اسم دختر با حرف ا - صفحه 5

آزرمیدخت، دخترِ همیشه جوان، ( = آزرمیدخت )، دختر با حیا

با فضیلت و با تقوی، آزرمگین، با حیا و با شرم، مؤدب

دختر زیبا، دختر آرام، دختر با وقار، ( آسا، دخت = دختر )، زیور و زینت، دختر با هیبت و صلابت، ( آسا + ...

آرامش بخش

راحت، استراحت، آسانی، آسودگی، فراغ، سکون، آرام

دختر مورد ستایش، سپنتا، مقدس قابل ستایش

اسپنتا، پاک و مقدس، ( = اسپنتا )

شجاع و جنگجو

سپنتا، پاک و مقدس، ( = سپنتا )

ستاره، همسر یهودی خشایار پادشاه هخامنشی

مرکب از اسفند ( نام ماه دوازدهم از سال شمسی ) + دخت ( دختر )

خورشید آسمان، کنایه از فردی که زیباییش نظیر ندارد

راحت و آرام، آسوده

آهو، کنایه از زیبایی و دلفریبی

سیمین، نقره فام

رغبت بسیار، شوق، آرزومندی، ( در تصوف ) کشش و مجذوب شدن عاشق به معشوق

تغییر دهنده، منسوب به آشور، برهم زننده، نام دومین فرزند سام که نینوا را بنا نهاد

آبی که از چشم می ریزد

لانه، خانه

جایی بین بهشت و دوزخ، ( در ادیان ) در اعتقاد برخی از مذاهب، برزخ، سوره ی هفتم از قرآن کریم دارای دو ...

بانوی بزرگ، آغا ( مغولی ) + بانو ( فارسی )

بلا، بلیه، کنایه از زیبایی و عشوه گری

دختر آفتاب، دختر خورشید، کنایه از زیبایی و خیره کنندگی

افراشتن و افروختن، بلندی، فراز، بالا و فراز

دختر

مرکب از آفرین ( واژه تحسین ) + دخت ( دختر )، دختر تحسین برانگیز، دختری که تمام خوبی ها را دارد

مرکب از آفرین ( واژه تحسین ) + گل، گل تحسین برانگیز کنایه از دختر بسیار زیبا

ترکیب دو اسم آفرین و ماه ( ستایش و زیبارو )، مرکب از آفرین ( واژه تحسین ) + ماه ( قمر )، ماه تحسین ...

ترکیب دو اسم آفرین و مهر ( ستایش و محبت )، مرکب از آفرین ( واژه تحسین ) + مهر ( محبت یا خورشید )، ک ...

دختری که بسیار ناز داردکنایه از دختر زیبا و طناز، مرکب از آفرین ( وازه تحسین ) + ناز ( کرشمه، غمزه )

کسی که تحسین همه را بر می انگیزاند، شنونده آفرین

آفرین، ( افرین = آفرین، ا ( پسوند اسم ساز ) )، منسوب به آفرین، آ آفرین، ( افرین = آفرین + ا ( پسوند ...

افسانه، داستان، خیال، مشهور، کسی که بحدی زیبا ست که خیالی به نظر می آید

کلاه پادشاهی، تاج

تاج بانو، سر آمد همه زنان، افسر ( فارسی ) + خاتون ( فارسی )

سرآمد همه دختران، افسر ( تاج ) + دخت ( دختر ) سرآمد همه دختران

خورشید، روشنایی آفتاب، ( آف = مهر، خور، شمس، شید = نور، روشنایی، آفتاب )، نور و روشنایی خورشید، ( ب ...

روشنایی خورشید

بانوی سپید، کسی که چهره ای زیبا و سفید دارد، آق ( ترکی ) + بانو ( فارسی )

دختر آگاه، دختر مطلع، بانوی باخبر

گل سرخ، آلا ( ترکی ) + گل ( فارسی )، گل رنگی، نام بزرگترین تالاب جهان واقع در شمال آق قلا که در این ...

آلان قوا، زیبای وحشی

زر، طلای ناب، ماه طلایی

زر، طلا، آلتنای، طلای ناب

عروس طلایی

فرزند ایل، زاییده ی ایل

موجب شادی ایل، ( ال = ایل، شاد ) ( به مجاز ) موجب شادی ایل

کسی که نظرکرده خداست

الماس، از اعلام زنان

الماس ( یونانی ) + خاتون ( فارسی ) بانوی مانند الماس

خلق، مخلوق

اولین پرتو خورشید

دختر زیبا و دلربا، عروس جاودانی دریا

الهه ی زیبا و قشنگ، ( الهه، ناز= زیبا و قشنگ )، ( به مجاز ) زیباروی قشنگ

دختر زیبا و به اصطلاح سرخ و سفید، نام همسر اردشیر اول پادشاه هخامنشی، کسی که سرخی گونه هایش به آلو ...

پاک و زیبا

دوستدار همه

فرشته جنگ

مورد محبت ایل، کسی که تمام ایل خواهان اوست

نوعی کوارتز شفاف به رنگ بنفش یا صورتی، نوعی کوارتز شفاف به رنگ بنفش یا صورتی که در جواهرسازی به کار ...

در امان، در پناه تو، ( = آماندانا )، آماندا

آماندا، در امان، در پناه تو

آمیتیس، نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی، نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی که با بختنصر پادشاه بابل ازد ...

نام دختر اردشیر دوم، از اسامی کهن، [از اسامی کهن ایرانی]

ستایش کننده، شکر کننده، ستاش کننده، دختر داریوش سوم هخامنشی و همسر خشایارشا

سبب علت دلیل، قصد عزم عقیده

آنچه یا آن که کسی را وادار به کار کند، محرک، باعث

خاطره

انیسون، مقاومت و اعتراض

گلی مرکب با گل برگهای پیوسته به رنگهای سفید، قرمز، نارنجی، صورتی، یا دو رنگ که انواع گوناگون کم پر ...

نغمه، ترانه، نوا، آگاهی، شهرت نیک، نام آوری، ( در موسیقی ایرانی ) ( در قدیم ) دستگاه

نام هفتمین سیاره منظومه شمسی

خوشایند، دلپذیر

نام رشته ای که خوشه انگور و بعضی میوه ها را به آن می بندند، آویزان، آویخته

گلی زینتی به شکل زنگوله و قرمز رنگ، هر چیز کوچک و گران قیمت از نوع فلزهای قیمتی، و مانند آنها که به ...

کیمیا، جوهری گدازنده که ماهیت اجسام را تغییر می دهد و کامل تر سازد

تاج

ماه

فکر و اندیشه، رأی

تراس، ایوان، تراس ( نگارش کردی

نوشنده آب، دوستدار روشنایی، آب گوارا، نام زنی در منظومه ویس و رامین

نام همسر داریوش اول پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) نام دختر اردشیر دوم و زن فرناباذ والی ایالت هلّس پون ...

آهنگ آرامش بخش، خوش آهنگ

نام نوعی گل

الهه طلوع و سحر

سفید، روشن، اروشا، به فتح الف، دختری با روی سپید

منسوب به آرون، صفت نیک، فضیلت، خصلت پسندیده، خوی خوش، ( آرون، ا ( پسوند نسبت ) )

شاد و شادمان، ( ارون = شادمان، سرمست، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به ارون، ( به مجاز ) شاد و شادمان و ...

نام کوهی در مازندران

روشنایی

سیب

مومن، باوفا، دیندار

شعله، شعله گیر

دختر پادشاه، شاهدخت

مانند مادر