اسم دختر - صفحه 48

بنیاد، بنیه و توان، هنگامه، تو فرزند منی

نیکو آفریده، آفریده ی خوب، زیبا، خوش سیما، ( اَعلام ) نام خواهر اسفندیار در روایات ملی، به ( بهتر، ...

دارای آیین بهتر

ابریشم، بیدمشک

خوشبخت، سعادتمند، ( بهروز، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به بهروز، م بهروز، بلور کبود و شفاف، ( بهروز + ...

پوران دخت

شکوفه، غنچه

زیبارویان، عروسها، نام شهری در کردستان ( نگارش کردی

بی نشان ( نگارش کردی

نگا « بةیان» ( نگارش کردی

سیاره زهره، ناهید، ( در نجوم ) زهره، ( اَعلام ) ) زنی زیبا که هاروت و ماروت فریفته ی او شدند، ) شهر ...

نوعی گیاه، نام شهری از بخش آران شهرستان کاشان

زنی که شیر می دوشد ( نگارش کردی

ویژه، خالص

بی همتا، بی مانند، جالیز ( نگارش کردی

جویبار کوتاه ‏مدت ( نگارش کردی

بی بهره، عدد میلیون در ریاضی ( نگارش کردی

نام یکی از بخشهای تابعه شهرستان سمیرم و نام رودخانه ای، ( اعلام ) ) نام یکی از بخشهای تابعه شهرستان ...

خوشه انگور

پیرایه، آرایش، زیور، زینت

پردیس

مخفف پری زاده، پر + زاد ( زاده )

پرچینی از گلهای ریز به دور باغات

پرستو

نام ایران ( پارس ) در کتابِ تاریخِ موسی خورنی

نام امپراطوری ای در زمان سلوکیان

پروین، ثریا، پرنیان، ( مخففِ پروین )، و، پرنیان پروین و پرنیان

پرپر، زاغ سیاه، جوان و برنا، پرپَر، [پَرناک با واژهی «پرناک» از ریشهی پهلوی ( apurnāk ) به معنی جوا ...

چیزی که از حریر دوخته یا ساخته شده باشد، نرم و لطیف مانند پرند، لطیف و نرم مانند پَرَند، پَرَند، نر ...

پرنیان، دیبای منقش، ( = پرنیان )

لطیف چون پر

پریزاد

آرزومندی، پوپک

پرنده ای شکاری

گیسو

سبدی که از شاخه های بید می بافند

میوه تازه رسیده، نوبر

عنوانی مخصوص زنان اشراف، در دوره مغول، نام مادر سلطان محمد خوارزمشاه

آرامش یافتن یا کم شدن اندوه، آرامش، ( در قدیم ) خشنود، خرسند، راضی

گلابی وحشی جنگلی، در گویش مازندران گلابی وحشی جنگلی

توسکا، درختی بلند و جنگلی که در مناطق مرطوب و کنار آبها می روید

گیلکی شکوفه

چشم

جان افروز، روشن کننده جان، ( = جان افروز )

آرامش دهنده جان، محبوب

از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر پیران ویسه، همسر سیاوش و مادر فرود

روشن کننده جهان

عناب، سنجد، میوه ای تیره و قرمز به اندازه زیتون، ( = چیلان )، میوه ای به رنگ قرمز تیره و اندازه ی ز ...

پرنده ای شبیه گنجشک اما بزرگ تر از آن

چشم ها

جوانه درخت، شکوفه برگ

آن که یا آنچه زینت دهنده چمن است، نام چند نوع گیاه علفی که گل آذین قرمزرنگ آنها به شکل تاج خروس است ...

( مجاز ) نژاده، اصیل، لقبی است که در شاهنامه به همای دختر بهمن داده شده، ( به مجاز ) نژاد و اصیل، ل ...

چکاوک

گل

درخت عناب

توت فرنگی

عنوانی برای زنان و دختران پادشاهان، زن بزرگ و شریف، زن آزاد، ( در قدیم )، عنوانی برای دختران و زنان ...

آن که چون حور زیباست، حور ( عربی ) + دیس ( فارسی ) آن که چون حور زیباست

متواضع، فروتن، خدا ترس و پرهیزکار، ( مؤنث خاشع )، متواضع و فروتن، به معنی متواضع و فروتن، مؤنث خاشع

روشن کننده خاطر، شادی بخش، خاطر ( عربی ) + افروز ( فارسی ) شادی بخش

دلکش، مطبوع، خاطر ( عربی ) + نواز ( فارسی ) دلکش

نوعی سبزی معطر

نام سرزمین چین شمالی که محل زندگی قبایل ترک بوده است

رفتاری همراه با ناز و زیبایی، وفای به وعده، خبرخوش، مژده

نام همسر مزدک

یار خوب

نام روستایی در نزدیکی سقز

غنچه گل نیمه باز

مروارید جان

مانند در، به رنگ مروارید و لؤلؤ، ( مجاز ) زیبارو، ( عربی ـ فارسی ) ( در = مروارید، لؤلؤ، فام ( پسون ...

مانند در درآسا دُرمانند به رنگ دُر

مانند مروارید، گرانبها، ارزشمند

مرواریدی که بر تاج نصب کنند

مانند در، هچون در، ( عربی ـ فارسی ) ( دُر + وار ( پسوند شباهت ) ) ( = دُرسا )، دُرسا، در ( عربی ) + ...

مانند مروارید گرانبها و با ارزش

دختر فرانسوا کلاری تاجر حریرفروش مارسی

دل آرا

مانند دل، مرکب از دل+ گون ( مانند )

دلاور، دلیر، بی باک، نام شهری در استان بوشهر، محل تولد رئیس علی دلواری مبارز و وطن پرست شجاع ایرانی

دامنه کوه یا پهنه دشت

پارسا، پرهیزکار

دختر اقیانوس

نور چشم

روی، رخسار، چهره، روشنی، روی و رخساره، روشنی باران و شبنم، ( در کردی ) نیز چهره

( عربی ) خواب، آنچه در خواب بینند، ( به مجاز ) چهره ی زیبا و مطلوبی است که در عالم خواب دیده شود، ر ...

نام گلی از گلهای بهاری