اسم - صفحه 34
ترکیب دو اسم مهر و یاد ( محبت و خاطره )، ( مهر = مهربانی و محبت، یاد = خاطره، یادآوری )، یادآوری مه ...
پسر
فارسی ایمانا
منسوب به ایمان، باور، اعتقاد، ( ایمان، ا ( پسوند نسبت ) )، م ایمان
دختر
فارسی، عربی هوران
زیبا و درخشان، ( هور = خورشید، ان ( پسوند نسبت ) )، منسوب به خورشید، مرغزار کوچک در کوهستان ( نگارش ...
دختر، پسر
فارسی، کردی سن ناز
زیبا و قشنگ، ( سن = تو، ناز = قشنگ )، تو نازی
دختر
ترکی سیمینه
سیمین، زیبا، سفید و درخشان، ( در قدیم ) ( = سیمین )
دختر
فارسی مزید
زیاد شونده، زیاد، افزون، افزونی، زیادی، بسیاری، فراوانی، ( به مجاز ) باعث افزونی
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی نیک دخت
دختر نیک، دختر خوب، ( نیک، دخت = دختر )، نیکو، صالح و شایسته، دختر خوب و نیکو
دختر
فارسی راغده
مونث راغد، زنی که زندگانی خوش دارد، ( مؤنث راغد )، [راغد به معنی زندگی خوش و وسیع است]، راغده به مع ...
دختر
عربی فرسیما
دارای چهره و سیمای با فر و شکوه، ( به مجاز ) شکوهمند و جذاب، فر ( فارسی ) + سیما ( عربی ) دارای سیم ...
دختر
فارسی، عربی محب الدین
دوستدار دین، دوستدار دین و آیین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی روژانو
روز نو، روز تازه، آفتاب تازه سر زده
دختر
کردی سبلان
نام کوهی در آذربایجان، ( = سولان ) ( اعلام ) ) رشته کوه آتشفشانی در شمال غربی ایران، در استان های ا ...
پسر
فارسی شهسان
مانند شاه، شاهوار، دارای جلال و شکوه شاهانه، ( شه = شاه، سان ( پسوند شباهت ) )، ( به مجاز ) دارای ج ...
پسر
فارسی فریوش
زیبا چون پری، ( = فریوار )، فریوار، پریوش
دختر
فارسی وقار
متانت، سنگینی، آهستگی، آرامی، شکوه، جلال، حالت کسی که حرکات جلف و سبک از او سر نمی زند و احترام دیگ ...
پسر
عربی محمد شروین
ترکیب دو اسم محمد و شروین ( ستوده و نام انوشیروان دادگر )، از نام های مرکب، ا محمّد و شروین
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی آرمیتی
فروتنی، پاک، محبت و الهه زمین، ( = آرمئیتی )، ( در اساطیر ) ( آرمیتی/آرمئیتی/آرمییتی= اسپندارمذ ) ی ...
دختر
اوستایی امیرعدنان
ترکیب دو اسم امیر و عدنان ( فرمانروا و نام یک از اجداد پیامبر اسلام )، از نام های مرکب، امیر و عدنان
پسر
عربی رازاوه
آراسته شده، ( کردی، rāzāwa ) آراسته شده
دختر، پسر
کردی اوریا
شعله خداوند، نام مردی یهودی در زمان داوود ( ع ) که از فرماندهان سپاه بود، ( = عوریا ) شعله ی خدا، ( ...
پسر
عبری پرواز
بال زدن و پریدن پرندگان در هوا، ( به مجاز ) هر نوع حرکت و جابجایی
دختر
فارسی علی سالار
ترکیب دو اسم علی و سالار ( شریف و بزرگ )، از نام های مرکب، ( علی و سالار
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی مائد
خوردنی، طعام، سفره ای که بر آن غذا می گذارند
پسر
عربی مهیان
دختری که مثل ماه زیبا است، ( مَهی، ان ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مَهی
دختر
فارسی زاکیه
نیکو، پاکیزه
دختر
عربی پارسامهر
ترکیب دو اسم پارسا و مهر ( پاکدامن و محبت )، پرهیزگارِ مهربان
پسر
فارسی فاطمه یکتا
ترکیب دو اسم فاطمه و یکتا ( رانده شده از آتش و یگانه )، از نام های مرکب، فاطمه و یکتا، فاطمه ی یگان ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد فرزام
ترکیب دو اسم محمد و فرزام ( ستوده و شایسته )، از نام های مرکب، ا محمّد و فرزام
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی نوش آذر
آتش جاوید، از شخصیتهای شاهنامه، ( = آذرنوش ) نام آتشکده ی دوم از هفت آتشکده پارسیان، ( آذرمهر برزین ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن امیرساسان
ترکیب دو اسم امیر و ساسان ( فرمانروا و خلوت نشین )، از نام های مرکب، ی امیر و ساسان
پسر
فارسی، عربی بهارا
منسوب به بهار، ( بهار، ا ( پسوند نسبت ) ) منسوب به بهار
دختر
فارسی
طبیعت پرین
نرم و لطیف چون پر، ( پَر، ین ( پسوند نسبت ) )، منسوب به پَر، ( به مجاز ) نرم و لطیف، نام بانوی دانش ...
دختر
فارسی هژیان
ارزنده، ارزیدن، شایان ارزش، ارزش داشتن
پسر
کردی کامدین
خواسته دین، ( اَعلام ) نام دستورِ [وزیر] «برزو قیام الدین» که نسخه ی بسیار خوبی از زراتشنامه را نوش ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آیتان
مانند ماه، زیبارو
دختر
ترکی ساریا
رونده در شب، ( ساری، ا ( پسوند نسبت ) )، سرایت کننده و نفوذ کننده
پسر
فارسی شکوفا
شکفته شده، غنچه ای که باز شده است، رشد یافته، ویژگی گل یا غنچه ای که باز شده است، شکفته، ( به مجاز ...
دختر
فارسی محمد حجت
ترکیب دو اسم محمد و حجت ( ستوده و پیشوا )، از نام های مرکب، ا محمّد و حجت
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ارتا
مقدس، پاک، راستی، درستی
دختر، پسر
اوستایی، فارسی اورمان
جنگل، اشکال و زحمت و رنج، ( اَعلام ) ) نام منطقه ای از کردستان ایران [اورامان] که از طرف شرق متصل ا ...
پسر
فارسی آیرا
ممتاز و برجسته، جدا، سوا، دیگری
دختر
ترکی گلبو
آن که بوی گل می دهد، ( = گلبوی )، گلبوی، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی از همراهان رستم هرم ...
دختر، پسر
فارسی
گل امیرنیکان
ترکیب دو اسم امیر و نیکان ( فرمانروا و نیکو )، از نام های مرکب، امیر و نیکان
پسر
فارسی، عربی پادمیرا
جاویدان، نگهدارنده عشق، نگهبان مهر
دختر
فارسی ارسن
مجلس، بزم، انجمن، مجمع، محفل، مجلس بزم، ( در پهلوی ) ( آرسن، ārasan ) انجمن، به فتح الف و سین
پسر
اوستایی، پهلوی بریر
یکی از شهدای کربلا، ( اَعلام ) ) یکی از شهدای کربلا به روز عاشورا در رکاب امام حسین ( ع ) که او اول ...
پسر
عربی ازل
زمان بی پایان، ابتدا نداشتن، بی آغازی، قَدَم مقابلِ ابد، زمانی که از آن ابتدا نباشد، ( در فلسفه ) ا ...
دختر
عربی مه تیام
ماه روی عزیز و گرامی، [مه = ماه، تیام ( لری ) چشمانم ( به مجاز ) عزیز و گرامی]
دختر
لری سالی
بی غم و سرخوش، سالمند و دارای عمر طولانی، بی غم، سالدیده و سالمند، ( اَعلام ) نام دو روستا در راهرو ...
دختر
فارسی نورین
نورانی، نوری، زیبارو، ( نور، ین ( پسوند نسبت ) )، منسوب به نور، مربوط به نور، روشن و درخشان، ( عربی ...
دختر
فارسی، عربی هرمزد
هرمز، نام روز اول از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام ستاره مشتری، ( = هرمز )، هرمز به علاوه ( در اعل ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن، کهکشانی آزرم
داد، انصاف، شرم، حیا، لطف، ( در قدیم ) ملایمت، مهربانی، ارج و قرب، ارزش و احترام، آسودگی، آسایش، شر ...
دختر
اوستایی، فارسی نهاله
نهال
دختر
فارسی
طبیعت یزدان مهر
ترکیب دو اسم یزدان و مهر ( خداوند و محبت )، مهرِ خدایی، نشانه ی مهر و محبت ایزدی، خداوند خورشید
پسر
فارسی اریس
زیرک، هوشیار، کشاورز، برزگر، امیر، رئیس، امیر رئیس
پسر
عربی، فارسی رزی
منسوب به رز، نام یک گل، ( رز، ی ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی، فرانسوی
گل امیراحتشام
ترکیب دو اسم امیر و احتشام ( فرمانروا و شکوه )، امیری که دارای حشمت، شکوه، شأن و شوکت است
پسر
عربی فاطمه آلاء
ترکیب دو اسم فاطمه و آلاء ( رانده شده از آتش و نعمت ها )، از نام های مرکب، فاطمه و آلاء
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی گیلا
منسوب به گیل، نام طایفه ای در گیلان، ( گیل، ا ( پسوند نسبت ) )
دختر
گیلکی وی ام
دستگیری کننده، یاری کننده، از واژه ی اوستایی «آئی ویامَ»/aivyāma/ به معنی دستگیری کننده
پسر
اوستایی آدین
آذین، آرایش هایی که در نوروز یا هنگام ورود پادشاهان و جشن های بزرگ در کوی و برزن و راه ها انجام می ...
پسر
فارسی پانی
آب
دختر
هندی
طبیعت درافشان
بخشنده، دارای فصاحت و زیبایی، آن که مروارید می افشاند، باران ریز، ( عربی ـ فارسی ) آن که مروارید می ...
دختر
فارسی، عربی امیرآرش
ترکیب دو اسم امیر و آرش ( فرمانروا و درخشنده )، از نام های مرکب، ه امیر و آرش
پسر
فارسی، عربی امیمه
مادر کوچک و مهربان، ( مصغر ام یا امَه )، ( اعلام ) ) امَیمَه بنت رقَیقَه، خواهر خدیجه ام المؤمنین و ...
دختر
عربی جوان
شاداب و با طراوت، آن که زمان زیادی از عمرش نگذشته است، کم سن و سال
پسر
فارسی سعیا
نام پیغمبری که بشارت آمدن عیسی را داد، [به تعبیری این واژه از سعی به معنی تلاش و کوشش، الف ( اسم سا ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی نورصبا
زیبارو، [نور، صبا = نسیم ملایم و خنک که از شمال می وزد، ( به مجاز ) پیام رسان میان عاشق و معشوق]، ر ...
دختر
فارسی، عربی هورمزد
هرمز، ( = هرمز )
پسر
فارسی وانیار
باسواد، فارغ التحصیل ( نگارش کردی
پسر، دختر
کردی آرمند
آرام گیرنده
پسر
فارسی آشنا
دوست و رفیق، شناسنده، آگاه به چیزی یا امری، عاشق، دلداده، دوست و رفیق مقابل بیگانه و غریب، دوست، رف ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن حاجات
حاجت ها، نیازها، خواسته ها، ( عربی، جمع حاجَة )
پسر
عربی ساویز
خوش خلق، نیک خو، شخص خوش اخلاق و نیک خو ( ی )
پسر، دختر
فارسی ملک نسا
فرشته رو و زیبا در میان زنان، پادشاهِ زنان، سَرور زنان
دختر
عربی آریام
دارای نیروی آریایی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن امیرمهراد
ترکیب دو اسم امیر و مهراد ( فرمانروا و جوانمرد بزرگ )، از نام های مرکب، امیر و مِهراد
پسر
فارسی، عربی محمد معز
ترکیب دو اسم محمد و معز ( ستوده و عزت دهنده )، از نام های مرکب، ا محمّد و معزّ
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مهدیه زهرا
ترکیب دو اسم مهدیه و زهرا ( کسی که خدا او را به راه راست هدایت کرده و روشن تر )، از نام های مرکب، م ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی مهبود
نام وزیر خردمند انوشیروان پادشاه ساسانی، وزیر و گنجور بیدار دل انوشیروان که دلی پر خرد و رایی درست ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ریانا
منسوب به ریان، شاداب تر، تازه، ( ریان، ا ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی، عربی جان بخش
زنده کننده، ویژگی آن که موجب شادی، آرامش و تازگی روح می شود و لذت بخش و خوشایند است
پسر
فارسی حبه
یک دانه، یک حب، دانه ی بعضی از میوه ها و گیاهان، ( به مجاز ) پول بسیار اندک
دختر
عربی جاویدان
همیشگی، ابدی، به طور همیشگی، تا ابد
پسر
فارسی شروین دخت
دختر شروین، ( شروین، دخت = دختر )، دختر از شروین ( قلعه شروین یا شروان )، ن، ک
دختر
فارسی جویا
جستجو کننده، جوینده، آن که برای یافتن چیزی یا کسی یا آگاه شدن از چیزی تلاش و جستجو می کند، جستجوگر
پسر
فارسی حوروش
آن که چون حور زیباست، ( حور، وش ( پسوند شباهت ) ) دختری چون زن ( زنان ) زیبای بهشتی، حور ( عربی ) + ...
دختر
فارسی، عربی سمران
سمرکند یا سمرقند، که نام شهری است در ایران قدیم و هم اکنون جزء کشور ازبکستان است
پسر
فارسی علی حسام
ترکیب دو اسم علی و حسام ( بلندقدر و شمشیر تیز )، از نام های مرکب، علی و حسام
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی گلفر
زیبارو و لطیف، با فر و شکوه گل ( زیبا و لطیف و با شکوه )
دختر
فارسی
گل مه آسا
همانند ماه، شبیه به ماه، ( مَه = ماه، آسا ( پسوند شباهت ) )، ( به مجاز ) زیباروی
دختر
فارسی
کهکشانی امیرفربد
ترکیب دو اسم امیر و فربد ( فرمانروا و شکوهمند )، از نام های مرکب، ) امیر و فَربد
پسر
فارسی، عربی ساوینا
منسوب به ساوین، ( ساوین، ا ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی ایوا
پناه دادن به کسی، پناه و جای دادن کسی را
دختر
عربی مفیده
مونث مفید، سودمند، ( مؤنث مفید )
دختر
عربی مبرا
پاک، منزه، آن که از تهمت پاک است، بری
دختر
عربی شیدخت
دختر خورشید، ( شید= خورشید، دخت = دختر )، ( به مجاز ) زیباروی
دختر
فارسی محمد پیام
ترکیب دو اسم محمد و پیام ( ستوده و خبر )، از نام های مرکب، ا محمّد و پیام
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد رادمان
ترکیب دو اسم محمد و رادمان ( ستوده و رادمنش )، از نام های مرکب، ا محمّد و رادمان
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی دونا
دانا، به معنی دانا، نام دهی
دختر
کردی