اسم دختر فارسی - صفحه 9
ترکیب دو اسم فاطمه و بهار ( رانده شده از آتش و دوره شادابی هر چیزی )، از نام های مرکب، فاطمه و بهار
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی مهرگل
آن که در میان گلها چون خورشید می درخشد، ( مهر = خورشید، گل )، گل آفتاب، گل آفتاب گردان، ( به مجاز ) ...
دختر
فارسی
گل سروینا
سروین، روسری، چارقد، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سَروین، سَروین
دختر
فارسی امیتیس
آمیتیس، ( = آمیتیس )، نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن نی لو
شبیه به نیل، ( نیل، او /u، / ( پسوند شباهت ) )، مثل نیل، / نیل
دختر
فارسی، سانسکریت مهر آفاق
ترکیب دو اسم مهر و آفاق ( مهربانی و عالم )، ( مهر= مهربانی و محبت، آفاق = گیتی، جهان، زمانه، روزگار ...
دختر
فارسی ارنواز
دارنده سخن سزاوار، از شخصیتهای شاهنامه، آن که سخنش رحمت می آورد، ( در شاهنامه ) نام خواهر جمشید که ...
دختر
فارسی، اوستایی، پهلوی
تاریخی و کهن مهبان
نگهبان ماه، مجازا زیبا و مهتاب رو، ( مَه = ماه، بان ( پسوند محافظ یا مسئول ) )، ( به مجاز ) زیبا و ...
دختر
فارسی
کهکشانی پونا
در گویش سمنان پونه، ( = پودنه و پونه ) ( در گیاهی ) گیاهی علفی، یک ساله و معطر از خانواده ی نعناع ک ...
دختر
فارسی
طبیعت پریشاد
زیبا روی شاد و خرم
دختر
فارسی جهان ناز
مایه ی افتخار جهان، فخر جهان، آن که موجب فخرو مباهات جهان است
دختر
فارسی ویستا
دانش و فرهنگ، یابنده، برخوردار
دختر
فارسی، اوستایی مهرجهان
ترکیب دو اسم مهر و جهان ( محبت و عالم )، ( مهر = خورشید، جهان )، خورشیدِ عالم، آفتابِ عالم تاب، ( ب ...
دختر
فارسی ماه سیما
آن که سیما و چهره او چون ماه زیباست، ( = ماه چهر )، ماه ( فارسی ) + سیما ( عربی ) آن که سیما و چهره ...
دختر
فارسی، عربی
کهکشانی گل سرخ
هر گلی که سرخ باشد، وَرد، ( به مجاز ) زیبارو، [گل سرخ دارای دسته های مختلف است، ورد احمر، سوری، گل ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل نلیسا
شبیه به نِلی، ( نِلی، سا ( پسوند شباهت ) )، مانند نِلی
دختر
فارسی آترا
آذر، آتش، نام یکی از ماههای پاییز، آتشین، آذرین، ( به مجاز ) سرخ رو و زیبا، ( اَعلام ) ( در میتولوژ ...
دختر
فارسی سحرگل
زیبا و با طراوت، گل سپیده دم
دختر
فارسی، عربی
گل سروشا
منسوب به سروش، فرشته ی پیام آور، ( سروش، الف ( پسوند نسبت ) )، ن سروش، ( سروش + الف ( پسوند نسبت ) ...
دختر
فارسی، اوستایی، پهلوی
مذهبی و قرآنی سرنا
نوعی ساز بادی چوبی از خانواده نی، ( در موسیقی ایرانی ) نوعی ساز بادی چوبی از خانواده نی که در نقاره ...
دختر
فارسی
هنری ساوین
گرانمایه و با ارزش، آسوده و آرام، ( = ساویس )، ساویس به علاوه آسوده و آرام، نام جایی، سبدی که در آن ...
دختر
فارسی شمین
خوشبو، ( شم = بو، رایحه، ین ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی، عربی آفرینش
خلقت، خلق، ابداع، عمل آفریدن، انشا، کائنات، ماسوی الله، ( در قدیم ) ( به مجاز ) همه ی آفریدگان، جها ...
دختر
فارسی رادا
مونث راد، بانوی بخشنده، دختر جوانمرد، ( راد، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به راد
دختر
فارسی فخر جهان
ترکیب دو اسم فخر و جهان ( نازیدن و عالم )، موجب نازش و افتخار دنیا، فخر ( عربی ) + جهان ( فارسی )، ...
دختر
عربی، عبری، فارسی آرتادخت
دختر راست گفتار و درست کردار، ( آرتا، دخت = دختر )، دختر پاک و مقدس، ( اَعلام ) نام بانویی فرهنگدار ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن چمن ناز
زیبارویی که دارای ناز است، ( به مجاز ) زیبارویی که دارای ناز و عشوه و کرشمه است
دختر
فارسی دلیار
دلدار، معشوق و محبوب، [دل = جایگاه عواطف و احساسات در انسان، قلب، یار ( پسوند دارندگی ) ]، دارای عو ...
دختر
فارسی چکامه
شعر به ویژه قصیده
دختر
فارسی
هنری اروشا
سفید، روشن، دختری با روی سپید، ( = اروشه )، اروشه، به فتح الف
دختر
فارسی، اوستایی، پهلوی نورسا
شبیه به نور، روشن و درخشان، ( نور، سا ( پسوند شباهت ) )، مثل نور، ( به مجاز ) زیبارو، ( در قدیم ) ر ...
دختر
فارسی، عربی آرامه
منسوب به آرام، آرامش
دختر
فارسی، عربی پیرایه
زیور و زینت، طلا، جواهر و مانند آنها که به عنوان زیور و زینت به کسی یا چیزی میافزایند، ( در قدیم ) ...
دختر
فارسی بهین
بهترین، برگزیده ترین، مرکب از بهین ( بهترین ) + آفرین ( آفریننده )
دختر
فارسی مهوین
به رنگ ماه، ( به مجاز ) زیبارو، ( مَه= ماه، وین= رنگ )، به رنگِ ماه
دختر
فارسی
کهکشانی شیفته
آن که به کسی یا چیزی دل بسته است، عاشق، ( صفت فاعلی از شیفتن )، مجنون، دیوانه، مجذوب
دختر
فارسی مژان
مژه، مژگان، نرگس نیمه شکفته
دختر
کردی، فارسی آمیتیدا
همسر کوروش پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) همسر کوروش کبیر و نام دختر ایشتوویگو ( آستیاگ ) از پادشاهان م ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن مه آرا
آراینده ی ماه، زیب و زینت ماه، ( به مجاز ) زیبارو
دختر
فارسی
کهکشانی هوزان
نرگس نو شکفته، نرگس شکفته، [دکتر معین در حاشیه برهان قاطع آورده است این واژه مصحف ( تصحیف شده یا خط ...
دختر
فارسی
گل شیوه
روش، قاعده، حالت، وضع، طریقه، ( در قدیم ) عشوه، ناز، ( در عرفان ) اندک جذبه را گویند که گاه هست و گ ...
دختر
فارسی آریسان
مانند آریایی، ( آری = آریایی، سان ( پسوند شباهت ) )، ( آری = آریایی + سان ( پسوند شباهت ) )، مرکب ا ...
دختر
فارسی جهاندخت
دختر شهره در عالم، مرکب از جهان ( عالم، گیتی ) + دخت ( دختر )
دختر
فارسی عدنا
جاودان، جاودانی، منسوب به عَدن به معنی جاودان، لذت، حظ، بهشتِ زمینی
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی راتا
دهش، ( در اعلام ) فرشته ای است در ایران باستان، رادی، بخشندگی، سخاوت، بخشش، ( اَعلام ) ( در اوستایی ...
دختر
فارسی
مذهبی و قرآنی امیده
امید، آرزو، ه ( پسوند نسبت ) منسوب به امید
دختر
فارسی امیرا
منتسب به پادشاه و حاکم و امیر، ( امیر، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به امیر، ـ امیر، ( عربی ـ فارسی ) ...
دختر
فارسی، عربی بوستان
باغ و گلزار، بستان، ( در ادبیات فارسی ) بوستان یا سعدی نامه، مثنوی اخلاقی و عرفانی به فارسی، مشتمل ...
دختر
فارسی
طبیعت گل پیکر
کسی که بدنش مانند گل لطیف است، ویژگی آن که پیکرش مثل گل زیبا و لطیف است، گل اندام
دختر
فارسی
گل پرندیس
نرم و لطیف چون پرند، زیبارو، ( پَرَن، دیس ( پسوند شباهت ) )، شبیه به پَرَن ش پَرَن، ( پَرَن + دیس ( ...
دختر
فارسی مهر اعظم
ترکیب دو اسم مهر و اعظم ( محبت و بزرگتر )، ( مهر = مهربانی و محبت، اعظم = بزرگ )، مهربانی و محبت بز ...
دختر
فارسی، عربی رویان
روینده، رویا، ( اَعلام ) ) بنا به روایات همان جائی است که آرش از آنجا تیر را به جانب مرز توران پرتا ...
دختر
فارسی مینودخت
دختر آسمانی، دختر بهشتی، ( مینو = بهشت، دخت = دختر )، ( به مجاز ) حوروش و زیبارو، ( مینو = بهشت + د ...
دختر
فارسی آینوش
ماه جاویدان، ( به مجاز ) نور ماهی که پر فروغ و همیشگی است، زیبایی زوال ناپذیر
دختر
ترکی، فارسی پارسانا
پاکدامن، زاهد، ( پارسا = پاکدامن، زاهد و متقی، نا ( پسوند نسبت ساز ) )، منسوب به پارسا، ا پارسا
دختر
فارسی هلناز
( به مجاز ) زیبارو و خوشبو
دختر
فارسی سوزانا
سوزان، ( مرکب از سوزان، الف اسم ساز )
دختر
فارسی عرشیان
ساکنان آسمان، ملائکه، فرشتگان، عرش ( عربی ) + ی ( فارسی ) + ان ( فارسی ) ملائکه
پسر، دختر
فارسی، عربی مهرتا
همتای مهر، تابان و درخشان چون خورشید، ( مهر = خورشید، تا = نظیر، مانند، لنگه )، نظیر و مانند خورشید ...
دختر
فارسی نوریا
روشن و درخشان، زیبارو، ( نوری، الف ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نور ( نوری )، مربوط به نور ( نوری )
دختر
فارسی، عربی دیارا
وطنی، بومی، ( دیار = خانه، زادگاه و وطن، الف ( اسم ساز ) )، منسوب به دیار، منتسب به دیار
دختر
فارسی فایدیم
گل نیلوفر، نام همسر کبوجیه پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) نام زن کمبوجیه ی سوّم، ( در اعلام ) نام زن کم ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، گل نازین
نازی، ( = نازی )
دختر
فارسی دل آسا
موجب تسکین و آسایش دل، ( به مجاز ) آسایش دهنده ی دل، آرامش دهنده ی خاطر
دختر
فارسی ایرسا
آلیسا، رنگین کمان، ( معرب از یونانی iris ) زنبق سفید، سوسن، آیرس، نام بیخ سوسن آسمون گون، به بوته س ...
دختر
یونانی، فارسی
طبیعت راز
آنچه از دیگران پنهان نگاه داشته می شود، سِر، موضوعی یا مطلبی که از دیگران پوشیده و پنهان است، ( در ...
دختر
فارسی مهر یا
منسوب به مهری، دوستی، ( مهری، ا ( پسوند نسبت ) )، ( مهری و مهر
دختر
فارسی لیوزا
زاده ی خورشید، ( به مجاز ) آفتاب چهره و زیبارو، ( = لیوزاد ) ( لیو = ( در قدیم ) خورشید، زا = زاده ...
دختر
فارسی
کهکشانی نفیسا
منسوب به نفیس، گران بها، قیمتی، ( نفیس، ا ( پسوند نسبت ) )، ( در قدیم ) ارجمند و گرامی، ( عربی ـ فا ...
دختر
فارسی، عربی کیناز
دارای ناز شاهانه، ( کی، ناز ( افتخار، فخر، تفاخر ) )، موجب افتخارِ پادشاه و بزرگان، به کسر کاف، موج ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن ایرانا
ای ایران، ( ایران، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به ایران، مربوط به ایران، ایرانی، ( ایران + ا ( پسوند ...
دختر
فارسی باور
یقین، اعتقاد، مجموعه ی اعتقادهایی که در یک جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است، حالت یا عادتی ذهنی که ب ...
پسر، دختر
فارسی توتیا
سنگ سرمه، بلوط دریایی، از آبزیان دریایی که در بستر دریا زندگی می کند، نوعی ماده شیمایی که به عنوان ...
دختر
فارسی، هندی رامینه
رام، رامین، طربناک
دختر
فارسی
تاریخی و کهن شارینا
متمدن، شهرنشین، ( شارین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شارین، و، ( شارین + ا ( پسوند نسبت ) )، مرکب ...
دختر
فارسی آیفر
شأن و شکوه ماه، عظمت ماه، ( به مجاز ) زیبا رو
دختر
ترکی، فارسی
کهکشانی فانیذ
قند، شکر، ( معرب پانیذ )، پانیذ
دختر
عربی، فارسی گل غنچه
غنچه گل، غنچه ی گل، ( در قدیم ) گلگونه که زنان به روی خود می مالند، غازه، سرخاب
دختر
فارسی
طبیعت، گل دلدار
معشوق، علاقه مند، ( به مجاز )، معشوق و محبوب، ( در قدیم ) مهربان، با محبت، ( در تصوف ) حق، خداوند، ...
دختر
فارسی ماه تینا
ترکیب دو اسم ماه و تینا ( زیبا و گل سرخ )، ( ماه، تینا = گل سرخ ) ( به مجاز ) زیبارو و با طراوت
دختر
فارسی
گل، کهکشانی مریسا
چیزی لغزان و تابان، ( مَریس، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مریس، ع مَریس
دختر
فارسی، عربی هوریا
زیبارو، [ ( هور = خورشید، ی ( پسوند نسبت )، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به خورشید
دختر
فارسی نیلگون
لاجوردی، آبی، ( نیل، گون ( پسوند شباهت ) )، نیلی نیلی، ( سنسکریت ـ فارسی ) ( نیل + گون ( پسوند شباه ...
دختر
فارسی، سانسکریت گلزاد
زاده ی گل، ( گل، زاد = زاده )، آن که چون گل متولد شده، آن که مادرزاد گل است، ( به مجاز ) زیبارو و ل ...
دختر
فارسی
گل ایلا
درختان، نام پهلوانی از لشکر افراسیاب، ایلا و ایله در قاموس کتاب مقدس به معنی درختان آمده، ( اَعلام ...
دختر، پسر
عربی، فارسی
تاریخی و کهن پریاس
گلبرگ گل یاس، ( به مجاز ) زیبا و با طراوت، شاداب و جذاب، ( پَر = گلبرگ گل، برگ درخت، یاس )، گلبرگ ی ...
دختر
فارسی
گل درینا
ارزشمند و قیمتی، ( درین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به درین، ← درین، ( در پهلوی، barniya )، ( در اوس ...
دختر
فارسی، عربی ساران
آغاز، سر، ابتدا
دختر
فارسی روحا
جان، روان، ( روح = جان، نفس، الف ( اسم ساز ) )، منسوب به جان و روان
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی فریسا
پریسا، زیبا چون پری، ( فری = شگفت انگیز، عجیب، سا ( پسوند شباهت ) )، مانند فری، شبیه به فری، ( به م ...
دختر
فارسی یگانه فاطمه
ترکیب دو اسم یگانه و فاطمه ( بی همتا و رانده شده از آتش )، از نام های مرکب، یگانه و فاطمه
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی بهتا
( به مجاز ) کسی که بهتر، خوب تر و زیباتر است، [به ( صفت ) = خوب، بهتر، خوبتر، زیباتر، تا = نظیر، ما ...
دختر
فارسی نارون
درخت انار، ناربن، انار، ن، ک، ( در گیاهی ) گروهی از گیاهان درختی برگ ریز زینتی یا جنگلی خودرو که می ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت نارون 2
نام نوعی درخت، ( در گیاهی )، گروهی از گیاهان درختی برگ ریز زینتی یا جنگلی خودرو که میوه ی فندقه ی ب ...
دختر
فارسی
طبیعت سریرا
منسوب به سریر، تخت پادشاهی، ( سَریر، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سَریر، ( سَریر + ا ( پسوند نسبت ) ...
دختر
فارسی گل یاس
گلی است سفید و بغایت خوشبو، گلِ درختِ یاس، یاس، ( به مجاز ) زیبا و باطراوت
دختر
فارسی
طبیعت، گل شیدرخ
خورشید رخ، زیبا رو، آفتاب رو، درخشان رو، ( به مجاز ) زیبا، بانویی که چهره اش چون خوشید درخشان است
دختر
فارسی
کهکشانی سیمین رخ
سیمین عذار، سپید گونه، ( = سیمین عذار )
دختر
فارسی لیلوفر
منسوب به نیلوفر، پیچک، نام نوعی گل، نام یکی از جشن های ایرانیان قدیم، ( = نیلوفر )، ( نیلوفر
دختر
فارسی، سانسکریت
طبیعت گلدار
آنچه که دارای نقش گل باشد، ( گل، دار = جزء پسین بعضی از کلمه های مرکب به معنی «دارنده» یا « نگه دار ...
دختر
فارسی
گل