اسم پسر فارسی - صفحه 24
نام یک درخت، ( اَعلام ) نام درختی معروف به اشترخار یا اشترغار، خارشتر
پسر، دختر
فارسی
طبیعت رایکا
محبوب، مطلوب، ریکا، ( گیلکی ) ( = ریکا ) به معنی پسر، محبوب و مطلوب
پسر، دختر
فارسی، مازندرانی رستار
نجات یافته، رها شده
پسر
فارسی رستهم
رستم، در زبان قدیم ایرانی مرکب از رس ( بالش، نمو ) + تهم ( دلیر، پهلوان )، نام پهلوان شاهنامه
پسر
فارسی رشیدا
از خطاطان نامی ایران، رشید ( عربی ) + ا ( فارسی ) نام یکی از استادان خط نستعلیق در قرن یازدهم که خو ...
پسر
فارسی، عربی رمیار
رامیار
پسر
فارسی رهیاب
راه یاب، آن که به جایی راه پیدا می کند، ( = راه یاب ) آن که به جایی یا مقصودی راه پیدا می کند
پسر
فارسی روما
آسمان
دختر، پسر
فارسی، آشوری ریونیز
نام پسرکیکاووس و داماد طوس، ریو، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن زادسرو
آزادسرو
پسر
فارسی زادشم
از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه تورانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی ایران وجد افرسیاب تورانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن زامیاد
رامیاد، نام روز بیست و هشتم از هر ماه شمسی در قدیم، به معنی زمین، ( اَعلام ) ( در آیین زرتشتی ) فرش ...
پسر
فارسی زانوس
نام یکی از دو شعبه بزرگ رود چالوس
دختر، پسر
فارسی زراوه
نام پهلوانی ایرانی
پسر
فارسی زرداشت
زرتشت، دارنده شتر زرد، نام پیامبر ایرانی در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی
پسر
فارسی زرمهر
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر سوفر، ( اَعلام ) ) نام سوخرای ( سوفرای )، وی از تخمه ی ( نژاد ) کارن ( ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن زروان
ایزدِ زمانِ بی پایان، ( اوستایی، zrvan )، در اوستا به معنی«زمان» و از آن فرشته ی زمانه ی بی کرانه ا ...
پسر
فارسی، عربی، اوستایی زرین کلاه
زرین تاج
پسر
فارسی زریون
زرگون، به رنگ زر، طلایی، سبز و خرم
پسر
فارسی زمران
نام پسر ابراهیم ( ع )
پسر
فارسی
مذهبی و قرآنی زنگه
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی پسر شاوران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن زو
از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند طهماسب و از نسل فریدون پادشاه پیشدادی
پسر
فارسی زواره
زنده، دارای زندگی، از شخصیت های شاهنامه، نام برادر رستم پهلوان شاهنامه
پسر
فارسی
تاریخی و کهن زیا
زنده
پسر
فارسی زیار
نام نیای آل زیار، سلسله ای از پادشاهان و امرای ایرانی نژاد در گرگان
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ژافه
نام یکی از پسران نوح
پسر
فارسی
مذهبی و قرآنی ژم
نام پسر قباد برادر انوشیروان پادشاه ساسانی
پسر
فارسی ژنگ
ارژنگ
پسر
فارسی ژوپین
ژوبین
پسر
فارسی ژورک
ژولک، سُرخاب، نام پرنده ای سرخ رنگ به بزرگی گنجشک، پرنده ای سرخ رنگ به اندازه گنجشک
پسر
فارسی ژیگس
نام پدر میرسوس سردار پارسی در زمان داریوش پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ژیله
در گویش لرستان، ژاله تگرگ ریز
دختر، پسر
فارسی ساوا
خالص و ناب، زر و سیم براده شده، ( ساو = خالص، ناب، طلای خالص، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به خالص، نا ...
دختر، پسر
ترکی، فارسی سباک
از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای جهرم در زمان اردشیر پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سپهرار
کره آتش، برساخته فرقه آذرکیوان است
پسر
فارسی سپهرم
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در زمان کیکاووس، ( اَعلام ) نام یکی از پهلوانان توران است از ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سرخه
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر افراسیاب تورانی
پسر
فارسی سمان
مخفف آسمان، نام روز بیست و هفتم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، روز بیست و هفتم از هر ماه شمسی، ( مخف ...
پسر، دختر
فارسی
طبیعت سنباد
سندباد، نام سرِدار مجوسِ ابو مسلم خراسانی، ( = سندباد )، [اگر سنباد ( = سِنباد ) تلفظ شود نام سرِدا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سندباد
نام پسر گشتاسب پسر لهراسب، ( اَعلام )، نام حکیمی هندی واضع «سندباد نامه» سندباد بحری قهرمان افسانه ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سیحان
با آب روان، نام رودی در جنوب ترکیه، روان شدن آب بر روی زمین، رفتن در زمین جهت عبادت، ( اعلام ) ( = ...
پسر
فارسی
طبیعت سیمک
از نامهای باستانی، سفید و درخشان
پسر
فارسی سیکا
در گویش مازندران اردک
دختر، پسر
فارسی
پرنده شاندیز
شکوهمند و دارای عظمت و جلال، [شان ( عربی ) = شأن = شکوه، جلال و عظمت، دیز = دیس ( پسوند شباهت ) ]، ...
دختر، پسر
فارسی، عربی شاه قلی
غلام شاه، شاه ( فارسی ) + قلی ( ترکی ) غلام شاه، نام نقاش معروف ایرانی در زمان صفویه
پسر
ترکی، فارسی شاه وش
آن که چون شاه بزرگ و شکوهمند است
پسر
فارسی شاهفور
شاپور
پسر
فارسی شاهوی
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هفتواد یکی از پهلوانان دوران اردشیر بابکان پادشاه ساسانی، نام یکی از ر ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شاهویه
نام در برزویه دانشمند ایرانی، مترجم کلیله و دمنه
پسر
فارسی شاهک
شاه کوچک، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان و مشاوران دربار هرمز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شاهیده
پارسا، پرهیزکار، نیکوکار، نیکوکار و صالح، شاهنده، متقی
پسر، دختر
فارسی شاوران
بزرگ و بلند مرتبه، ( شاور = شاپور، ان ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شاپور، از شخصیتهای شاهنامه، نام پد ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شایورد
هاله ی ماه، خرمن ماه، ( = شادورد )، پرده ای است در موسیقی، پرده ای است در موسیقی + نک شادورد، شادورد
دختر، پسر
فارسی شغاد
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زال و برادر رستم پهلوان شاهنامه که رستم را با حیله و نیرنگ به قتل رساند
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شفروه
نام یکی از خاندانهای مشهور اصفهان
پسر
فارسی شماخ
از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه سوریان و از دلاوران ایران در زمان کیخسرو پادشاه کیانی
پسر
فارسی شماساس
از شخصیتهای شاهنامه، نام سالاری بزرگ و برگزیده در سپاه توران زمان افراسیاب پادشاه تورانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شمیران
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی و جزو سپاه پیران ویسه در زمان افراسیاب تورانی
پسر
فارسی شنگل
شوخ، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه هند و جزو سپاهیان افراسیاب تورانی
پسر
فارسی شهبال
بال بزرگ، بزرگترین پر از پرهای بال مرغ، ( = شاه بال )، شهپر، بزرگترین پر پرنده
پسر
فارسی
پرنده شهرآگیم
حاکم شهر، نام یکی از سپهسالاران مازندران
پسر
فارسی شهرآزاد
نام یکی از پادشاهان ساسانی
پسر
فارسی شهران
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از خردمندان ایرانی در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی، ( شهر، ان ( پسوند نسب ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شهربان
حاکم شهر
پسر
فارسی شهرخواست
نام روستایی در نزدیکی شیراز، نام یکی از سرداران طبرستان
پسر
فارسی شهرگیر
فاتح شهر، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی و سالار اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شهرنوش
زیبای شهر، مرکب از شهر+ نوش ( عسل ) یا نوش از مصدر نوشیدن ( نیوشیدن )
دختر، پسر
فارسی شهروان
شهربان، نگهبان شهر
پسر
فارسی شهرود
نهر و رودخانه بزرگ، نام سازی
پسر
فارسی شهرین
نام یکی از نجبای ایرانی در زمان ساسانیان
پسر
فارسی شهفور
شاهپور پسر شاه، شاهزاده، شه ( فارسی ) + فور ( معرب پور )
پسر
فارسی شیداب
نام حکیمی که خاک را خدا می دانست، برساخته فرقه آذرکیوان است
پسر
فارسی شیدرنگ
نام پهلوانی دانشمند و فاضل، برساخته فرقه آذرکیوان است
پسر
فارسی شیدوش
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری جنگاور در دربار فریدون پادشاه پیشدادی، ( شید = خورشید، وش ( پسوند ش ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شیران
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شیرخون
از شخصیتهای شاهنامه، نام مرد زابلی و راهنمای بهمن پسر اسفندیار تورانی به شکارگاه رستم پهلوان شاهنامه
پسر
فارسی شیرگل
مرکب از شیر ( شجاع ) + گل
دختر، پسر
فارسی شیروی
شیرویه، شجاع و دلیر، ( = شیرویه )
پسر
فارسی
تاریخی و کهن طرحان
گنج و ثروت، نام بخش کوهدشت در شهرستان خرم آباد
پسر
فارسی طورگ
از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی، نام دلاوری تورانی از فرماندهان ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن طیهوج
معرب از فارسی، تیهو
پسر
فارسی علی مردان
علی ( عربی ) + مرد ( فارسی ) + ان ( فارسی ) از رؤسای بختیاری که اصفهان را تسخیر کرد
پسر
فارسی علی یار
علی ( عربی ) + یار ( فارسی ) یاری دهنده علی ( ع )
پسر
عربی، فارسی غلامعلی
( عربی ) ] غلام = ( به مجاز ) ارادتمند و فرمان بردار + علی[، ارادتمند و فرمان بردار علی ] منظور اما ...
پسر
فارسی فاراب
زراعت آبی در مقابل دیم، ( در قدیم ) ( = پاراب )، ( اَعلام ) ) نام شهری بوده در ساحل غربی سیحون و آن ...
پسر
فارسی فارناک
نام برادر همسر داریوش سوم پادشاه هخامنشی، فارناس
پسر
فارسی فرازان
افرازنده، بالابرنده، ( فراز + ان ( پسوند نسبت ) )، منسوب به فراز، فراز، مرکب از فراز ( جای بلند ) + ...
پسر
فارسی فرخ پی
نیک بخت و کامروا، ( در قدیم ) ( به مجاز ) خوش قدم و خوش یمن
پسر
فارسی فرخ روز
خوشبخت و سعادتمند، آن که دارای روزگار خجسته و مبارک است، ( در قدیم ) ( در موسیقی ایرانی ) نام لحنی ...
پسر، دختر
فارسی
تاریخی و کهن، هنری فرخ شاد
مرکب از فرخ ( مبارک ) + شاد، نام یکی از درباریان در زمان ساسانیان
پسر
فارسی فرخان
نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی، نام پسر اردوان آخرین پادشاه اشکانی، موبدی در شاهنامه
پسر
فارسی
تاریخی و کهن فرخنده پی
فرخ پی
پسر
فارسی فرزن
نام روستایی در نزدیکی هرات
پسر
فارسی فرزیان
نام روستایی در نزدیکی بروجرد
پسر
فارسی فرشیدورد
در شاهنامه نام برادر اسفندیار، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) ) نام برادر اسفندیار که یکی از پهلوانان ای ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن فرطوس
از شخصیتهای شاهنامه، نام مهندسی رومی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی، ( اَعلام ) نام مبارزی از لشکر ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن فرغار
شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن فرناس
نیم خواب و خواب آلود، نام پسر فرناباذ یکی از درباریان اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن فرند
بسیار نرم و لطیف و زیبا، پرند، [استاد هنینگ این «فرند» را با «فرند» معرب «پرند» که اصلاً به معنی«حر ...
پسر
فارسی فره وش
دارای هوش و ذکاوت، مرکب از فره ( شکوه ) وش ( پسوند شباهت )
پسر، دختر
فارسی