اسم با حرف چ

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

چنور/če(i)nur/

نام گیاهی خوش بو، گیاهی خوشبو شبیه به شوید، که در بعضی از مناطق کردستان میروید، گیاهی خوشبو


دختر، پسر

کردی، فارسی

طبیعت
چمن/čaman/

سبزه زار، مرغزار، زمین سبز و خرم، ( در قدیم )، باغ و بوستان مرغزار، ( در گیاهی ) نام گیاهی از تیره ...


دختر

فارسی

طبیعت
چمران/čamrān/

نام شخصیتی عالم و پارسایی باتقوا، ( اَعلام ) ) نام پارسایی در یشتِ سیزدهم ( اوستا )، ) چمران ( = مص ...


پسر

فارسی، اوستایی

تاریخی و کهن
چالاک/čālāk/

چابک، تند و تیز، سریع، دارای سرعت و مهارت در عمل، ( در قدیم ) بلند، آراسته، بزرگوار


پسر

فارسی
چهره/čehre/

چهر، روی، صورت


دختر

فارسی
چمن ناز/č.-nāz/

زیبارویی که دارای ناز است، ( به مجاز ) زیبارویی که دارای ناز و عشوه و کرشمه است


دختر

فارسی
چکامه/ča (e) kāme/

شعر به ویژه قصیده


دختر

فارسی

هنری
چیستا/čistā/

دانش، آگاهی، فرزانگی، ( اَعلام ) نام فرشته ی دانش و فرزانگی که با صفت هایی چون راست ترین توصیف شده ...


دختر

فارسی، اوستایی
چکاوک/čakāvak/

پرنده ای خوش آواز و کمی بزرگ تر از گنجشک که تاج بر سر دارد، نوعی مرغابی، ( در موسیقی ایرانی ) گوشها ...


دختر

فارسی

پرنده
چاولان/chavlan/

آبشار


پسر

ترکی

طبیعت
چاویار/chavyar/

ناظر، نگهبان


پسر

کردی
چمن رخ/č.-rokh/

چمن چهر، خوش سیما، ( = چمن چهر )


دختر

فارسی

طبیعت
چهراب/chehrab/

دارای چهره ای روشن و لطیف چون آب


دختر

فارسی
چهرآذر/čehrāzar/

آذرچهر، دارای چهره ای چون آتش، ( = آذرچهر )


دختر، پسر

فارسی
چهرآرا/chehr-ara/

آراینده چهره


دختر

فارسی
چهرآزاد

نام جد اسپهبد بختیار پسر پادشاه فیروز ساسانی


دختر، پسر

فارسی
چهرافروز/chehr afroz/

روشن کننده صورت، مرکب از چهر ( صورت ) + افروز ( افروزنده، روشن کننده )


دختر

فارسی
چهربرزین/chehr barzin/

دارنده نژاد برتر


پسر

فارسی
چهرفروز/chehr-foroz/

چهر افروز


دختر

فارسی
چهرمینو/chehr-mino/

آن که چهره ای زیبا چون بهشت دارد


دختر

فارسی
چهره آسا/čehre āsā/

اصیل، آزاده، ( چهره، آسا ( پسوند شباهت ) )


دختر

فارسی
چهره گل

آن که چهره ای زیبا چون گل دارد


دختر

فارسی
چیاوا/chiyava/

نگهبان کوه


پسر

کردی
چیاوان/chiavan/

مانند آب و باران زندگی بخش و گوارا


دختر

کردی
چیاکو/chiako/

کوه کوچک


پسر

کردی
چیدا/chida/

مانند مادر


دختر

لری
چیدامه/chidame/

مانند مادرم


دختر

فارسی
چیماه/chimah/

مانند ماه


دختر

لری

کهکشانی
چابک/čābok/

چست و چالاک، زرنگ، ماهر، زبردست، به سرعت و سهولت حرکت کننده، چالاک، زبَردست، چالاک‎ ‎، زیبا و ظریف، ...


پسر

فارسی
چاره/chare/

علاج، درمان، تدبیر


دختر

فارسی
چامه/čāme/

شعر، غزل، سرود، نغمه، شعری که با آواز خوانده میشد، شعری که با آواز خوانده می شود


دختر

فارسی
چاووش/čāvuš/

کسی که پیشاپیش دسته ای حرکت می کند و اشعار مذهبی می خواند، مامور تشریفات دربار، آن که پیشاپیش زائرا ...


پسر

ترکی
چرمه/charma/

اسب به ویژه اسب سفیدرنگ


دختر

فارسی
چشمه/če(a)šme/

محل خارج شدن طبیعی آب از زمین، ( مجاز ) نمونه، سوراخ ریز، منبع، مبدٲ و اصل چیزی، ( در علوم زمین ) م ...


دختر

فارسی

طبیعت
چلچله/chelcheleh/

پرستو


دختر

فارسی

پرنده
چلیپا/chalipa/

صلیب، کنایه از زلف معشوق است


دختر

فارسی
چمان/čamān/

ویژگی کسی که با ناز و خرام راه برود، خرامان، خرامنده، پیاله شراب، پیمانه باده، آن که می خرامد و با ...


دختر

فارسی
چمانه/čamāne/

ظرفی که در آن شراب می خورند، پیاله، ساغر، جام، ( در قدیم ) پیاله ی شراب، پیاله شراب


دختر

فارسی
چمن آرا

زینت دهنده باغ، باغبان، آنچه موجب زیبایی و آراستگی باغ و بوستان است


دختر

فارسی
چوک/chok/

چشمه


دختر

کردی
چکاد/čekād/

جلو سر، پیش سر، میان سر، تارک، بالای پیشانی، سرچکاد، سرکوه، بالای کوه، قله، بالای سر، سپر


پسر

فارسی

طبیعت
چیره/čire/

غالب، مسلط، مستولی، ماهر، پیروز، دارای مهارت


پسر

فارسی
چیلان

عناب


پسر

فارسی
چاوه/chave/

عزیز


پسر

کردی
چراغ علی

چراغ ( فارسی ) + علی ( عربی ) روشنایی ای که از علی می تابد


پسر

فارسی، عربی
چشمان/če(a)šmān/

جمع چشم، ( مجاز ) عزیز و گرامی، دو چشم


دختر

فارسی
چمن چهر/č.-čehr/

خوش سیما، زیبا، ( مجاز ) زن گندمگون و سبزه را گویند، آن که چهره ای زیبا چون باغ و بوستان دارد


دختر

فارسی

طبیعت
چنگش/chengesh/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه خاقان چین


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
چنگیز/changiz/

قوی، محکم، نام پادشاه معروف مغول


پسر

مغولی
چهراز/chehraz/

نام رودی و دهی در حوالی شهرکرد


دختر

فارسی
چهرک/chehrak/

نام شخصی در کتیبه کعبه زرتشت، نام شخصی در کتیبه کعبه زرتشت که از ولازمان اردشیر بابکان پادشاه ساسان ...


دختر

فارسی
چهل چراغ

چلچراغ


دختر

فارسی
چوبینه/chobine/

لقب بهرام سردار دوره ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
چیترا/chitra/

الهه مهتاب، نژاد


دختر

فارسی، اوستایی
چیمه/chime/

مانند ماه


دختر

لری
چیکا/chika/

نوعی پرنده


دختر

گیلکی

پرنده
چالی

پرنده ای شبیه گنجشک اما بزرگ تر از آن


دختر

فارسی
چاوان/čāvān/

چشم ها


دختر

کردی
چاکان/chakan/

نام روستایی در نزدیکی لاهیجان


پسر

فارسی
چرو/cheru/

جوانه درخت، شکوفه برگ


دختر

کردی
چمن افروز

آن که یا آنچه زینت دهنده چمن است، نام چند نوع گیاه علفی که گل آذین قرمزرنگ آنها به شکل تاج خروس است ...


دختر

فارسی
چهرزاد/čehrzād/

( مجاز ) نژاده، اصیل، لقبی است که در شاهنامه به همای دختر بهمن داده شده، ( به مجاز ) نژاد و اصیل، ل ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
چکاوه/chakave/

چکاوک


دختر

فارسی

هنری
چیا/chia/

کوهستان بلند، کوهستان، کوه


دختر، پسر

کردی

طبیعت
چیچک/chichak/

گل


دختر

ترکی

گل
چیلانه

درخت عناب


دختر

فارسی
چیلک/chilak/

توت فرنگی


دختر

ترکی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر