اسم - صفحه 43

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

بریتان/beritan/

دختر دلیر و شجاع


دختر

کردی
برید 2/borayd/

گوارا، ( مصغر بَرد ) به معنای گوارا، ( اَعلام ) برَید ابن معاویه عِجلی از صحابه و فقهای بزرگ شیعه د ...


پسر

عربی
بریدخت/bari dokht/

دختر پاکیزه و پاکدامن، ( بَری = پاکیزه، مبرا، دخت = دختر )، دختر پاکیزه و پاکدامن و مبرا از گناه


دختر

فارسی، عربی
بریسکه

نگا «بروسکه» ( نگارش کردی


پسر

کردی
بریندار/barin dar/

تخلص شاعر معاصر محمد رستمی، زخمی، تخلص شاعر معاصر «محمد رستمی» ( نگارش کردی


پسر

کردی
برینداره

آمبولانس ( نگارش کردی


دختر

کردی
بریوان/barivan/

دختری که گوسفندان بازگشته از چراگاه را صدا میزند


دختر

کردی
بریکار

وکیل ( نگارش کردی


پسر

کردی
بزوتنوه

حرکت، جنبش، کنایه ‏از پیروزی آرام آرام ( نگارش کردی


پسر

کردی
بزوین

محرک ( نگارش کردی


پسر

کردی
بژار

وجین کردن، شمارش ( نگارش کردی


پسر

کردی
بژدار/bezhdar/

سهامدار، شریک، شریک ( نگارش کردی


دختر

کردی
بژنا/bazhna/

دختر رعنا


دختر

کردی
بژوار/bazhvar/

زمین سرسبز، زمین سرسبز ( نگارش کردی


پسر

کردی
بژین/bezhin/

سلامتی و زندگی خوش


دختر

کردی
بژیو/bezhyo/

قوت، مایه زندگی، مایة زندگی ( نگارش کردی


دختر

کردی
بستیر

نوعی فرش با نقش‏های خیلی زیبا ( نگارش کردی


پسر

کردی
بسود

دارای فایده ( نگارش کردی


پسر

کردی
بسیه

کافی ( نگارش کردی


پسر

کردی
بشتار/bashtar/

آرزومند


پسر

لری
بشدار/bashdar/

سهیم، شریک، شریک ( نگارش کردی


دختر

کردی
بفران/bafran/

معصوم و پاک مانند برف، معصوم و روپاک مانند برف ( نگارش کردی


دختر

کردی
بفرانبار

هنگام باریدن برف، نام اولین ماةزمستان، دی ماه ( نگارش کردی


دختر

کردی
بفرین/bafrin/

برف و بوران


دختر

کردی
بگاش/bagash/

نام یکی از سرداران هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
بلالوک

آلوبالو ( نگارش کردی


دختر

کردی
بلقیا/belghiya/

بلقیس


دختر

فارسی
بلنجه/belanje/

نوعی گل خوشبو وخوشرنگ، خرامان، صاحب خرام، نوعی گل خوشبو وخوشرنگ ( نگارش کردی


دختر

کردی

گل
بلواژ

آبگینه ( نگارش کردی


دختر

کردی
بلوران/bolurān/

منسوب به بلور، ( بلور، ان ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی، عربی
بلویر

نی‏لبک ( نگارش کردی


پسر

کردی
بلیسه

لهیب، شراره ( نگارش کردی


دختر

کردی
بلیمت

نابغه ( نگارش کردی


پسر

کردی
بمان علی

بمان ( فارسی ) + علی ( عربی ) نامی که با آن طول عمر کودک را با توسل به اسم علی ( ع ) بخواهند


پسر

عربی، فارسی
بناو

نوعی درخت محکم و سخت کة بة خاطر سنگینی به زیر آب فرو می‏رود ( نگارش کردی


دختر

کردی
بناوان/benavan/

کدبانو، خانه دار، خانةدار ( نگارش کردی


دختر

کردی
بنت الحسنی/bentolhosnā/

دختر زنِ نیکو، دختری که از زن نیکو متولد شده است


دختر

عربی
بنتا/benta/

نو نهال


دختر

کردی
بنرخ

قیمتی ( نگارش کردی


دختر

کردی
بنسان/bensan/

پسر برکت


پسر

عربی
بنشاد

شاد بنیان


پسر

فارسی
بنگین

زندانی ابد ( نگارش کردی


دختر

کردی
بنیام/benyām/

بنیامین، ( مخفف بنیامین )


پسر

عربی
بنیتا/benita/

دختر بی همتای من


دختر

فارسی
به آذین/beh āzin/

شخص خوب و دارای اخلاق و رفتار نیکو که آراسته به زیور و زینت است، [به ( صفت ) = خوب، بهتر، خوبتر، زی ...


دختر، پسر

فارسی
به تام/behtām/

ویژگی شخصِ خوب و دارای اخلاق نیکو که به کمال رسیده است، [ به = خوب، بهتر، خوبتر، شخص خوب و دارای اخ ...


پسر، دختر

فارسی، عربی
به ثنا/beh sanā/

بهترین ستایش


دختر

فارسی
به خاتون/beh khaton/

بهترین بانو، به ( فارسی ) + خاتون ( سغدی ) بهترین بانو


دختر

فارسی
به ستا/beh setā/

بهترین ستایش کننده


دختر

فارسی
به گوی

خوش سخن، دارای گفتار نیک، نام شخصیتی در منظومه ویس و رامین


پسر

فارسی
به یزداد

آفریده نیک خداوند


پسر

فارسی
بهار زهرا/b.-zahrā/

ترکیب دو اسم بهار و زهرا ( فصل اول سال خورشیدی و روشن تر )، از نام های مرکب، ه بهار و زهرا


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
بهار فاطمه/b.-fāteme/

ترکیب دو اسم بهار و فاطمه ( فصل اول سال خورشیدی و رانده شده از آتش )، از نام های مرکب، ه بهار و فاط ...


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
بهارآفرین/bahar-afarin/

آفریننده بهار


دختر

فارسی
بهارام/behārām/

آرام بهتر، آرامش بهتر، ( بِه = بهتر، آرام )، ( به مجاز ) ویژگی دختری که وجودش موجب آرامش است


دختر

فارسی
بهاردخت/bahār doxt/

دختر زیبا رو، دختر بهار، ( بهار، دخت = دختر )، اسم مرکب ( بهار + دخت ) ( به مجاز ) دختر زیبا رو


دختر

فارسی
بهاررخ/bahar rokh/

آن که چهره ای زیبا و شاداب چون بهار دارد


دختر

فارسی
بهارسا/bahār sā/

مانند بهار، شبیه به بهار، ( بهار، سا ( پسوند شباهت ) )، ( به مجاز ) زیبا و لطیف


دختر

فارسی
بهارناز/bahar naz/

موجب فخر و نازش بهار


دختر

فارسی
بهارین/bahārin/

منسوب به بهار، بهاری، ( بهار، ین ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیبا و با طراوت


دختر

فارسی
بهان دخت/behān dokht/

دختر خوب و نیک، ( بهان، دخت = دختر )


دختر

فارسی
بهاوند/bahavand/

دارنده نیکی


پسر

فارسی
بهپور/behpor/

نام پهلوانی در گرشاسب نامه، مرکب از به ( بهتر، خوبتر ) + پور ( پسر )


پسر

فارسی
بهتاب/behtāb/

زیبا و قشنگ، خوش سیما


دختر

فارسی
بهتیس/behtis/

نام یکی از سرداران سپاه داریوش


پسر

فارسی
بهتین/behtin/

آتشین


پسر

کردی
بهداور

آن که به درستی داوری می کند


پسر

فارسی
بهدوست/beh dust/

یار نیکو و خوب، یار شفیق


پسر

فارسی
بهراز/behrāz/

شخص خوب و دارای اخلاق نیکو که چون راز پوشیده است، [به ( صفت ) = خوب، بهتر، خوبتر، زیباتر، ( اسم ) ش ...


پسر

فارسی
بهرامعلی/bahram-ali/

ترکیب دو اسم بهرام و علی ( پیروزمند و بلندقدر )


پسر

فارسی، عربی
بهرانه/bahrane/

مرکب از بهر ( سود، فایده )، انه ( پسوند نسبت )، فایده ) + انه ( پسوند نسبت )


دختر

فارسی
بهرخسار/beh rokhsār/

بهرخ، ( = بهرخ )


دختر

فارسی
بهروزان/behruzān/

بهروز، سعادتمند، ان ( پسوند نسبت ) )، منسوب به بهروز


پسر

فارسی
بهزادان/behzadan/

نام اصلی ابومسلم خراسانی فرزند شیدوش


پسر

فارسی
بهسام/behsam/

بهترین نور و روشنایی


دختر

فارسی
بهسودان/behsodan/

نام فرمانروای دیلمان در سده سوم یزدگردی


پسر

فارسی
بهفام/behfām/

بهرنگ، رنگ بهتر، ( به = بهتر، فام= جزء پسین بعضی از کلمه های مرکّب به معنی «رنگ» ) بهرنگ، مرکب از ب ...


پسر

فارسی
بهمن داد/b.-dād/

نکوداد، آفریده ی نیک اندیش، آفریده ی نیک اندش، داده بهمن


پسر

فارسی
بهمن دخت

دختری که در بهمن به دنطا آمده، دختر بهمن


دختر

فارسی
بهمن زاد/b.-zād/

نکو زاد، زاده ی نیک اندیش، زاده شده در بهمن ماه


پسر

فارسی
بهنواز/behnavaz/

مهربان ترین فرد، دختر مهربان، مرکب از به و نواز که بترتیب به معنی بهترین و اسم فاعلی مرخم نوازنده ب ...


دختر

فارسی
بهنورا/behnora/

بهترین نور


دختر

فارسی، عربی
بهوران/behvaran/

آنکه دارای روح و روان نیکوست، وه وران


پسر

فارسی
بهوند/behvand/

دارنده خوبی و نیکی، ( مجاز ) خوب و نیک، ( به، وند ( پسوند دارندگی و نسبت ) )، منسوب به خوبی و نیکی


پسر

فارسی
بهکامه/behkame/

مرکب از به ( بهتر، خوبتر )، کامه ( آرزو )، خوبتر ) + کامه ( آرزو )


دختر

فارسی
بهیان/behiyān/

نیکو و تندرست، ( بهی= نیکویی، خوبی صحت، تندرستی، ان ( پسوند نسبت ) )، روی هم به معنی نیکو و تندرست


پسر

فارسی
بهیدخت/behi dokht/

دختر نیک و خوب، ( بهی، دخت = دختر )


دختر

فارسی
بهیز/bahiz/

نیرومند، قوی، نیرومند ( نگارش کردی


پسر

کردی
بهین بانو

مرکب از بهین ( بهترین ) + بانو


دختر

فارسی
بهین دخت/behin dokht/

بهترین و برگزیده ترین دختر، ( بهین، دخت = دختر )، مرکب از بهین ( بهترین ) + دخت ( دختر )


دختر

فارسی
بهین مهر/behin mehr/

( صاحب ) بهترین مهربانی و عشق


پسر

فارسی
بوبار/bubār/

دارنده زمین


پسر

فارسی
بوبان

بةسوی بالا ( نگارش کردی


پسر

کردی
بوپار

نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
بوذر

ابوذر، نام یکی از صحابه پیامبر ( ص )


پسر

عربی
بوراب/burab/

از شخصیتهای شاهنامه، نام آهنگری در پایتخت قیصر روم و سازنده نعل اسبان قیصر


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
بورچین

مرغابی ماده ( نگارش کردی


دختر

کردی
بورژک/borzhak/

نام میزبان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
بورژین/borzhin/

زندگی طلایی


پسر

کردی
بورلا/borla/

خوش قامت


دختر

ترکی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسم