اسم دختر با حرف ش

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

شهربانو/šahr bānu/

ملکه، نام همسر امام حسین ( ع ) و مادر امام سجاد ( ع )، ( در قدیم ) همسر پادشاه، ( اَعلام ) دختر یزد ...


دختر

فارسی

مذهبی و قرآنی
شهناز/šah nāz/

دارای ناز شاهانه، موجب فخر شاه، نام یکی از نواهای موسیقی ایرانی، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در دس ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
شهلا/šahlā/

زن دارای چشمان سیاه رنگ، زیبا و فریبنده ( چشم )، دارای چشم رنگ سیاه چون رنگ چشم میش، ( در گیاهی ) و ...


دختر

عربی

طبیعت، گل
شیرین/širin/

( به مجاز ) دوست داشتنی، خوشایند، زیبا، گرامی، عزیز، خوش سخن و دلنشین، دارای مزه ی شیرینی، ( به مجا ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
شهین/šahin/

منسوبه به شاه، ( به مجاز ) دارای ارزش و مقام شاهانه، ( شه، ین ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شاه، ( به ...


دختر

فارسی
شوکت/šo (w) kat/

جاه و جلال، شکوه، عظمت، بزرگی


دختر، پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شیوا/šivā/

واضح و دلنشین، فصیح، خوب، یکی از سه خدای بزرگ آیین هندو، ویژگی سخنی که به زیبای و با فصاحت بیان شده ...


دختر

فارسی
شیما/šimā/

زن زیبای عرب، زن خالدار، ( اَعلام ) دختر حلیمه ی سعدیه خواهر رضاعی پیامبر اسلام ( ص )، ( در اعلام ) ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
شکوفه/šo (e) kufe/

جوانه گل، غنچه، ( در گیاهی ) هریک از گل های درختان میوه که معمولاً در فصل بهار می شکفند، گل درخشان ...


دختر

فارسی

طبیعت
شیدا/šeydā/

آشفته، شیفته، دیوانه، عاشق، دلداده، ( در قدیم ) آشفته و پریشان، ( در عرفان ) شدت غلیان عشق و عاشقی ...


دختر

فارسی، آرامی
شمسی/šamsi/

منسوب به شمس، خورشیدی، ( به مجاز ) سرخ رنگ، دارای شمس ( خورشید )، ( عربی ـ فارسی ) ( منسوب به شمس ) ...


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
شقایق/šaqāyeq/

نام نوعی گل سرخ رنگ، ( در گیاهی ) گلی سرخ رنگ، گیاهی یک ساله و علفی یا کاشتنی این گل که بیشتر در مز ...


دختر

عربی

طبیعت، گل
شبنم/šabnam/

ژاله، نام نوعی اعلای پارچه ململ، ( در علوم زمین ) رطوبت هوا که مخصوصاً هنگام شب، در مجاورت اجسام سر ...


دختر

فارسی

طبیعت
شادی/šādi/

جشن، خوشحالی، سرور، وضع و حالت شاد، شاد بودن، ( در عرفان ) بسطی که پس از قبض برای سالک حاصل می شود، ...


دختر

فارسی
شهاب/ša (e) hāb/

پاره ای از آتش، افروزه، ستاره دنباله دار، سنگ های آسمانی که در اثر برخورد با زمین میسوزند، ( در نجو ...


پسر، دختر

فارسی، عربی

کهکشانی
شریفه/šarife/

دارای شرف و افتخار، بزرگوار، با اصل و نسب، مؤنث شریف، ارزشمند، عالی، سید، ارجمند، ( عربی ) ( مؤنث ش ...


دختر

عربی
شهرزاد/šahr zād/

زاده شهر، نام دختری زیبا که داستانهای هزار و یک شب از زبان او نقل شده است، زاده ی شهر، شهری، ( اَعل ...


دختر

فارسی
شهره/šohre/

مشهور، نامدار و نامور، نامور


دختر

عربی

تاریخی و کهن
شایسته/šāyeste/

دارای ویژگی مطلوب، مناسب، سزاوار و در خور، لایق، ( صفت فاعلی از شایستن )، دارای توانایی های لازم بر ...


دختر

فارسی
شراره/šarāre/

درخشش، روشنی، جرقه، شرار، پاره ای از آتش که به هوای پرد، اخگر


دختر

عربی

طبیعت
شرف/šaraf/

بزرگواری، افتخاری که از امری نصیب شخص می شود، برتری، حرمت و اعتباری که از رعایت کردن ارزش های اخلاق ...


دختر، پسر

عربی
شرافت/še (a) rāfat/

بزرگ منشی، ارزشمندی، حالتی در شخص که او را از ارتکاب رذایل باز می دارد، بزرگواری


دختر

عربی
شکیلا/šakilā/

منسوب به شکیل، خوشگل و زیبا، ( شکیل = خوشگل، زیبا، ا ( پسوند نسبت ) )، زیبا + ا ( پسوند نسبت ) )، ش ...


دختر

فارسی، عربی
شکیبا/ša (e) kibā/

صبور، باحوصله، بردبار، باشکیبایی، صبور و بردبار


دختر

فارسی
شروین/šarvin/

نام انوشیروان دادگر، نام قلعه شروان، ( اَعلام ) ) نام قلعه ی شروان، ) نام دو تن از پادشاهان سلسله ی ...


پسر، دختر

فارسی
شفیقه/šafiqe/

مهربان، دلسوز، ( مؤنث شفیق )، شفیق، مؤنث شفیق


دختر

عربی
شعله/šoele/

شراره آتش، روشنی، زبانه ی آتش، بخش گرم و نورانی آتش، زبانه و درخشش آتش، فروغ


دختر

عربی
شیلا/šilā/

زیبا، خوشبخت، با برکت، نام نهری در سیستان و بلوچستان که از دریاچه ی هامون به خارج از آن جریان دارد، ...


دختر

هندی
شکوه/šokuh/

بزرگی، جلال، شوکت، حالتی در کسی که به بزرگی جلوه کند و احترام برانگیزد یا چشم ها را خیره کند، حشمت ...


دختر

فارسی
شمامه/šam(m)āme/

رایحه و بوی خوش، ( به مجاز ) دوست داشتنی، گلوله ی خوشبو، دستنبو، ( به مجاز ) شخص یا چیز دوست داشتنی ...


دختر

عربی

طبیعت
شاه پری/šāh pari/

شاه پری ها، عنبر، پری


دختر

فارسی
شمیم/šamim/

بوی خوش


دختر

عربی
شیلان/šilān/

درخت عناب، مهمانی، سور، غذا، ( در قدیم ) ( در گیاهی ) ( = چیلان )، طعام، چیلان، عناب


دختر

فارسی، مغولی

تاریخی و کهن، طبیعت
شرمین/šarmin/

محجوب، با حُجب و حیا، خجالت زده، ( در قدیم ) شرمگین، با حجب و حیا، با شرم، با حیا


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
شمسه/šamse/

بت و صنم، نقش و نگار، خورشید، نقش زینتی به شکل خورشید که در تذهیب، جواهر سازی، کاشی کاری و مانند آن ...


دختر

عربی

طبیعت، کهکشانی
شمایل/šamāyel/

ظاهر کسی یا چیزی، خصلت های نیکو و پسندیده، شکل و صورت، ( در قدیم ) خوی ها، ( در عرفان ) اندک جذبه ی ...


دختر

عربی
شادیه/šādiye/

منسوب به شادی، جشن، خوشحالی، سرور، ( شادی، ه ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
شادمهر/šād mehr/

مهربان و خوشحال، ( به مجاز ) ویژگی آن که دارای شادی و مهربانی است، ( اَعلام ) ) شهر یا جایگاهی در ن ...


پسر، دختر

فارسی
شریعت/šarieat/

آیین، روش، سنت، راه دین، شرع، ( در قدیم ) طریقه، ( در اصطلاح ) اقوال واعمال و احکامی است که حق تعال ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
شهین دخت/šahin dokht/

دخترِ شاهزاده، ( مجاز ) دخترِ بلند مرتبه و عالی مقام، ( شهین، دخت = دختر )


دختر

فارسی
شهزاد/šah zād/

شاهزاده، از نسل شاه، فرزند شاه یا از نسل شاه، عنوان برای امامزاده ها، عنوان برای امازاده ها، عنوانی ...


دختر

فارسی
شینا/šinā/

شنا و آب ورزی، شناوری، سعی و کوشش، جِد و جَهد، شیناب، سعی و کوشش و جِد و جَهد، سعی و کوشش جد وجهد


دختر

فارسی
شاینا/šāynā/

شاهدانه


دختر، پسر

فارسی
شیده/šide/

آفتاب، درخشان، درخشنده، ( به مجاز ) زیبارو، نام پسر افراسیاب، ( شید= خورشید، ه ( پسوند نسبت ) )، من ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن، طبیعت، کهکشانی
شب بو/šab bu/

نام نوعی گیاه که عطر گل های آن در شب بیشتر است، ( در گیاهی ) گلی معطر و زینتی در رنگ های مختلف با س ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
شورانگیز/šurangiz/

ایجاد کننده ی هیجان، هیجان انگیز، ( در قدیم ) آشوب به پا کننده، فتنه انگیز


دختر

فارسی
شهدخت/šah doxt/

عالی قدر و ارزشمند، شاهدخت، ( شه = شاه، دخت = دختر )، دختر شاه، ( شه = شاه + دخت = دختر )


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
شفا/ša (e) fā/

بهبودی، تندرستی، درمان، بهبود، بهبود یافتن از بیماری، ( در اصطلاح عرفانی ) از میان رفتن بیماری دل ب ...


دختر، پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شادان/šādān/

شاد و خرم، از شخصیتهای شاهنامه، شاد، مسرور، ( در حالت قیدی ) باحال شاد، شادمانه، نام پسر برزین از م ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شهپر/šahpar/

شاه پر، هر یک از پرهای اصلی بال پرندگان، بال بزرگ، ( = شاه پر )، هر یک از پرهای اصلی پرندگان، شهبال


دختر

فارسی

پرنده
شیبا/šibā/

شیوا، آشفته، شیفته، ( = شیوا )، شیوا آشفته، پریشان


دختر

فارسی
شاهده/šāhede/

منسوب به شاهد، زیبارو، ( به مجاز ) محبوب و معشوق


دختر

عربی
شهد/šahd/

ماده ی قندی مذاب یا مایع، عسل، شیرینی، عصاره ی میوه که بر اثر جوشیدن غلیظ شده است، ( در قدیم ) ( به ...


دختر

عربی
شاداب/šādāb/

با طراوت، تازه، شاد، مسرور، شادان


دختر

فارسی
شفق/šafaq/

بام، بامداد، سپیده دم، سحر، ( عربی ) نوری سرخ که تا مدتی پس از غروب خورشید از آسمان به زمین می تابد ...


دختر، پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
شکرانه/šokrāne/

شکر و سپاس، سخنی که به عنوان سپاسگزاری گفته می شود، یا عملی که برای سپاس انجام می شود، یا آنچه به ع ...


دختر

فارسی، عربی
شمیلا/šomilā/

باد شمالی، قلب شده ی [پدیده آوایی در زبان مثل: دیوار و دیوال] شمیرا، شمیرا و سمیرا، قلب شده ی [پدید ...


دختر

مازندرانی، عربی، فارسی
شمشاد/šemšād/

نام نوعی درختچه همیشه سبز، ( به مجاز ) شخص خوش قد و قامت، ( در گیاهی ) درختچه ای همیشه سبز با انواع ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
شمیمه/šamime/

بوی خوش، واحد شمیم، یک بوی خوش


دختر

عربی
شهرناز/šāhrnāz/

از شخصیت های شاهنامه، نام دختر جمشید پادشاه پیشدادی، ( اعلام ) ( در شاهنامه ) نام دختر جمشید که او ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
شادلین/šādlin/

شاد رویِ نرم خو و آرام، ( شاد، لین = نرمی و ملایمت )، ( شاد + لین = نرمی و ملایمت )، نرمی و ملایمت، ...


دختر

فارسی
شانا/šānā/

باد ملایم، مقام و منزلت، مقام و شأن در حالت نصبی عربی با تخفیف تنوین آخر


دختر

کردی، عربی

طبیعت
شادن/šāden/

بچه آهو، آهوی بره، ( در قدیم ) آهوی جوان که تازه شاخ بر آورده، ( به مجاز ) زیبا و شاداب، ( عربی ) ( ...


دختر، پسر

عربی

طبیعت
شمس جهان/šams(e)jahān/

ترکیب دو اسم شمس و جهان ( خورشید و گیتی )، خورشید جهان، آفتاب گیتی، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

عربی

کهکشانی
شفیعه/šafiee/

شفاعت کننده، واسطه، پایمرد، ( مؤنث شفیع )، شفیع، شفاعت کننده و شفاعت گر، مؤنث شفیع


دختر

عربی
شوکا/šukā/

چادر و جامه درشت بافت، نوعی گوزن، نوعی گوزن بومی اروپا و آسیا، ( در مازندرانی ) به معنی آهو و غزال، ...


دختر

فارسی

طبیعت
شنیان/šaniyān/

وزیدن نسیم، آرزو کردن، خنده ی نوزاد، حرکت کردن کودک


دختر

کردی
شایا/šāyā/

شایسته، لایق، سزاوار، ( = شایسته )، شایان


دختر

فارسی
شیلر/šiler/

منطقه ای در کردستان، نام شاعر و نویسنده آلمانی، ( آعلام ) ناحیه ای مرزی در شمال شرقی عراق، به صورت ...


دختر

فارسی، کردی

تاریخی و کهن
شلاله/šalāle/

آبشار، فواره، شلال، فوّاره


دختر

ترکی، عربی

طبیعت
شریعه/šariee/

شریعت، محل برداشتن آب از رودخانه، ( در قدیم ) محل در آمدن به آب، محل برداشتن آب از رودخانه و مانند ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
شیرین دخت/š.-dokht/

دختر شیرین و زیبا، ( شیرین، دخت = دختر )، دختر شیرین، ( به مجاز ) زیبا، گرامی، عزیز، دختر زیبا


دختر

فارسی
شمیسا/šamisā/

شمسا، خورشید، نور و روشنایی، ( = شمسا )، نور و روشنایی در زند و پازند


دختر

پهلوی، اوستایی
شرمینه/šarmine/

منسوب به شرمین، شرمین، ( شرم، اینه ( پسوند نسبت ) )، ( شرم + اینه ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
شادیا/šādiyā/

بانوی شاد، دختر شاد و سرخش، ( شادی، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شادی، ( شادی + ا ( پسوند نسبت ) )، ...


دختر

فارسی
شانلی/šānli/

پرافتخار، مشهور، شایان تحسین، افتخار آمیز، شان ( عربی ) + لی ( ترکی )


دختر، پسر

ترکی، عربی
شباهنگ/šabāhang/

مرغ سحر، بلبل، ستاره ای که پیش از صبح طلوع می کند، ( = شب آهنگ )، ( در قدیم ) ( در نجوم ) شِعرای یم ...


دختر

فارسی
شارمین/šārmin/

خجسته فرخنده، فرخنده و خجسته


دختر

سانسکریت
شمین/šamin/

خوشبو، ( شم = بو، رایحه، ین ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی، عربی
شیفته/šifte/

آن که به کسی یا چیزی دل بسته است، عاشق، ( صفت فاعلی از شیفتن )، مجنون، دیوانه، مجذوب


دختر

فارسی
شیوه/šive/

روش، قاعده، حالت، وضع، طریقه، ( در قدیم ) عشوه، ناز، ( در عرفان ) اندک جذبه را گویند که گاه هست و گ ...


دختر

فارسی
شارینا/šārinā/

متمدن، شهرنشین، ( شارین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شارین، و، ( شارین + ا ( پسوند نسبت ) )، مرکب ...


دختر

فارسی
شمه/še(a)mme/

بوی خوش


دختر

عربی
شیدرخ/šid rox/

خورشید رخ، زیبا رو، آفتاب رو، درخشان رو، ( به مجاز ) زیبا، بانویی که چهره اش چون خوشید درخشان است


دختر

فارسی

کهکشانی
شمسا/šamsā/

در زند و پازند نور و روشنایی، و در پهلوی خورشید است، ( در زند و پازند ) نور و روشنایی، ( در پهلوی ) ...


دختر

فارسی، عربی
شرف نسا/š.-nesā/

موجب آبرو، حرمت و اعتبار زنان


دختر

عربی
شهرو/šahru/

حکومت کننده، سلطنت کننده، ( اعلام ) ) شهرو [اساطیر] از زمان ایران باستان است که نمایه ای از زنِ دان ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
شارین/šārin/

متمدن، شهرنشین، ( شار = شهر، ین ( پسوند نسبت ) )، شهری، ( اَعلام ) نام دهی در قزوین، ( شار = شهر + ...


دختر

فارسی
شاران/šārān/

شهرستان، ( شار = شهر، ان ( پسوند مکان ) )، ( اعلام ) ) نام جایی که کراسوس ( kerāsus ) از اشکانیان ش ...


دختر

فارسی، کردی
شاپرک/šāparak/

نوعی پروانه، ( مخفف شاه پرک ) نوعی پروانه ی بزرگ که معمولاً شب پرواز است، شاپره، نوعی پروانه بزرگ ک ...


دختر

فارسی
شذی/šazā/

خوشبو، معطر، عطرآگین


دختر

عربی
شکوفا/šo (e) kufā/

شکفته شده، غنچه ای که باز شده است، رشد یافته، ویژگی گل یا غنچه ای که باز شده است، شکفته، ( به مجاز ...


دختر

فارسی
شروین دخت/š.-dokht/

دختر شروین، ( شروین، دخت = دختر )، دختر از شروین ( قلعه شروین یا شروان )، ن، ک


دختر

فارسی
شیدخت/šidokht/

دختر خورشید، ( شید= خورشید، دخت = دختر )، ( به مجاز ) زیباروی


دختر

فارسی
شان ای/šānāy/

ماه پر افتخار و ارزش، ماه دارای شکوه و جلال و عظمت، ( به مجاز ) زیباروی ارزشمند و افتخارآمیز که دار ...


دختر

ترکی، فارسی
شهنوش/šahnuš/

دارای زیبایی شاهانه، ( شه = شاه، نوش = هر چیز ملایم و ایجاد کننده ی خوشی )، ویژگی کسی که به لحاظ زی ...


دختر، پسر

فارسی
شن آی/šenāy/

ماه شادمانی، ماهی که اولین فرزند خانواده به دنیا آمده است


دختر

ترکی
شاریس/šāris/

نام یکی از توابع قزوین، ( اعلام ) نام روستایی در شهرستان قزوین


دختر

فارسی
شاهنای/shahnay/

نام نوعی ساز


دختر

فارسی

هنری
شروق/soruq/

برآمدن آفتاب، طلوع کردن


دختر

عربی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر