسر

اوستایی، فارسی

مذهبی و قرآنی
نیتا/nitā/

بی مانند، بدون همتا، یگانه، [نی = نه ( به صورت شبه جمله ) ( در قدیم ) نیست، نبود، تا = لنگه، مثل، م ...


دختر

فارسی
انوشا/anušā/

جاویدان، شادی، خوشحالی، بی مرگ و جاویدان، شادی و خوشحالی و شادمانی، همچنینن ماندنی و جاودانه، صورتی ...


دختر

فارسی
مهرنسا/mehr nesā/

خورشید زنان، ( به مجاز ) زن زیباروی، ( مهر = خورشید، نسا )، ( به مجاز ) زیباروی در میان زنان، ( فار ...


دختر

فارسی، عربی

تاریخی و کهن
نیکناز/nik nāz/

افنخار کننده به نیکی، عشوه گری، دارای عشوه گری و زیبایی خوب، ویژگی دختری که زیبا و خوب است، افتخار ...


دختر

فارسی
شایا/šāyā/

شایسته، لایق، سزاوار، ( = شایسته )، شایان


دختر

فارسی
دریه/doriye/

مانند در، درخشان و روشن، ( در، ایه ( پسوند نسبت ) )، درخشان، روشن


دختر

فارسی، عربی
بهاران/bahārān/

هنگام بهار، فصل بهار، موسم بهار، ( به مجاز ) زیبا و با طراوت


دختر

فارسی

طبیعت
آذرنوش/āzar nuš/

نوش آذر، نام آتشکده دوم، ( اَعلام ) ) ( در شاهنـامه ) «نوش آذر» آمده و آن نام آتشکده ای است در بلخ ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آریستا/āristā/

زیبا، مانند عروس، زیبا و خوشکل مانند عروس، مرکب ازآریس به معنای عروس و تا پسوند مشابهت


دختر

فارسی
سنبله/sonbole/

ششمین صورت فلکی، خوشه بعضی گیاهان، ( در گیاهی ) نوعی گل آذین که گلهای بدون دم گل آن در اطراف یک محو ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
معینا/moeinā/

یاری رسان، کمک کننده، ( معین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به معین، ( معین )


دختر

فارسی، عربی
بینا/binā/

بصیر، بیننده، آگاه، هوشیار، ( به مجاز )، آن که توانایی پیش بینی و سنجش درستِ امور را دارد، آن که می ...


دختر

فارسی
فاخته/fāxte/

پرنده ای خاکی رنگ کوچکتر از کبوتر، از اصول موسیقی قدیم، پرنده ای از خانواده ی کبوتر، کوکو، صلصل، فا ...


دختر

فارسی، عربی

تاریخی و کهن، طبیعت، هنری
اصیلا/asilā/

منسوب به اصیل، نجیب، پاک نژاد، ( اصیل، ا ( پسوند نسبت ) )، ( اصیل )، با نوی با اصالت مرکب از اصیل + ...


دختر

فارسی، عربی
فروز/foruz/

تابش و روشنی و فروغ، افروختن، فروزیدن، ( در قدیم ) به معنای روشنایی و نور


دختر

فارسی
گلچهر/gol čehr/

گل چهره، زیبارو، دارای چهره ای مانند گل، ( اَعلام ) «گلچهر» نام معشوقه ی اورنگ در افسانه های ایرانی ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ارزنده/arzande/

دارای ارزش، بهادار، محترم، ( صفت فاعلی از ارزیدن )، ارزشمند، ارزمند، شایسته و لایق، با شخصیت، مورد ...


دختر

فارسی
روزانا/ruzānā/

روشنا، تابنده، زیبا، ( روزان، الف اسم ساز )، منسوب به روز، ( به مجاز ) تابنده و زیبا، ( روزان + الف ...


دختر

فارسی

طبیعت
نسیما/nasimā/

منسوب به نسیم، باد ملایم، بوی خوش، ( نسیم، ا ( پسوند نسبت ) )، و نسیم


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
شیلر/šiler/

منطقه ای در کردستان، نام شاعر و نویسنده آلمانی، ( آعلام ) ناحیه ای مرزی در شمال شرقی عراق، به صورت ...


دختر

فارسی، کردی

تاریخی و کهن
فریار/faryār/

دارنده ی شکوه و جلال، فرهور، ( فر = شکوه و جلال، یار ( پسوند دارنگی ) )، ( فر = شکوه و جلال + یار ( ...


دختر، پسر

فارسی
پرنگ/pa(e)rang/

برق شمشیر، فروغ و جلا، فروغ و برق شمشیر، ( در عربی ) فِرند، پَرَند، ربد، جوهر، گوهر، رونق، جلد، تلأ ...


دختر

فارسی، کردی
ارسان/arsān/

پهلوان مشهور، همسر نرسی پادشاه ساسانی، ( اَعلام ) والی منسوب از طرف داریوش سوم که حاکم ناحیه ی دربن ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
پرسا/porsā/

پرسان، جویان، پرسشگر، پرسنده، جستجوگر، نرم و لطیف مانند پر


دختر

فارسی
هرانوش/harānuš/

دختر آتش، دختری با روی برافروخته، ( به مجاز ) زیبارو، کنایه از دختر زیبا روی


دختر

فارسی
هومهر/hu mehr/

دارای عشق و محبت، دوستی، ( هو = خوب، مهر = محبت، دوستی و عشق )، دارای عشق و محبت خوب، نیک مهر، دارا ...


پسر، دختر

فارسی
پروشات/porušāt/

بسیار شاد، نام همسر داریوش دوم پادشاه هخامنشی، ( = پروشاتو= پاروساتیس )، ( در پارسی باستان puršātu ...


دختر

فارسی، اوستایی، پهلوی

تاریخی و کهن
نیر اعظم/n.-aezam/

زیبا و تابناک، ( عربی )، ( به مجاز ) خورشید


دختر

فارسی
سارین/sārin/

نام روستایی در نزدیکی رفسنجان، ( اعلام ) نام دو روستا در شهرستان های خدابنده و رفسنجان


دختر، پسر

فارسی
مهر آذین/mehr āzin/

ترکیب دو اسم مهر و آذین ( محبت و زینت )، ( مهر= مهربانی و محبت، آذین ( در قدیم ) آیین، رسم، قاعده ) ...


دختر

فارسی
نازنین کوثر/n.-ko(w)sar/

ترکیب دو اسم نازنین و کوثر ( با ارزش و بخشنده )، از نام های مرکب، نازنین و کوثر


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
رزینا/razinā/

بانوی با وقار، متین، موقر، خوش نظر، خو، ( رَزین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به رَزین، ـ رَزین، و، شی ...


دختر

فارسی، عربی
میشا/mišā/

همیشه بهار، همیشه جوان، گیاهی که همیشه سبز است، همیشه جوان و همیشک جوان، نوعی از ریاحین که همیشه سب ...


دختر، پسر

فارسی

طبیعت
روبیتا/robitā/

بی نظیر، ( به مجاز ) زیباروی، مقلوب شده ی بیتارو


دختر

فارسی
مهر آیین/m.-ā’in/

ترکیب دو اسم مهر و آیین ( مهربانی و رسم )، دارای مهر و محبت و دوستی، دارای مهربانی، دارای آیین و رو ...


دختر، پسر

فارسی

کهکشانی
ارشا/aršā/

چالاک و گریز پا، دلیرمرد، ( عربی )، آهو بره ای که قوی گردد و همپای مادر بدود، [در ایران باستان ارشا ...


پسر، دختر

عربی، فارسی

طبیعت
سروراعظم/s.-aezam/

ترکیب دو اسم سرور و اعظم ( بزرگ و بزرگوارتر )، از نام های مرکب، سرور و اعظم


دختر

فارسی، عربی
نسار/nasār/

جایی که آفتاب کمتر به آن بتابد، سایه، ( = نسا )، سایبانی که از چوب و خاشاک ساخته شده باشد، ( در لهج ...


دختر

فارسی
گلنام/gol nām/

دارای نامی زیبا چون گل، لطیف، زیبا، [گل، نام = ( به مجاز ) صورت، ظاهر]، دارای صورت و ظاهری چون گل، ...


دختر

فارسی

گل
تالیا/tāliyā/

تلاوت کننده قران، ( اسم فاعل مؤنث از مصدر تلاوت ) قرائت کننده ی قرآن، ( عربی ـ فارسی ) ( تالی + الف ...


دختر

عربی، فارسی

مذهبی و قرآنی
نگین زهرا/n.-zahrā/

ترکیب دو اسم نگین و زهرا ( گوهر و نیکو )، از نام های مرکب ی نگین و زهرا


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
نعیما/naeimā/

تخلص نعمت سمرقندی شاعر قرن یازدهم، ( نعیم، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نعیم، ن نعیم، ( عربی ـ فارس ...


دختر، پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
گلفام/gol fām/

به رنگ گل سرخ، گلگون


دختر

فارسی

گل
مهرشید/mehr šid/

خورشید نورانی، ( = خورشید )، خورشید


دختر

فارسی

کهکشانی
فریدخت/fari doxt/

دختر زیبا و محبوب، ( فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، دخت = دختر )، دختر خ ...


دختر

فارسی
باختر/bākhtar/

مغرب، در پهلوی به معنی ستاره، ( در پهلوی ) به معنی ستاره است


دختر

فارسی

کهکشانی
مبینه/mobine/

آشکار، روشن، آشکار کننده، ( مبین، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مبین، ( مبین )


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
یارا/yārā/

توانایی، قدرت، جرأت، فرصت، جسارت، مجال، جرآت


دختر، پسر

فارسی
روسانا/rusānā/

مانند چهره، مثل رخ، ( رو، سان، الف اسم ساز ) مانند روی و چهره، ( رو + سان + الف اسم ساز ) به معنی م ...


دختر

عربی، فارسی
شیرین دخت/š.-dokht/

دختر شیرین و زیبا، ( شیرین، دخت = دختر )، دختر شیرین، ( به مجاز ) زیبا، گرامی، عزیز، دختر زیبا


دختر

فارسی
چهره/čehre/

چهر، روی، صورت


دختر

فارسی
پرینوش/parinuš/

زیباروی و پری پیکر، [پری = موجود زیبا و نیکوکار نامرئی، ( به مجاز ) زیبارو و دارای اندام ظریف، نوش ...


دختر

فارسی
روهینا/ruhinā/

جنسی از پولاد قیمتی، ( در قدیم ) آهن و فولاد جوهردار، آهن گوهر دار، گوهر آهن


دختر

فارسی
هویار/hu yār/

دارای خوبی و نیکی، ( هو = خوب، نیک، یار ( پسوند دارندگی ) )، به تعبیری یارِ خوب و نیک، نیک + یار ( ...


پسر، دختر

فارسی
نگارین/negārin/

زیبا، آراسته، مزین، آرایش شده، حنا بسته، ( به مجاز ) دلنشین، دل آویز، ( به مجاز ) معشوق زیباروی


دختر

فارسی
سازگار/sāz(e)gār/

ملایم طبع، دارای گرایش به همراهی و همکاری با دیگران، هماهنگ، موافق


دختر

فارسی
شرمینه/šarmine/

منسوب به شرمین، شرمین، ( شرم، اینه ( پسوند نسبت ) )، ( شرم + اینه ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
شادیا/šādiyā/

بانوی شاد، دختر شاد و سرخش، ( شادی، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شادی، ( شادی + ا ( پسوند نسبت ) )، ...


دختر

فارسی
تیاناز/tiyā nāz/

زیباروی عزیز و گرامی چون چشم، ( تیا = چشم، ناز = زیبا و قشنگ )، چشم زیبا و قشنگ


دختر

لری، فارسی
آویشن/āvišan/

گیاهی از تیره ی نعناعیان با گل های سفید، ( در گیاهی ) گیاهی از تیره ی نعناعیان با گل های سفید یا گل ...


دختر

فارسی

طبیعت
آسوده/āsude/

راحت و آرام، ( صفت فاعلی از آسودن ) استراحت یافته، راحت کرده، آرام گرفته، ساکن، فارغ، خوش، مسرور، ب ...


دختر

فارسی
زینا/zinā/

نام دختر نوح نبی ( ع )، مخفف زیناوند، لقب تهمورث پادشاه پیشدادی


دختر

عبری، فارسی

مذهبی و قرآنی
کیهانه/keyhāne/

کیهان، جهان، دنیا، گیتی، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به کیهان، ( کیهان + ه ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی

کهکشانی
ناردین/nārdin/

گیسو، زلف، ( در گیاهی ) گل خوشه ای بلند، به هم فشرده، و معطر به رنگ های قرمز، آبی، سفید و زرد، ( در ...


دختر

فارسی

طبیعت
روشن دخت/r.-dokht/

دختر تابنده و شاد، ( روشن، دخت = دختر )، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی
ماه آفرین/m.-āfarin/

آفریننده ماه، آفریده ی ماه، ( به مجاز ) زیبارو ( ی )، ( اَعلام ) نام یکی از زنان فتحعلی شاه قاجار و ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن، کهکشانی
بهشید/behšid/

تابناک و دارای فروغ و روشنایی، مرکب از به ( بهتر، خوبتر ) + شید ( روشنایی یا خورشید )


دختر

فارسی
نوگل/no(w)gol/

گلی که تازه شکفته شده است، دختر جوان، ( به مجاز ) نوجوان، به ویژه دختر نوجوان


دختر

فارسی

گل
سورا/surā/

توانا، نیرومند، سود دهنده، ( اَعلام ) نام شهر «شوراب» در نوشته های رومی و یونانی که به گونه ای سورا ...


دختر

فارسی
پرمیس/parmis/

بانوی دانا دانشمند یا بانوی پرمهر، ( اَعلام ) نوه ی کوروش که زن داریوش بود، پارمیس، نام دختر بردیا ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
سهی/sohi/

صفت سرو، راست، از شخصیتهای شاهنامه، ممالِ سها ( = سها )، م سها، ( عربی ) ممالِ سُها ( = سُها )، سُه ...


دختر

فارسی، عربی

تاریخی و کهن
آواز/āvāz/

صدای بلند، خروش، آوا، هرنوع صدایی که دارای آهنگ باشد، صدای آهنگین، ( در موسیقی ایرانی ) صدایی آهنگی ...


دختر

فارسی

هنری
نگاره/negāre/

نقش، شکل، تصویر


دختر

فارسی
آناشید/ānāšid/

دختر زیباروی مادر، مایه دلگرمی و روشنایی زندگی مادر، ( آنا= مادر، شید = خورشید )، خورشید مادر، ( به ...


دختر

ترکی، فارسی
آبنوس/ābnus/

چوبی سیاهرنگ و سخت و سنگین، ( در گیاهی ) درختی هم خانواده با خرمالو که بیشتر در مناطق گرمسیری آسیا ...


دختر

عبری، یونانی، فارسی

طبیعت
فرح نوش/f.-nuš/

شادمانی و سرور جاوید، ( فرح، نوش )، ( به مجاز ) آن که همیشه شادمان است، همیشه شاد، فرح ( عربی ) + ن ...


دختر

فارسی، عربی
فرخ ناز/f.-nāz/

دارای ناز و غمزه و کرشمه ی خوب، خوش و موزون، ویژگی آن که خوشبخت و کامیاب است و دارای ناز و کرشمه اس ...


دختر

فارسی
میگل/meygol/

زیبا و مست کننده، ( می = شراب، گل )، ( اعلام ) نام جایی در استان فارس، مرکب از می ( شراب ) + گل


دختر

فارسی

گل
آینار/āy nār/

ویژگی کسی که چون انار سرخ است و چون ماه زیباست، ( آی = ماه، نار= انار )، انار سفید، ( به مجاز ) زیب ...


دختر

ترکی، فارسی
شباهنگ/šabāhang/

مرغ سحر، بلبل، ستاره ای که پیش از صبح طلوع می کند، ( = شب آهنگ )، ( در قدیم ) ( در نجوم ) شِعرای یم ...


دختر

فارسی
مامک/māmak/

مادر، خطاب محبت آمیز به فرزند دختر، ( مام= مادر، ک/ ak، / ( پسوند تحبیب ) )، زن پیر، مادرک ( مهربان ...


دختر

فارسی
مهر آرا/m.-ārā/

ترکیب دو اسم مهر و آرا ( مهربانی و زیور )، ( مهر = مهربانی و محبت، آرا = مخفف آراینده، آراینده، آرا ...


دختر

فارسی
مهر سان/m.-sān/

مهرسا، مهربان و با محبت، ( = مهرسا )


دختر

فارسی
مهنام/mah nām/

( به مجاز ) زیباروی ماه مانند، ( مَه = ماه، نام ( در قدیم ) ( به مجاز ) = نشان، اثر، صورت، ظاهر )، ...


دختر، پسر

فارسی
الیما/elimā/

گیاهی کوهستانی، پیازچه ی کوهی، سرزمین کوهستانی و بر گرفته از نام ایلام و قوم ایلامیان است که احتمال ...


دختر

مازندرانی، فارسی

طبیعت
نورانگیز/nur angiz/

زیبا و تابان، ( نور، انگیز = جزء پسین به معنی انگیزنده )، نورانگیزنده


دختر

فارسی، عربی



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر