اسم پسر فارسی - صفحه 26

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

کیاسا/kiasa/

مانند شاه


پسر

فارسی
کیاسان/kiya san/

مانند پادشاه


پسر

فارسی
کیافر/kiyāfar/

بزرگِ با شکوه


پسر

فارسی
کیامرد/kiyā mard/

مرد سلطان و پادشاه، ( کیا= پادشاه، سلطان، حاکم، فرمانروا، والی، مرد )


پسر

فارسی
کیامن/kiyā man/

اندیشه ی بزرگ، ( کیا، من = اندیشه )، ( به مجاز ) بزرگ اندیش


پسر

فارسی
کیان رضا/k.-rezā/

ترکیب دو اسم کیان و رضا ( پادشاهان و خشنود )، از نام های مرکب، ه کیان و رضا


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
کیان شیر

پادشاه شجاع، نام یکی از سرداران بهمن


پسر

فارسی
کیانژاد/kiyā nežād/

آن که نژاد او به پادشاهان می رسد، آن که نژاد و اصل و نسب او به بزرگان و سروران و پادشاهان می رسد


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کیانور/ki(e)yānvar/

ویژگی آن که دارای صفات بزرگی و سروری است، ( کیان، ور ( پسوند دارندگی ) )


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کیاهور/kiahor/

پادشاه خورشید


پسر

فارسی
کیاکسار/kiyāksār/

پسر آستیاگ و دایی کوروش


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کیبد/keybod/

نگهبان پادشاه، ( کی، بد/ bod، / ( پسوند محافظ و مسئول ) )، ( به مجاز ) بزرگ مرتبه


پسر

فارسی
ویارش/viyarash/

بیارش، دو دلیر


پسر

فارسی
کردعلی

کرد ( فارسی ) + علی ( عربی ) مرکب از کرد ( نام طایفه ای ) + علی ( بلندمرتبه )


پسر

فارسی، عربی
کردوشا/kardosha/

پناه


پسر

فارسی
کردوی/korduy/

نام دلاوری تورانی، ( اَعلام ) نام دلاوری تورانی ( گرگوی ) که در نبرد هماون پیران را یاری می داد و ا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کردیار/kordyar/

یار کرد


پسر

فارسی
کروخان/krokhan/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی فرزند ویسه در سپاه افراسیاب تورانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کسری/kasrā/

خسرو، ( کسرا ) ( معرب از فارسیِ خسرو )، ( در اعلام ) عنوان هر یک از پادشاهان ساسانی خسرو، کسرا، معر ...


پسر

فارسی
کسما/kasmā/

نام گیاهی از نوع نخود که در سواحل شام می روید، ( اَعلام ) نام دهی در شهرستان صومعه سرا در استان گیل ...


پسر

فارسی

طبیعت
کشواد

از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر گودرز، سردودمان گودرزیان و یکی از پهلوانان دوره فریدون پادشاه پیشدادی


پسر

فارسی
کمان گر/kamāngar/

آن که کمان می سازد، سازنده ی کمان، ( در قدیم ) کمان ساز


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کمانگیر

کماندار


پسر

فارسی
کمبوجیه/kambujiye/

نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) نام چند تن از امیران و پادشاهان سلسله ی هخامنشی، از جمله ا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کیشید/kei-shid/

پادشاه نور و روشنی


پسر

فارسی
کیقباد، کیغباد

از شخصیتهای شاهنامه، نام نخستین پادشاه کیانی ایران از نژاد فریدون


پسر

فارسی
کیمان/keymān/

دارای اندیشه ی بلند، اندیشمند، ( کی، مان = اندیشه )، اندیشه ی بزرگان و پادشاهان، اندیشه ی شاهانه و ...


پسر

فارسی
کیور/keyvar/

آن که بزرگ مرتبه ایِ پادشاه را دارد، ( کی، ور ( پسوند دارندگی ) ) آن که بلند قدری و بزرگ مرتبه ایِ ...


پسر

فارسی
کیوس/kayus/

نام پسر قباد و برادر بزرگ انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کیومهر/ki(a)yo mehr/

مهر، محبت و دوستی زندگی، ( کیو = جان و زندگی، مهر = محبت، دوستی، مهربانی )، ( به مجاز ) ویژگی کسی ک ...


پسر

فارسی
کیکاووس/key kāvus/

دارای منبع فراوان، از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین پادشاه کیانی، پسر کیقباد، به معنی«دارای منبع فراو ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
یادا/yada/

نشان


پسر

فارسی، آشوری
یار/yar/

مدد، مددکار


پسر

فارسی
یاران/yārān/

دوستان، رفیقان، هم دستان، هم کاران، همراهان، هم نشینان


پسر

فارسی
یارتا/yarta/

همتای یار، همچون یار


پسر

فارسی
یاردا/yarda/

یار مادر


پسر

فارسی
یاردل/yar del/

یار دل و جان


پسر

فارسی
یارسا/yarsa/

مانند یار


پسر

فارسی
یارسام/yar sam/

یار آتش


پسر

فارسی
یارعلی

یار ( فارسی ) + علی ( عربی ) یار و یاور علی ( ع )


پسر

فارسی، عربی
یارمحمد

یار ( فارسی ) + محمد ( عربی ) یار و یاور محمد ( ص )


پسر

فارسی، عربی
یارمس/yarmas/

یار بزرگ


پسر

فارسی
یارنیک/yarnik/

یار خوب


پسر

فارسی
یاره/yare/

یارا، قدرت


پسر

فارسی
یارور/yarvar/

یاریگر، یاور


پسر

فارسی
یازا/yaza/

خواهان، متمایل


پسر

فارسی
یاوند/yāvand/

پادشاه، ( در قدیم ) فرمان روا


پسر

فارسی
یزداد/yaz dād/

خداداد، ( اَعلام ) پسر خسرو انوشیروان و پدرِ مهان دخت که مادر فیروز ساسانی بوده است، نام پسر انوشیر ...


پسر

فارسی
یزدان آفرید

آفریده خداوند


پسر

فارسی
یزدان بخت

نام رئیس مانویه در زمان مأمون خلیفه عباسی


پسر

فارسی
یزدان داد/y.-dād/

خداداد، عدل الهی، ( اَعلام ) نام پسر شاپور سیستانی، یکی از دستیارانِ ابومنصور المعمری در جمع آوری ش ...


پسر، دختر

فارسی
یزدانیار/y.-yār/

خدا یار اوست، کسی که خداوند یار و یاور اوست، ( اَعلام ) نام یکی از مشاهیر صوفیه در قرن هجری، [ابوبک ...


پسر

فارسی
یزدجرد/yazdjerd/

افریده خداوند، ( معربِ یزدگرد )، یزدگرد


پسر

عربی، فارسی
یزدگرد/yazdgerd/

افریده خداوند، به معنی آفریده ی یزدان، یا ایزد آفریده است، ( اَعلام ) یزدگرد: نام سه تن از شاهان سا ...


پسر

فارسی
یزدیار

نام پدر دستور بهمنیار از موبدان کرمان در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
یشتار/yaštār/

پرستنده، نمازگزار


پسر

فارسی
یلان/yalān/

پهلوانان، ( = یلانشان ) ( اَعلام ) نام پهلوانی تورانی که به دست بیژن ـ مبارز ایرانی ـ کشته شد


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
یلان سینه

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران ایرانی در زمان هرمز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
یلسان/yalsan/

مانند پهلوان


پسر

فارسی



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر