اسم پسر فارسی - صفحه 26

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

کهیار/kahyar/

کوهیار، کوه نشین، نام برادر مازیار فرمانروای طبرستان


پسر

فارسی
کهیلا/kahila/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی در سپاه افراسیاب تورانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کوپال/kupal/

گرز آهنین


پسر

فارسی
کوت

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هزاره سرداران رومی و از یاران خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
کوچک

دارای حجم اندک، ریز، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی، لقب اردشیر پسر شیرویه پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
کورش

کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایران که تخت جمشید را بنا نه ...


پسر

فارسی
کورنگ/korang/

نام پسر گرشاسپ از پادشاهان پیشدادی


پسر

فارسی
کوروس/kuros/

کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کور، ( = کوروش )، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایران که ت ...


پسر

فارسی
کوش

کوشش و سعی


پسر

فارسی
کوشاد/koshad/

ریشه گیاهی خوشرنگ


پسر

فارسی

طبیعت
کوشش/kušeš/

سعی، تلاش، تقلا، ( اسم مصدر از کوشیدن )، کار و فعالیت اعم از جسمی یا ذهنی، ( در تصوف ) سعی در انجام ...


پسر

فارسی
کولیار

نام روستایی


پسر

فارسی
ویراب/virab/

از نامهای امروزی زرتشتیان


پسر

فارسی
ویریا/viriya/

همت، یکی از کمالات ششگانه که یک بوداسف باید به آن برسد


دختر، پسر

فارسی، سانسکریت
ویس/veys/

نام دختر قارن و شهرو در داستان ویس و رامین، ( اَعلام ) ) نام دختر قارن و شهرو در داستان ویس و رامین ...


دختر، پسر

فارسی، کردی

تاریخی و کهن
ویسپار/vispar/

از نجبای پارس


پسر

فارسی
ویستهم/vistaham/

گستهم نام سپهبد بابل در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی، وستهم


پسر

فارسی
ویسه/veyse/

ویس، از شخصیتهای شاهنامه، ( = ویس )، نام پدر پیران سپهسالار پشنگ فرمانروای توران


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ویشتاسب/vištāsb/

دارنده ی اسب سرکش، ( = گشتاسب )، به معنی دارنده ی اسب چموش و رَمو، ( اَعلام ) ویشتاسب: [زنده در پیش ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ویناسب/vinasb/

نام دوازدهمین جد آذرباد مهراسپند


پسر

فارسی
ویو

گیو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز و از پهلوانان بزرگ ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی


پسر

فارسی
ویوان/vivan/

نام حاکم رُخّج در زمان داریوش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
کابی/kabi/

معرب منسوب به کاوه آهنگر


پسر

فارسی
کابیان/kābiyān/

درفش کاویان، ( = کاویان )، کاویان


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کسری/kasrā/

خسرو، ( کسرا ) ( معرب از فارسیِ خسرو )، ( در اعلام ) عنوان هر یک از پادشاهان ساسانی خسرو، کسرا، معر ...


پسر

فارسی
کسما/kasmā/

نام گیاهی از نوع نخود که در سواحل شام می روید، ( اَعلام ) نام دهی در شهرستان صومعه سرا در استان گیل ...


پسر

فارسی

طبیعت
کشواد

از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر گودرز، سردودمان گودرزیان و یکی از پهلوانان دوره فریدون پادشاه پیشدادی


پسر

فارسی
یاوند/yāvand/

پادشاه، ( در قدیم ) فرمان روا


پسر

فارسی
یزداد/yaz dād/

خداداد، ( اَعلام ) پسر خسرو انوشیروان و پدرِ مهان دخت که مادر فیروز ساسانی بوده است، نام پسر انوشیر ...


پسر

فارسی
یزدان آفرید

آفریده خداوند


پسر

فارسی
یزدان بخت

نام رئیس مانویه در زمان مأمون خلیفه عباسی


پسر

فارسی
یزدان داد/y.-dād/

خداداد، عدل الهی، ( اَعلام ) نام پسر شاپور سیستانی، یکی از دستیارانِ ابومنصور المعمری در جمع آوری ش ...


پسر، دختر

فارسی
یزدانیار/y.-yār/

خدا یار اوست، کسی که خداوند یار و یاور اوست، ( اَعلام ) نام یکی از مشاهیر صوفیه در قرن هجری، [ابوبک ...


پسر

فارسی
یزدجرد/yazdjerd/

افریده خداوند، ( معربِ یزدگرد )، یزدگرد


پسر

عربی، فارسی
یزدگرد/yazdgerd/

افریده خداوند، به معنی آفریده ی یزدان، یا ایزد آفریده است، ( اَعلام ) یزدگرد: نام سه تن از شاهان سا ...


پسر

فارسی
یزدیار

نام پدر دستور بهمنیار از موبدان کرمان در زمان یزدگرد پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
یشتار/yaštār/

پرستنده، نمازگزار


پسر

فارسی
یلان/yalān/

پهلوانان، ( = یلانشان ) ( اَعلام ) نام پهلوانی تورانی که به دست بیژن ـ مبارز ایرانی ـ کشته شد


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
یلان سینه

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران ایرانی در زمان هرمز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
یلسان/yalsan/

مانند پهلوان


پسر

فارسی
کیور/keyvar/

آن که بزرگ مرتبه ایِ پادشاه را دارد، ( کی، ور ( پسوند دارندگی ) ) آن که بلند قدری و بزرگ مرتبه ایِ ...


پسر

فارسی
کیوس/kayus/

نام پسر قباد و برادر بزرگ انوشیروان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کیومهر/ki(a)yo mehr/

مهر، محبت و دوستی زندگی، ( کیو = جان و زندگی، مهر = محبت، دوستی، مهربانی )، ( به مجاز ) ویژگی کسی ک ...


پسر

فارسی
کیکاووس/key kāvus/

دارای منبع فراوان، از شخصیتهای شاهنامه، نام دومین پادشاه کیانی، پسر کیقباد، به معنی«دارای منبع فراو ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
یادا/yada/

نشان


پسر

فارسی، آشوری
یار/yar/

مدد، مددکار


پسر

فارسی
یاران/yārān/

دوستان، رفیقان، هم دستان، هم کاران، همراهان، هم نشینان


پسر

فارسی
یارتا/yarta/

همتای یار، همچون یار


پسر

فارسی
یاردا/yarda/

یار مادر


پسر

فارسی
یاردل/yar del/

یار دل و جان


پسر

فارسی
یارسا/yarsa/

مانند یار


پسر

فارسی
یارسام/yar sam/

یار آتش


پسر

فارسی
یارعلی

یار ( فارسی ) + علی ( عربی ) یار و یاور علی ( ع )


پسر

فارسی، عربی
یارمحمد

یار ( فارسی ) + محمد ( عربی ) یار و یاور محمد ( ص )


پسر

فارسی، عربی
یارمس/yarmas/

یار بزرگ


پسر

فارسی
یارنیک/yarnik/

یار خوب


پسر

فارسی
یاره/yare/

یارا، قدرت


پسر

فارسی
یارور/yarvar/

یاریگر، یاور


پسر

فارسی
یازا/yaza/

خواهان، متمایل


پسر

فارسی



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر