اسم دختر با حرف ا - صفحه 4
مانند آتش
دختر
فارسی آتری
آترا، آتشین، آذرین، ( = آترا )
دختر
فارسی آتریا
بانوی آتش
دختر
فارسی آتریزاد
بسیار سرخ رو و زیبا، آتشین زاده
دختر
فارسی آتسا
زبر دست، آتوسا
دختر
فارسی آتش
حرارت توأم با نور، یکی از عناصر اربعه، ( به مجاز ) حرارت و گرما، ( به مجاز ) عواطف تند، شور و شوق، ...
دختر، پسر
فارسی
طبیعت آتشبند
از بین برنده خشم و ناراحتی، سحر و افسونی که بدان آتش را فرو نشانند
دختر، پسر
فارسی آتشپاره
اخگر، شرار آتش، چابک
دختر
فارسی ارتادخت
دختر پاک، ( اَرتا، دخت = دختر )، دختر پاک و مقدس
دختر
فارسی ارتاش
مرد و پهلوان، مرکب از ار ( شوهر ) + تاش ( پسوند همراهی )
پسر، دختر
ترکی آرتامیس
آرتمیس، نام یکی از الهه های یونانی، ( = آرتِمیس )
دختر
یونانی آرتانا
آهنگ آرامش بخش، خوش آهنگ
دختر
فارسی آرتمیز
پادشاه هالیکارناس، ( اَعلام ) ) آرتمیز ( اول ) پادشاه هالیکارناس، وی در جنگ خشیارشا ضد یونانیان شرک ...
دختر
لاتین آرتنوس
صادق، راستگو
دختر
فارسی آرتونیس
نام دختر ارته باذ، ( اَعلام ) نام دختر ارته باذ که به ازدواجِ «اِوْمِنس» منشی اسکندر در آمد
دختر
فارسی آرتیستون
نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن آرتیمیس
آرتمیس، در اساطیر یونان، خدای شکار و خواهر دوقلوی آپولون، همچنین نام شیرزنی که فرمانده نیروی دریایی ...
دختر
یونانی آرتینه
منسوب به آرتین، پاک و مقدس، ( آرتین، ه ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی اردک
دختر یزگرد سوم پادشاه ساسانی
دختر
فارسی اردی
مخفف اردیبهشت، نام ماه دوم سال شمسی، ( اَعلام ) ) فرشته ی مدَبِر کوه ها، ) ( در قدیم ) در فرهنگ ایر ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن آردیسیا
نام نوعی گل
دختر
فارسی
گل ارزین
ارزشمند، ارجمند، دارای جاه و مقام، دارای حرمت و عزت و احترام، نگه دارنده ی راستی و درستی، ( منسوب ب ...
دختر، پسر
فارسی ارزینه
ارزنده، گرانبها
دختر
فارسی آرژان
نقره
دختر، پسر
فرانسوی ارسا
ارس، نام چند گونه سرو کوهی جزو تیره ی ناژویان که در اغلب نقاط استپی و خاتمه ی جنگل های مرطوب پراکند ...
دختر
فارسی
طبیعت آرسانا
در حال حرکت
دختر
سانسکریت آرسو
اشک چشم
دختر
گیلکی آرسینا
زن زیبای شجاع و مغرور
دختر
فارسی آرسینه
زن مبارز
دختر
عبری ارشامه
قدرت، آرشامه
دختر
فارسی ارشانوش
مقدسِ جاوید، ( اَرشا = مقدس، نوش = جاوید )، ( اَرشا = مقدس + نوش = جاوید )، از نامهای باستانی
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن آرشیت
مهربانی، مهربانتر، نام اتاقی در تخت جمشید
دختر
فارسی
تاریخی و کهن ارشیدا
آرشیدا، بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان، مرکب از آر + شید + الف تانیث، آر به دومعنی به ک ...
دختر
فارسی آرشین
آریایی اصیل، آرشین نام یکی از زنان دوره هخامنشی می باشد که به کاردانی مشهور بوده و هم به معنای دوست ...
پسر، دختر
فارسی آرشینا
دوست داشتنی و عاقل ترین
دختر
فارسی ارغنون
نوعی ساز، نام سازی است
دختر
یونانی
هنری ارغون
مخفف ارغنون، نام نوعی ساز
پسر، دختر
یونانی ارم
دختر زیبا و با طراوت، باغی که بنا به روایات شدّاد ساخته بود و مَثَل و مظهر سرسبزی و خرّمی است، نام ...
دختر
عربی، فارسی
مذهبی و قرآنی آرمانا
امیدوار، آرزومند، امیدوار آرزومند، مرکب از آرمان + الف فاعلی
دختر
فارسی آرماندا
در امان، در پناه تو
دختر
ترکی آرماندیس
شبیه به آرمان، آرزوگونه، ( آرمان= کمال مطلوب، ایده آل، آرزو، دیس ( پسوند شباهت ) )، ( به مجاز ) شخص ...
دختر
ترکی آرمتی
فرشته نگهبان زمین، ( = آرمیتی )، فروتنی، پاکی، فرشته محبت
دختر
اوستایی، فارسی آرمه
آرام
دختر
فارسی، عربی آرمیتاژ
بلند مرتبه
دختر
فارسی آرمیتان
آرمیتا
دختر
اوستایی آرمیدخت
دختر چالاک
دختر
فارسی آرمیس
روشن و پاک، هرمس، از خدایان اولمپی، نام پسر زئوس و مایا
دختر
فارسی آرمیلا
دختر آرام و باوقار
دختر
فارسی آرمین دخت
دختر آرمین
دختر
فارسی
تاریخی و کهن ارمین دخت
دختری که از نژاد آرمین است، ( اَرمین = آرمین، دخت = دختر )
دختر
فارسی آب حیات
در افسانه ها آب زندگانی که عمر جاویدان می دهد، آب ( فارسی ) + حیات ( عربی ) در افسانه ها آب زندگانی ...
دختر
فارسی، عربی آبرخ
زیبا، لطیف، روشن، کسی که چهره ای مانند آب دارد
دختر
فارسی آبگل
گلاب مایعی خوشبو که از برگ گلها بدست می آید
دختر
فارسی
گل آب ناهید
نام زنی در منظومه ویس و رامین
دختر
فارسی آبان
نام ماه هشتم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آب، آبها، ( در گاه شماری ) ماه هشتم از سال شمسی، ( در قد ...
دختر، پسر
پهلوی، فارسی
طبیعت آبان آسا
مانند آبان، آبان ماه تغییر آب و هوا است و آبان آسا کنایه از کسی است که خلق و خوی متغیر دارد
دختر
فارسی آبان داد
داده آبان، متولد شده در ماه آبان
دختر، پسر
فارسی آبان دخت
دختری که در آبان به دنیا آمده، دختر آبان، نام همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی، آبان، ( اَعلام ) نام ...
دختر
فارسی آبان دیس
مانند آبان
دختر
فارسی آبان سا
مانند آبان
دختر
فارسی آبان سار
مانند آبان
دختر، پسر
فارسی آبان فام
به رنگ آبان کسی که رنگ چهره اش زرد است
دختر
فارسی آبان مهر
ترکیب دو اسم آبان و مهر ( نام فرشته نگهبان آب و مهربانی )، آن که محبت او چون فرشته آبان است
دختر
فارسی آبان یاد
نام یکی از درباریان یزدگرد سوم پادشاه ساسانی، این نام روی کودکانی با رنگ پوست سرخ و سفید گذاشته می ...
دختر، پسر
فارسی آبانا
منسوب به آبان، آبان، ا ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی آبانه
منسوب به آبان
دختر
فارسی آبانک
آبان کوچک
دختر
فارسی آبتاب
دختری با چهره زیبا و درخشان، تابان، مشعشع، درخشان، صاف چون آب زلال
دختر
فارسی آبدیس
مانند آب زلال و شفاف
دختر
فارسی آبرنگ
دختری که دارای پوستی لطیف و نرم است
دختر
لری آبرود
کنایه از دختری که مانند سنبل خوش نقش و زیباست، سنبل نیلوفر، دختری که مانند سنبل خوش نقش و زیباست
دختر
فارسی آبروشن
خوشبخت، ارجمند
دختر
فارسی آبرون
همیشه سبز، همیشه جوان، گل همیشه بهار، شاد سرزنده
دختر
فارسی آبسال
باغ، بستان، بهار
دختر
فارسی آبسالان
باغها
دختر
فارسی آبشار
آبی که به طور طبیعی از بلندی به پستی فرو می ریزد
دختر
فارسی
طبیعت آبشن
صورت دیگر آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی
دختر
فارسی آبگون
به رنگ آب، آبی، گل نیلوفر
دختر
فارسی آبگین
دارای طبیعت آب، آینه، آیینه، شیشه
دختر، پسر
فارسی آبگینه
شیشه، آینه، ظرف شیشه ای یا بلورین به ویژه جام شراب، زجاج، بلور، ( در قدیم ) ظرف شیشه ای یا بلوری به ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن آبلوج
قند سفید، قند مکرر
دختر
فارسی استبرق
پارچه نرم و لطیف
دختر
عربی استر
ستاره، همسر یهودی خشایار پادشاه هخامنشی
دختر
عبری آسترید
شاهزاده سوئد
دختر
لاتین ارناز
از نامهای باستانی
دختر
فارسی آروا
نام فرشته ای در آیین زرتشت
دختر
کردی آرورا
الهه طلوع و سحر
دختر
لاتین اروس
سفید، درخشان، زیبا
دختر
پهلوی، اوستایی اروشه
سفید، روشن، اروشا، به فتح الف، دختری با روی سپید
دختر
فارسی ارون
( به فتح الف ) شاد و شادمان
دختر
عربی آرونا
منسوب به آرون، صفت نیک، فضیلت، خصلت پسندیده، خوی خوش، ( آرون، ا ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی ارونا
شاد و شادمان، ( ارون = شادمان، سرمست، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به ارون، ( به مجاز ) شاد و شادمان و ...
دختر
فارسی، عربی آرویشه
نام روستایی در نزدیکی بیرجند
دختر
فارسی آروینا
برازنده، شایسته، لایق
دختر
سانسکریت آرکیا
شاه آریایی
دختر
فارسی ارکیا
آریایی بزرگ، ( در زند و پازند ) جوی آب، ( هزاوش/arkyā/ و /ārkiā/ در پهلوی yôy = جوی ) اما به نظر می ...
دختر
فارسی آریاچهر
آریا نژاد، ( آریا، چهر = نژاد، تبار، گوهر، اصل )، دارای اصل و نژاد آریایی
دختر
فارسی آریادخت
دختر آریایی، دختر ایرانی، ( آریا، دخت = دختر )، دختر آریایی نژاد، ( اَعلام ) آریادخت «آرتوسونا» از ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن آریانوش
شادکننده و خوشحال کننده آریاییان، ( آریا، نوش = جاوید ) آریایی جاویدان، ( آریا + نوش = جاوید ) آریا ...
پسر، دختر
فارسی اریاک
آریایی، ( اری = آری = آریا، ک ( پسوند ) )
دختر
فارسی