اسم دختر با حرف ا - صفحه 4

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

ارزینه/arzine/

ارزنده، گرانبها


دختر

فارسی
آرژان/arzhan/

نقره


دختر، پسر

فرانسوی
ارسا/orsā/

ارس، نام چند گونه سرو کوهی جزو تیره ی ناژویان که در اغلب نقاط استپی و خاتمه ی جنگل های مرطوب پراکند ...


دختر

فارسی

طبیعت
آرسانا/arsana/

در حال حرکت


دختر

سانسکریت
آرسو/arso/

اشک چشم


دختر

گیلکی
آرسینا/arsina/

زن زیبای شجاع و مغرور


دختر

فارسی
آرسینه/arsine/

زن مبارز


دختر

عبری
ارشامه/arshameh/

قدرت، آرشامه


دختر

فارسی
ارشانوش/aršā nuš/

مقدسِ جاوید، ( اَرشا = مقدس، نوش = جاوید )، ( اَرشا = مقدس + نوش = جاوید )، از نامهای باستانی


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرشیت/arshit/

مهربانی، مهربانتر، نام اتاقی در تخت جمشید


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ارشیدا

آرشیدا، بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان، مرکب از آر + شید + الف تانیث، آر به دومعنی به ک ...


دختر

فارسی
آرشین/arshin/

آریایی اصیل، آرشین نام یکی از زنان دوره هخامنشی می باشد که به کاردانی مشهور بوده و هم به معنای دوست ...


پسر، دختر

فارسی
آرشینا/arshina/

دوست داشتنی و عاقل ترین


دختر

فارسی
ارغنون/arghanon/

نوعی ساز، نام سازی است


دختر

یونانی

هنری
ارغون/'arqun/

مخفف ارغنون، نام نوعی ساز


پسر، دختر

یونانی
ارم/eram/

دختر زیبا و با طراوت، باغی که بنا به روایات شدّاد ساخته بود و مَثَل و مظهر سرسبزی و خرّمی است، نام ...


دختر

عربی، فارسی

مذهبی و قرآنی
آرمانا/armana/

امیدوار، آرزومند، امیدوار آرزومند، مرکب از آرمان + الف فاعلی


دختر

فارسی
آرماندا/ārmānādā/

در امان، در پناه تو


دختر

ترکی
آرماندیس/ārmandis/

شبیه به آرمان، آرزوگونه، ( آرمان= کمال مطلوب، ایده آل، آرزو، دیس ( پسوند شباهت ) )، ( به مجاز ) شخص ...


دختر

ترکی
آرمتی/ārmati/

فرشته نگهبان زمین، ( = آرمیتی )، فروتنی، پاکی، فرشته محبت


دختر

اوستایی، فارسی
آرمه/arameh/

آرام


دختر

فارسی، عربی
آرمیتاژ/armitazh/

بلند مرتبه


دختر

فارسی
آرمیتان/armitan/

آرمیتا


دختر

اوستایی
آرمیدخت/armi dokht/

دختر چالاک


دختر

فارسی
آرمیس/armis/

روشن و پاک، هرمس، از خدایان اولمپی، نام پسر زئوس و مایا


دختر

فارسی
آرمیلا/armila/

دختر آرام و باوقار


دختر

فارسی
آرمین دخت/armin dokht/

دختر آرمین


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ارمین دخت/armin dokht/

دختری که از نژاد آرمین است، ( اَرمین = آرمین، دخت = دختر )


دختر

فارسی
ارناز/arnaz/

از نامهای باستانی


دختر

فارسی
آروا/arva/

نام فرشته ای در آیین زرتشت


دختر

کردی
آرورا/aurora/

الهه طلوع و سحر


دختر

لاتین
اروس/aros/

سفید، درخشان، زیبا


دختر

پهلوی، اوستایی
اروشه/aroshe/

سفید، روشن، اروشا، به فتح الف، دختری با روی سپید


دختر

فارسی
ارون

( به فتح الف ) شاد و شادمان


دختر

عربی
آرونا/ārunā/

منسوب به آرون، صفت نیک، فضیلت، خصلت پسندیده، خوی خوش، ( آرون، ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
ارونا/aronā/

شاد و شادمان، ( ارون = شادمان، سرمست، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به ارون، ( به مجاز ) شاد و شادمان و ...


دختر

فارسی، عربی
آرویشه/arvishe/

نام روستایی در نزدیکی بیرجند


دختر

فارسی
آروینا/arvina/

برازنده، شایسته، لایق


دختر

سانسکریت
آرکیا/arkiya/

شاه آریایی


دختر

فارسی
ارکیا/arkiyā/

آریایی بزرگ، ( در زند و پازند ) جوی آب، ( هزاوش/arkyā/ و /ārkiā/ در پهلوی yôy = جوی ) اما به نظر می ...


دختر

فارسی
آریاچهر/ā.-čehr/

آریا نژاد، ( آریا، چهر = نژاد، تبار، گوهر، اصل )، دارای اصل و نژاد آریایی


دختر

فارسی
آریادخت/āriyā doxt/

دختر آریایی، دختر ایرانی، ( آریا، دخت = دختر )، دختر آریایی نژاد، ( اَعلام ) آریادخت «آرتوسونا» از ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
آریانوش/āriyā nuš/

شادکننده و خوشحال کننده آریاییان، ( آریا، نوش = جاوید ) آریایی جاویدان، ( آریا + نوش = جاوید ) آریا ...


پسر، دختر

فارسی
اریاک/ar(i)yāk/

آریایی، ( اری = آری = آریا، ک ( پسوند ) )


دختر

فارسی
اریحا/ariha/

مکان خوشبو، نام شهری قدیمی در فلسطین، گلی که شکوفه آن چلیپا شکل است


دختر

عبری
اریدیس/oridis/

نام همسر ارفاوس، شاعر و موسیقی دان ترکیه، در افسانه ها آمده است که اریدیس فرشته ای بود که معشوقه ار ...


دختر

ترکی
آریژه/arizhe/

نام شهری در زمان اسکندر


دختر

فارسی
آریشیدا/arishida/

بانوی درخشان آریایی، آرشیدا، بانوی آراسته و درخشان، مرکب از آری مخفف آریایی + شیدبه معنای نور و روش ...


دختر

فارسی
آبینه/ābine/

همانند آب، به روشنی و درخشندگی آب


دختر

فارسی
آبیژ/abizh/

شراره، اخگر، آتش، صورت دیگر آیید، کنایه از افراد پر جنب و جوش


دختر

فارسی
آبین/ābin/

به رنگ آب، همانند آب


دختر

فارسی
آپادانا/apadana/

کاخ با شکوه هخامنشیان


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
آپادیپا/apadipa/

آتش افروز، نورانی مثل خورشید، آتش افروز و گرما بخش


دختر

سانسکریت
آپام/āpām/

نام همسر داریوش اول پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) نام دختر اردشیر دوم و زن فرناباذ والی ایالت هلّس پون ...


دختر

فارسی، اوستایی

تاریخی و کهن
آپاما/āpāmā/

نام دختر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی، ( = آپام )


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
آپامنه/apamne/

نام دختر یکی از فرماندهان ایرانی در زمان سلوکیان


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
آپرانیک/apranik/

آب و نور نیکو


دختر

فارسی
آپگیا/apgiya/

وجود فرخنده، موهبت


دختر

سانسکریت
آپگیتی/apgiti/

ترانه، آواز دلنشین


دختر

سانسکریت
آپیشن/apishan/

گویش کرمانی آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی


دختر

فارسی
آتاشا/ātāšā/

منسوب به آتاش، ( به مجاز ) هم نام، [آتاش = آداش = همنام، هم اسم، ا ( پسوند نسبت ) ] منسوب به آتاش


دختر

ترکی، فارسی
آتر/atar/

آذر، اخگر، آتش


دختر

فارسی
آتروسا/atrusa/

مانند آتش


دختر

فارسی
آتری/ātri/

آترا، آتشین، آذرین، ( = آترا )


دختر

فارسی
آتریا/atriya/

بانوی آتش


دختر

فارسی
آتریزاد/ā.zād/

بسیار سرخ رو و زیبا، آتشین زاده


دختر

فارسی
آتسا/atsa/

زبر دست، آتوسا


دختر

فارسی
آتش/ātaš/

حرارت توأم با نور، یکی از عناصر اربعه، ( به مجاز ) حرارت و گرما، ( به مجاز ) عواطف تند، شور و شوق، ...


دختر، پسر

فارسی

طبیعت
آتشبند/atash band/

از بین برنده خشم و ناراحتی، سحر و افسونی که بدان آتش را فرو نشانند


دختر، پسر

فارسی
آتشپاره

اخگر، شرار آتش، چابک


دختر

فارسی
اخگر/axgar/

پاره ی آتش، شراره، زیبارو، گلِ آتش، خرده ی آتش، جرقه، ( به مجاز ) آتش، گُلِ آتش، پاره آتش


دختر

فارسی
آدا/ada/

پاداش مینوی، فرشته توانگری


دختر

اوستایی، فارسی
آدخت/a dokht/

آتش، دختر آتشین


دختر

فارسی
آدرا/adara/

آبرومند


دختر

فارسی
آدریانا/adriyana/

عشق زیبا و درخشان


دختر

زرتشتی
ادرینا

تکیه گاه


دختر

آشوری
ادلیا

شکر خدا، سپاس از خدا


دختر

فارسی
آدنا/adena/

ساخته شده، آفریده شده، نام روستایی در نزدیکی چالوس


دختر

فارسی
آدنیس/adnis/

گلی به رنگ زرد و قرمز، آدونیس، گلی به رنگ زرد و قرمز که فقط هنگام تابش خورشید باز می شود


دختر

فارسی، فنیقی

گل
آدورینا/adorina/

کمک کننده، یاری دهنده، آدور، مأخوذ از افسانه گیل گمش بابلی


دختر

فارسی، آشوری
آدونیس/adonis/

آدنیس، گلی به رنگ زرد و قرمز، گلی به رنگ زرد و قرمز که فقط هنگام تابش خورشید باز می شود


دختر

فارسی، فنیقی

گل
آدیا/adiya/

تیزبین، ژرف نگر


دختر

فارسی
آدیش/ādiš/

آتش، اخگر، شراره آتش، آذر، ( عامیانه ) آتیش


دختر، پسر

فارسی
آدیشا/ādišā/

منسوب به آتش، ( به مجاز ) زیباروی، ( آدیش = آتش، ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
آدیشه/adishe/

آتش، در گویش خراسان آتش کوچک


دختر

فارسی
آذار/azar/

بهار، نام ماه سوم از سال شمسی عربی برابر با مارس یا فروردین


دختر

عربی، سریانی

طبیعت
آذرآباد

نام آتشکده ای در تبریز


دختر، پسر

فارسی
آذرافروز

روشن کننده آتش، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر اسفندیار، نیز دلداده بهرام در داستان همای ...


دختر، پسر

فارسی
آذرافزا

آتش افروز، وسیله ای سفالین که جهت شعله ور کردن آتش از آن استفاده می شود


دختر، پسر

فارسی
آذربانو/azar-banu/

بانوی آتش، نورانی و زیبا مانند آتش


دختر

فارسی
آذربو/āzar bu/

نام نوعی گیاه، ( = آذربویه ) ( در گیاهی ) گیاهی است خودرو از تیره اسفناج که برگهای ریز و بهم فشرده ...


دختر

فارسی
آچیق/achigh/

باز، گشوده


دختر، پسر

ترکی
احساس/'ehsās/

عاطفه، ذوق


دختر

فارسی
احصا/ehsā/

شمردن، شمارش، آمارگیری، سرشماری


دختر

عربی
آزاده خوی

دارای خلق وخوی آزاد، بی تکلف، ساده، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر سرو پادشاه یمن و همسر تور پسر فری ...


دختر

فارسی
آزاله/azale/

گلی خوشبو، گلی خوشبو که معمولاً به شکل قیف یا زنگوله است و به رنگهای سفید، صورتی، زرد، قرمز، و ارغو ...


دختر

فرانسوی

گل
آزالیا/azaliya/

گلی خوشبو، گلی خوشبو که معمولاً به شکل قیف یا زنگوله است و به رنگهای سفید، صورتی، زرد، قرمز، و ارغو ...


دختر

لاتین، انگلیسی

گل
آزرم چهر/ā.-čehr/

دارای روی مهربان، ( آزرم، چهر = چهره )، دارای شرم و حیا، دارنده ی نژاد سالم، اندیشمند و محترم


دختر

فارسی
آزرم خاتون

آزرم + خاتون، بانوی با حیا


دختر

فارسی
آزرم دخت/ā.-doxt/

آزرمیدخت، دخترِ همیشه جوان، ( = آزرمیدخت )، دختر با حیا


دختر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر