اردک

/~ordak/

برابر پارسی: مرغابی

معنی انگلیسی:
fowl, duck

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

اردک. [ اُ دَ ] ( اِ ) نوعی از طیور آبی دارای پنجه هائی که توسط غشائی به یکدیگر متصل اند و با نوکی که در جوانب دارای صفائح عرضی است و آن از طیور اهلی است و گوشت آن حلال است. اقسام آن در مازندران و گیلان و اطراف دریاچه های سیستان فراوان است. مرغابی. ( غیاث اللغات ). نوعی از مرغابی. بط. چالی :
آنکه از صولت سرپنجه شاهین و عقاب
بال طاوس فلک را شکند چون اردک.
شاه طاهر دکنی.

اردک. [ اَ دَ ] ( اِخ ) ( تلفظ ترکی ارتاکی ) قصبه سنجاق قره سی از ولایت خداوندگار است در یک فرسنگی غربی خرابه های شهر قدیمی کیزیگ. مردم آنجا بعضی مسلمان باشند و پاره ای مذهب مسیحی دارند و آن دارای 11 جامع و مسجد و 44 مکتب و 158 کلیسا و مناستر است. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.

فرهنگ فارسی

مرغابی، یکی ازطیورکه در آب شنامیکندودرهوانیزمی پرد، منقارپهن وپاهای پرده داروپرهای رنگین دارد
( اسم ) نوعی از طیور از راست. پا پرده داران که از رد. کاریناتها است . انگشتان پایش توسط غشایی بهم متصلند ( برای سهولت شنا در آب ) و نوکش دارای تیغه های عرضی برای قطع کردن واره کردن علفها و سایر موارد غذائی میباشد . نژادهای مختلف دارد که از حیث جثه و رنگ و نیروی پرواز با هم متفاوتند . گوشت اردک حل و لذیذ است و مانند دیگر پرندگان خانگی نگهداری میشود .

فرهنگ معین

(اُ دَ ) [ تر. ] (اِ. ) مرغابی ، یکی از طیور که در آب شنا می کند و در هوا نیز پرواز می کند. منقار پهن ، پاهای پرده دار و پرهای رنگین دارد.

فرهنگ عمید

پرنده ای اهلی و شناگر با پاهای پرده دار و پرهای رنگین که قادر به پرواز نیست، مرغابی.

گویش مازنی

( آردک ) /aardak/ سیب رسیده و نرم شده

واژه نامه بختیاریکا

( آردَک ) از مراحل رویش غلات که دانه ها بصورت گرده هستند.

دانشنامه عمومی

اردک (شهر). اردک ( به ترکی استانبولی: Erdek ) شهری است در کشور ترکیه که در استان بالیکسیر واقع شده است. جمعیت این شهر بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۸ میلادی ۲۱٬۶۶۰ نفر و بر اساس برآوردهای سال ۲۰۰۹ میلادی ۲۲٬۸۴۵ نفر می باشد. [ ۳] [ ۴]
عکس اردک (شهر)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

اُردک (duck)
اُردک
اُردک
اُردک
هر کدام از اعضای حدود ۵۰ گونه پرندۀ آبزی، با پاهای کوتاه و پرده دار، و منقار پهن، از خانوادۀ مرغابیان، راستۀ غازسانان. این راسته غازها و قوها را نیز شامل می شود. اردک ها را چینی ها و مایاهای باستان برای استفاده از تخم، گوشت، و پر آن ها اهلی می کردند. بیشتر اردک ها در آب شیرین زندگی، و از کرم ها، حشرات، و مواد گیاهی تغذیه می کنند. اردک ها را عموماً به دو گروه اردک های آب باز و مرغابی های غواص تقسیم می کنند.
کالبدشناسی. سه انگشت جلویی پای اردک ها با پرده به هم متصل ، و انگشت عقبی آن ها آزاد است. پاهای این جانور فلس دارد. منقار عریض و مدوّر اردک ها با پوست پوشیده شده است و دارای نوکی شاخی، مجهز به صفحات کوچکی موسوم به لاملا است که به کمک آن ها غذا را از آب و گل جدا می کند.
گونه های اردک. اردک سرسبز Anas platyrhynchos، با طول ۵۸ سانتی متر، در بیشتر آب های نیم کرۀ شمالی یافت می شود و گونه ای است که همۀ اردک های اهلی از آن منشأ گرفته اند. حیوان نر دارای سری به رنگ سبز براق، سینه ای قهوه ای، بدنی خاکستری و منقاری زرد است. ماده کلاً قهوه ای لکه لکه است و منقارش کم رنگ تر است. اندکی پس از فصل تولیدمثل، نرها پرریزی می کنند و شبیه ماده ها می شوند. گونه های دیگر اردک ها عبارت اند از خوتکا، مرغابی شمالی، مرغابی ماندارین، اردک ماهی گیر، اردک موسکوی، فیلوش، تنجه، و اردک نوک پهن. شکل منقار اردک ها بنابر عادت غذایی و محیط زندگی آن ها متفاوت است، مثلاً اردک نوک پهن دارای منقاری پارومانند برای جمع آوری حشرات از سطح آب است.مخاطرات. تهدید اصلی حیات اردک ها در طبیعت، شکار آن ها به دست انسان است. اعتقاد بر این است که اردک سرصورتی هند و نپال منقرض شده است، زیرا هیچ نمونۀ وحشی از این پرنده بعد از ۱۹۳۶ رؤیت نشده است. در ایران، از جنس Anas، اردک های روی آب چر خانوادۀ مرغابی هشت گونه شناسایی شده است که عبارت اند از گیلار، اردک ماهی، اردک ارده ای، خوتکا، سرسبز، فیلوش، خوتکای سفید، و نوک پهن. دو پرندۀ دیگر نیز شناسایی شده اند که متعلق به جنسی دیگر، اما جزو همین اردک ها و از همین خانواده اند.

مترادف ها

duck (اسم)
غوطه، اردک، مرغابی، غوص، اردک ماده

فارسی به عربی

بطة

پیشنهاد کاربران

اردک واژه ای ترکی که معادل آن مرغابی در فارسی و Duck در انگلیسی است. و دوستانی که اینو به پهلوی و ساسانی ربط میدن کاملا اشتباهه این واژه کاملا ساختار ترکی داشته و اگر در تاریخ نگاهی بندازیم میبینیم که
...
[مشاهده متن کامل]
این پرنده همیشه با نام مرغابی در فرهنگ فارسی شناخته میشده و اردک از ترکی به فارسی راه پیدا کرده است.

البته در لغت نامه دهخدا
واژه اردک
معادل ابجد 225
تعداد حروف 4
تلفظ 'ordak
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [ترکی] ( زیست شناسی )
مختصات ( اُ دَ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی 'ordak
...
[مشاهده متن کامل]

الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

اسم: یا واژه اردک دگرگون شده واژه پهلوی ادرگ که اسم دخترانه است اسم دختر پادشاه ساسانی یزدگرد سوم بود
منابع ها. استابن فندق، علی بن زید بیهقی ( ۱۳۶۱ ) . تاریخ بیهق. فروغی.
بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر. فتوح البلدان. ترجمهٔ محمد توکل، نشر نقره، ۱۳۴۷
...
[مشاهده متن کامل]

پورداوود، ابراهیم ( ۱۳۴۳ ) . آناهیتا، پنجاه گفتار پورداوود. تهران: مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر.
پیرنیا، حسن ( ۱۳۶۲ ) . تاریخ باستانی ایران. تهران: انتشارات دنیای کتاب.
ثعالبی نیشابوری، ابومنصور عبدالملک بن محمد بن اسماعیل ( ۱۳۶۸ ) . تاریخ ثعالبی. تهران: نشر نقره.
دریایی، تورج، شاهنشاهی ساسانی، برگردان مرتضی ثاقب فر، نشر ققنوس. شابک ‎۹۶۴ - ۳۱۱ - ۴۳۶ - ۸
راوندی، مرتضی. تاریخ اجتماعی ایران. جلد دوم. چاپ سوم. تهران: انتشارات امیر کبیر، ۲۵۳۶
زرین کوب، عبدالحسین. تاریخ ایران بعد از اسلام. انتشارات امیر کبیر، چاپ یازدهم، ۱۳۸۶
زرین کوب، عبدالحسین ( ۱۳۶۴ ) . تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام. تهران: مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر.
طبری، محمد بن حریر ( ۱۳۶۲ ) . تاریخ طبری، جلد دوم. ترجمهٔ ابولقاسم پاینده. تهران: انتشارات اساطیر.
فرای، ریچارد ن. عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمهٔ مسعود رجب نیا، چاپ چهارم. انتشارات سروش، ۱۳۸۸
کریستن سن، آرتور ( ۱۳۶۷ ) . ایران در زمان ساسانیان. ترجمهٔ رشید یاسمی. تهران: مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر.
معطوفی، اسدالله. تاریخ چهار هزار ساله ارتش ایران، جلد اول. تهران: نشر ایمان، ۱۳۸۲
مقدسی، مطهر بن طاهر. البدء و التاریخ، جلد اول. ترجمهٔ محمد رضا شفیعی کدکنی، نشر آگه، چاپ اول، ۱۳۷۴
یعقوبی، احمد بن اسحاق. تاریخ یعقوبی، جلد اول. ترجمهٔ محمد ابراهیم آیتی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نهم، ۱۳۸۲
محمدی ملایری، محمد. تاریخ و فرهنگ ایران. جلد اول. تهران: انتشارات توس، ۱۳۷۹. شابک: ۷ - ۵۲۷ - ۳۱۵ - ۹۶۴
این اسم به هیچ وجه مال قوم عزیز ترک نیست دوست عزیز آرشNK درست گفت است.

واژه اردک
معادل ابجد 225
تعداد حروف 4
تلفظ 'ordak
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی] ( زیست شناسی )
مختصات ( اُ دَ ) [ په. ] ( اِ. )
آواشناسی 'ordak
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ کوچک زبان پهلوی
واژه اردک
معادل ابجد 225
تعداد حروف 4
تلفظ 'ordak
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی] ( زیست شناسی )
مختصات ( اُ دَ ) [ په. ] ( اِ. )
آواشناسی 'ordak
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ کوچک زبان پهلوی
منبع بالا دهخدا اشتباه است.
واژه اردک
معادل ابجد 225
تعداد حروف 4
تلفظ 'ordak
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی] ( زیست شناسی )
مختصات ( اُ دَ ) [ تر. ] ( اِ. )
آواشناسی 'ordak
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
🧸 کلماتی کاربردی برای توصیف صدای حیوانات مختلف: 📢
❗️نکته: بعضی صداها در حیوانات مختلف مشترک است. . .
✅ سگ: bark / woof 🐶
✅ سگ ( در حین عصبانیت ) : growl 🐶
✅ توله سگ: yap 🐶
...
[مشاهده متن کامل]

✅ بز یا گوسفند: bleat 🐏
✅ پرنده یا میمون: chatter 🐧 🐒
✅ قورباغه: croak / ribbit 🐸
✅ مار: hiss 🐍
✅ گرگ یا سگ: howl / growl / bay 🐺
✅ گربه: meow / purr 🐈
✅ گاو: moo / low 🐄
✅ خوک: oink / grunt 🐖
✅ فیل: trumpet 🐘
✅ پرنده: chirp / tweet / twitter / sing 🕊
✅ اسب ( شیهه ) : neigh / whinny / nicker 🐎
✅ زنبور: buzz 🐝
✅ مرغ: cluck / cackle 🐔
✅ خروس: cock - a - doodle - doo / crow 🐓
✅ غاز: honk / quack 🪿
✅ اردک: quack 🦆
✅ موش: squeak 🐀
✅ عقاب: screech / scream 🦅
✅ جغد: hoot / screech 🦉
✅ خفاش: screech 🦇
✅ شیر، خرس، ببر: roar 🦁 🐅 🐻
✅ کلاغ: caw 🐦‍⬛️
✅ خر، گورخر، الاغ: bray 🦓
✅ شتر: grunt 🐪
✅ جیرجیرک: chirp / creak 🦗
✅ دلفین: click 🐬
✅ بوقلمون: gobble 🦃
✅ زرافه: bleat 🦒
✅ صدای هر جوجه پرنده: cheep 🐥
✅ شغال: howl
✅ کفتار: laugh / scream
✅ صدای هر حیوانِ نر بزرگ: bellow 🐋
✅ صدای هر حیوانی که از روی خشم باشه: snarl 😾
✅ صدای کشیدن هوا داخل بینی: sniff 😪
✅ صدای بیرون دادن هوا از داخل بینی: snort 😤

اردک یک واژه کاملا پارسی است که در زبان ترکی رفت این واژه صد درصدر پارسی است.
هر واژه ای که با حروف الفبا ساخته شده باشه تورکیه
ترکی . منبع:^ Starostin, Sergei; Dybo, Anna; Mudrak, Oleg ( 2003 ) “*”Eb�r ( d ) ek, in Etymological dictionary of the Altaic languages ( Handbuch der Orientalistik; VIII. 8 ) , Leiden, New York, K�ln: E. J. Brill
اردکاردک
منابع• https://en.m.wiktionary.org/wiki/اردک
اردک واژه ای آریایی است که به پروتو تورکیک راه پیدا کرده
اردک کلمه تورکی هستش و در کتاب دیوان اللغات الترک محمود کاشغری هم که مال هزار سال پیش هستش آورده شده است .
اردک
اردک در ترکی به این شکل تلفظ میشود:
�rtək که بعداً به �rdək تبدیل شده است . از آنجا که در فارسی سه حرف صدا دار وجود ندارد ( � � ı ) فارسی زبانان �rdək را ordək تلفظ میکنند که همین امر نشان دهنده ترکی بودن این لغت است .
...
[مشاهده متن کامل]

در ضمن نام این حیوان که در اصل اورتک است اشاره به بسته بودن فاصله انگشتان این حیوان دارد برخلاف مرغ و خروس انگشتان پاهای اردک به هم چسبان است و به همین دلیل به آن اورتک میگویند . اورتک از مصدر اورتماق ترکی می آید که به معنی بستن است.

واژه اردک فارسی است و از همان ریشه ای می آید که داک انگلیسی.
در ترکی �rdek استفاده میکنند. لغتنامه ترکی در لینک زیر میگوید لغت از �tmek آمده مبنا بر کشیدن چیزی مثل قلیان که سرش شبیه اردک میباشد. هر دو �tmek و �rtmek را از زبان اویغوری که قبل از هزاره اول میلادی است آورده اند و این فعل همان کشیدن معنی میدید که فکر میکنم derivative ازهمان کلمه پهلوی ”پرنده ای که شیرجه میرود” ( اور دک ) بعدها به زبان اویغوری رفته باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

پهلوی خیلی قدیمیتر از هزاره اول میلادیست و مطمئنن کلمه خواص برای اردک و پرندگان در ایران وجود داشته.

منابع• https://www.google.com/amp/s/www.etimolojiturkce.com/kelime/%C3%B6rdek/amp
دختر یزگرد سوم پادشاه ساسانی ( شهربانو )
به عبارتی زن امام حسین یا به عبارتی عروس امام علی اسم خواهرش اردک بوده است
وقتی که عذری ( عربی ) ، اوزرا میشه و به همین سادگی ریخت ترکی به خودش می گیره ( با ریشه اوز ) ، کلمه های دیگه هم همین جوری ترکی میشن و نیاز به توضیح بیشتری هم نداره.
مثلن برای این جماعت، صغری هم سوقرا میشه که ریشه ترکی هم میشه براش پیدا کرد، کی به کیه؟!
یه جا گفتی هرچی آن داره تورکیه یه جا میگی هرچی ق و غ داره تورکیه الان میگی هرچی تهش ک داره تورکیه تو اول بگو کدوم کلمه ها تورکی نیستن فارسی ها خودش مشخص میشه
پارسی میانه ( پهلوی ) : بَت bat
اردک لغتی تورکی ریشه از اورتک در معنی جانوری که لایه ای در پرهایش دارد که مانع نفوذ آب میشود ( از ریشه اورتوک )
منبع : لغتنامه غیاث الغات
From Ottoman Turkish اوردک‎ ( �rdek, “duck” ) , from Proto - Turkic *eb�rdek, *ȫrdek ( “duck” ) . Cognate with Karakhanid اۥرْدَکْ‎ ( �rdek, “duck” ) .
چرا اینقدر بدون منبع و چرت و پرت می نویسید
اردک یا اوردک واژه ای کاملن آریایی و پارسی است که از دو بخش اور ( =خوار، پایین ) و دک ( =فرو رفتن ) ساخته شده و به معنی پرنده ای است که در آب شیرجه میزند.
واژه "اردک" از زبان پارسی به دیگر زبان ها نیز راه یافته است؛ برای نمونه در زبان انگلیسی به آن duck می گویند که از واژه ducan در انگلیسی باستان به معنی "فرو رفتن" و "شیرجه رفتن" گرفته شده است. در انگلیسی باستان و دیگر زبان های شمال اروپا مانند آلمانی نشانه مصدر، مانند زبان پارسی "ن" و "تن" است؛ ازین رو واژه انگلیسی باستان ducan همان واژه پارسی "دوختن" است که چون در زبان انگلیسی سدای "خ" وجود ندارد بجای آن "ک" گفته اند ولی هر دو از یک ریشه هستند و معنی دوختن هم مانند ducan "فرو رفتن" سوزن است.
...
[مشاهده متن کامل]

در پارسی بجای "اردک" نام های دیگری مانند مرغابی، قو، سی، وَز و بَت نیز به کار رفته اند که پرکاربردترین آن ها "بَت" است که از ریشه "بوت" به معنی "پایین رفتن" است و با واژه های بوته و بیخ و bottom و boot و . . . هم ریشه می باشد. واژه "بَت" در زبان پارسی پهلوی به کار می رفت و وارد زبان های دیگر نیز شده است:
انگلیسی: duck
تورکی: �rdek
آذری: �rdək
روسی: utka
سربی و کرواسی: patka
ارمنی: badik
هندی: batakh
اردو: بطخ
اربی: بطة

اوردک واژه ای کاملن آریایی و پارسی است که از دو بخش اور ( زمین کنار آب ) و دک ( شیرجه زدن ) ساخته شده و به معنی پرنده ای است که کنار آب زندگی می کند و در آب شیرجه میزند. اوردک بجز پارسی در زبان های اروپایی
...
[مشاهده متن کامل]
نیز به کار می رود. در انگلیسی هم duck می گویند که از ریشه "دوکن" به معنی "فرو رفتن" و "شیرجه زدن" آمده است. در پارسی واژه "دوختن" به معنی "فرو کردن" سوزن نیز از همین ریشه است.

نام اردک اردسین بوده که شده اردک
بین سین وک به مورزمان عوض شده
نام یک نوع نان محلی که بین آذری زبانان رایج است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس