اسم با حرف پ

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

پروین/parvin/

دسته ای از شش ستاره درخشان در صورت فلکی ثور، ثریا، ( اوستایی )، ( در نجوم ) دسته ای از شش ستاره ی د ...


دختر

فارسی

کهکشانی
پریسا/parisā/

زیبا مانند پری، افسونگر، ( پری، سا ( پسوند شباهت ) )، ( در قدیم ) ( در فرهنگ عوام ) پری خوان، مخفف ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
پروانه/parvāne/

حشره ای زیبا با بال های نازک و رنگارنگ، حکم، فرمان، در ادبیات مظهر عاشق، حشره ای با بدن کشیده و بار ...


دختر

فارسی

پرنده، طبیعت، گل
پرویز/parviz/

فاتح و پیروز، نام خسرو دوم شاهنشاه ساسانی، مشهور به خسرو پرویز، پیروز، پیروزگر، فاتح، مشهور به «خسر ...


پسر

پهلوی، اوستایی

تاریخی و کهن
پارسا/pārsā/

پاکدامن، آن که از ارتکاب گناه و خطا پرهیز کند، دیندار، پرهیزکار، عارف، دانشمند، پرهیزگار، زاهد، متق ...


پسر

فارسی
پری/pari/

موجودی لطیف و بسیار زیبا و نیکوکار، زن زیبارو، فرشته، ( فرهنگ عوام ) موجودی لطیف و بسیار زیبا و نیک ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
پوریا/puriyā/

بسیار دارنده، نام پهلوان دلیر ایرانی ملقب به پوریای ولی، ( اَعلام ) نام پهلوان دلیر ایرانی مشهور به ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
پیمان/peymān/

عهد، شرط، قرارداد، میثاق، قراری که دو یا چند تن می گذارند تا کاری انجام دهند یا تعهدی نسبت به هم یا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
پریا/pariyā/

زیبا مانند پری، ( پری، الف اسم ساز )، همانند پری، ( پری + الف اسم ساز )، زیبا چون پری


دختر

فارسی
پویا/puyā/

پوینده، آن که در جهت پیشرفت حرکت می کند، جوینده، ویژگی آن که حرکت می کند و دارای استعداد یا توان دگ ...


پسر

فارسی
پرهام/parhām/

صورت فارسی اسم ابراهیم، فرشته خوبی، ( صورت فارسی برهام، ابراهیم )، طبیعت/ الهه تقدیر کننده طبیعت، ب ...


پسر

فارسی
پرستو/parasto/

نام نوعی پرنده، ( در پهلوی، parastuk ) پرنده ای با جثه ای کمی بزرگتر از گنجشک و سیاه و سفید، چلچله، ...


دختر

فارسی

پرنده
پرنیا/parniyā/

نوعی دیبای منقش، حریر، پرده نقاشی، تابلو، نوعی انگور، پرنیان، ( = پرنیان )، فرنیا


دختر

فارسی

طبیعت
پریناز/p.-nāz/

دارای ناز و کرشمه چون پری، نازدار، آن که چون پری ناز و کرشمه دارد، کنایه از زیبا و خوش کرشمه و ناز، ...


دختر

فارسی
پژمان/pežmān/

غمگین، دل تنگ، نا امید، افسرده، پشیمان، متنفر، متوحش، ( اَعلام ) پژمان [حسین پژمان بختیاری] ادیب و ...


پسر

فارسی
پیام/payām/

خبر، پیغام، وحی، الهام، مطلبی که به شکل کلام، نوشته یا نشانه ای از فرد یا گروهی به فرد یا گروه دیگر ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
پدرام/pedrām/

آراسته، نیکو، خوشدل، شاد، سرسبز وخرم، مبارک، فرخ، خجسته، شادی، خوشحالی، سرسبز، خرم، شاد و خوش


پسر

فارسی
پوران/purān/

سرخ، گلگون، نام یکی از دختران خسرو پرویز شاه ساسانی، پوران دخت، ) بانوی ایرانی دختر حسن ابن سهل و ه ...


دختر

فارسی، پهلوی

تاریخی و کهن
پریوش/parivāš/

زیبا چون پری، زیباروی، ( پری، وش ( پسوند شباهت ) )، مانند پری در زیبایی، ( پری + وش ( پسوند شباهت ) ...


دختر

فارسی
پارمیس/pārmis/

نام دختر بردیا و نوه کوروش پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) نام دختر بردیا که زنِ داریوش ( اول ) بود، پرم ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
پگاه/pegāh/

هنگام صبح زود، سپیده دم، صبح زود، سحر


دختر

فارسی
پویان/puyān/

آن که در حال حرکت به نرمی و آرامی است، جوینده، ( در قدیم )، روان، دونده، دوان، شتابان، جستجو کننده، ...


پسر

فارسی
پانیذ/pāniz/

پانید، شکر، شیرین، ( = پانید )، قند مکرر، شکر برگ، شکر قلم، نوعی از حلوا که از شکر و روغن بادام تلخ ...


دختر

فارسی
پرنیان/parniyān/

پارچه ابریشمی دارای نقش و نگار، ( در قدیم ) پارچه ای ابریشمی دارای نقش و نگار، نوعی پارچه ی حریر که ...


دختر

فارسی
پارمیدا/pārmidā/

پارمیس، نام دختر بردیا ونوه کوروش پادشاه هخامنشی، نام دختر بردیا، پارمیدا تغییر یافته نام اوستایی پ ...


دختر

فارسی، اوستایی، پهلوی

تاریخی و کهن
پریزاد/p.-zād/

زاده پری، زیبا، نام همسر داریوش دوم پادشاه هخامنشی، ( در قدیم )، پری زاده، آنکه از نژادِ پَری است، ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
پردیس/pardis/

بهشت، باغ، بستان، ( در قدیم ) ( در ساختمان ) فضای سبز و گل کاری شده ی اطراف ساختمان، ( = فردوس )، ف ...


دختر

فارسی

طبیعت
پونه/pune/

گیاهی معطر از خانواده نعناع که مصرف دارویی دارد، ( در گیاهی ) گیاهی علفی، یک ساله و معطر از خانواده ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
پوران دخت/p.-dokht/

دختر سرخ و گلگون، ( به مجاز ) زیبارو، نام دختر خسروپرویز و ملکه ایران در دوران ساسانی، ( پوران، دخت ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
پری ماه/p.-māh/

زیبا چون ماه و پری، زیباروی ماه مانند


دختر

فارسی

کهکشانی
پانته آ/pānteā/

نام زیبا ترین زن آسیا در زمان کورش، ( اَعلام )، زن زیبایی از اهالی شوش که زیباترین زن آسیا به شمار ...


دختر

فارسی، یونانی

تاریخی و کهن
پریچهر/p.-čehr/

فرشته رو، زیبا مثل پری، ( به مجاز ) زیباروی، ( به مجاز ) زیبارو ( ی )، پریچهره


دختر

فارسی
پاشا/pāšā/

مخففِ پادشاه، بزرگ، ( اَعلام ) ( منسوخ ) در امپراتوری عثمانی، لقب و عنوانی برای مقامات لشکری و کشور ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
پریدخت/p.-dokht/

دختر پری چهره، ( به مجاز ) زیبارو، ( پری، دخت = دختر )، دختر پری، نام دختر پادشاه چین که سام پسر نر ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
پرگل/por gol/

دارای گل های بسیار، ( به فتح پ ) هر یک از گلبرگهای گل


دختر

فارسی

طبیعت، گل
پرور/parvar/

رشد دادن کسی یا چیزی، تربیت کردن، پرورش دادن، رشد دادنِ کسی یا چیزی، ( به مجاز ) مطلب یا موضوعی را ...


دختر

فارسی
پروین دخت/p.-dokht/

دختری که صاحب چهره ای مانند پروین است، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
پانیا/pāniyā/

محافظ، نگهدارنده، به معنی محافظ و نگهدارنده، محافظ نگهدارنده


دختر

فارسی
پانیسا/pānisā/

مانند آب، ( مجاز ) زیبا و با طراوت، ( پانی = آب، سا ( پسوند شباهت ) )، همانند آب، زیبا مانند آب، مر ...


دختر

فارسی، هندی

طبیعت
پروا/parvā/

هراس، بیم، فرصت و زمان پرداختن به کاری، فراغت و آسایش، توجه و التفات، ( در قدیم ) ( به مجاز ) توجه ...


دختر

فارسی
پرستش/parasteš/

نیایش، ستودن، پرستیدن، خدمت، عبادت، ( در قدیم ) خدمتکاری، ( اسم مصدر از پرستیدن )، نیایش کردن، عباد ...


دختر

فارسی

مذهبی و قرآنی
پیروز/piruz/

مبارک، فاتح، خجسته، کامیاب، خوشحال، ( = فیروز )، غلبه کننده بر حریف در جنگ یا مسابقه، فرخنده، ( در ...


پسر

فارسی
پری گل/p.-gol/

زیبا چون گل و پری، گل رویی چون فرشته، گل رویی چون پری و فرشته


دختر

فارسی

طبیعت، گل
پریرخ/p.-rokh/

که رویی چون پری دارد، پریچهره، زیبا روی، خوبروی، پری چهر، زیبا رو


دختر

فارسی
پارمین/pārmin/

تکه یا قطعه ای از بلور، نام همسر داریوش پادشاه هخامنشی، ( پار، مین )، ( اَعلام ) نام زنِ داریوش، ( ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
پینار/pinār/

چشمه، ( ترکی ) به معنی چشمه، سرچشمه


دختر

ترکی

طبیعت
پیروزه/piruze/

فیروزه، سنگ معدنی گران بها، ( = فیروزه )، در اوستا لقب هوشنگ پسر سیامک پادشاه داستانی ایران، عنوان ...


دختر، پسر

فارسی

طبیعت
پرند/parand/

پرن، پارچه ابریشمی بدون نقش ونگار، حریر ساده، ( = پرن، پروین )، ( در قدیم ) نوعی پارچه ی ابریشمیِ س ...


دختر

فارسی
پیمانه/peymāne/

جام شراب، هر ظرف یا مقیاسی دیگر از آن برای اندازه گیری مقدار معینی از هر چیز استفاده شود، ( در قدیم ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
پندار/pendār/

فکر، اندیشه، وهم، گمان، ریشه پنداشتن


پسر

فارسی
پریسان/parisān/

کنایه از زیبا رو، ( پری، سان ( پسوند شباهت ) )، چون پری، کنایه از زیبا روی است، ( پری + سان ( پسوند ...


دختر

فارسی
پرنسا/paransā/

زیبا و لطیف، ( پَرَن = پروین ( ستاره )، دیبای منقش و لطیف، پرنیان، پارچه ابریشمی، سا ( پسوند شباهت ...


دختر

فارسی
پرتو/parto (w)/

درخشش، تلألؤ، روشنایی، شعاعی که از منبع نورانی یا گرما ساطع می شود، ( به مجاز ) اثر، تأثیر، تلألو


دختر

فارسی
پارلا/pārlā/

درخشنده و نورانی، به معنی درخشنده و نورانی


دختر

ترکی
پولاد/pulād/

فولاد، نام پهلوانی در زمان کیقباد، ( = فولاد )، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از ف ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
پری سیما/p.-simā/

فرشته رو، زیبا مثل پری، ( به مجاز ) زیباروی، ( = پری چهر )، پری ( فارسی ) + سیما ( عربی ) پریچهره، ...


دختر

فارسی، عربی
پریان/pariyān/

منسوب به پری، فرشتگان، ( به مجاز ) زیبا، پری ها


دختر

فارسی
پریچهره/p.-čehre/

آن که چهره ای زیبا چون پری دارد، زیبا رو، ( = پری چهر )


دختر

فارسی
پیوند/peivand/

پیوستن، عهد و پیمان، ( بن مضارعِ پیوستن )، پیوسته بودن دو یا چند کس، ازدواج، ( در قدیم ) خویشی، بست ...


دختر

فارسی
پرینا/parinā/

به نرمی و لطافت پر، ( واژه مرکب از پر = نرمی و لطافت، ین نسبت، الف اسم ساز ) به معنای «به نرمی و لط ...


دختر

فارسی
پناه/panāh/

پشتیبان، حامی، نگهبان


دختر، پسر

فارسی
پوپک/pupak/

هدهد، شانه سر، دوشیزه، پوپوک، پرنده ای که تاجی از پر بر سر دارد


دختر

فارسی
پدیده/padide/

چیز تازه پدید آمده، بی مانند در گذشته، ( در فلسفه ) آنچه اتفاق می افتد یا وجود دارد و می توان آن را ...


دختر

فارسی
پرنا/parnā/

پرنیان، پارچه ابریشمی دارای نقش و نگار، پارچه ابریشمی دارای نقش و نگار پرنیان


دختر

فارسی
پارمیسا/pārmisā/

منسوب به پارمیس، نام دختر بردیا و نوه کوروش پادشاه هخامنشی، ( پارمیس، ا ( پسوند نسبت ) )، س پارمیس


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
پادرا/pādrā/

سرزمین باشکوه، [پاد به معنی سرزمین و «را» ( در اوستایی ) به معنی شکوه و درخشش و روشنایی است]، در مج ...


پسر

فارسی
پارسیا/pārsiyā/

مرد پارسی، اهل ایران، منسوب به پارسی، ( منسوب به قوم پارس )، پارسی، اهل پارس، از مردم پارس، منسوب ب ...


پسر

فارسی
پرژین/paržin/

پرچین، حصار، دیواره، پرچینی از گلهای ریز به دور باغات


دختر

کردی
پرشان/paršān/

رزمجو، مبارز، دلاور، ( از اوستایی، paršāna )


پسر

پهلوی، اوستایی

تاریخی و کهن
پرنگ/pa(e)rang/

برق شمشیر، فروغ و جلا، فروغ و برق شمشیر، ( در عربی ) فِرند، پَرَند، ربد، جوهر، گوهر، رونق، جلد، تلأ ...


دختر

فارسی، کردی
پرسا/porsā/

پرسان، جویان، پرسشگر، پرسنده، جستجوگر، نرم و لطیف مانند پر


دختر

فارسی
پایا/pāyā/

پایدار، پاینده، جاوید، ثابت، ماندگار، آنچه دیر می پاید، ( در گیاهی ) ویژگی گیاهی که بیش از دو سال ع ...


پسر

فارسی
پروشات/porušāt/

بسیار شاد، نام همسر داریوش دوم پادشاه هخامنشی، ( = پروشاتو= پاروساتیس )، ( در پارسی باستان puršātu ...


دختر

فارسی، اوستایی، پهلوی

تاریخی و کهن
پاکان/pākān/

منسوب به پاک، طاهر و پاکیزه، تمیز و مرتب، طاهران


پسر

فارسی
پرینوش/parinuš/

زیباروی و پری پیکر، [پری = موجود زیبا و نیکوکار نامرئی، ( به مجاز ) زیبارو و دارای اندام ظریف، نوش ...


دختر

فارسی
پیشرو/pišro(w)/

پیش رونده، آن که پیشرفت کرده، پیشتاز، پیشگام، ( به مجاز ) رهبر، پیشوا، مقتدا، آن که جلوتر از دیگران ...


پسر

فارسی
پرمیس/parmis/

بانوی دانا دانشمند یا بانوی پرمهر، ( اَعلام ) نوه ی کوروش که زن داریوش بود، پارمیس، نام دختر بردیا ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
پایدار/pāydār/

استوار، جاویدان، از نام های پروردگار، دارای ثبات، ثابت، همیشگی، ( در قدیم ) مقاوم، مقاومت کننده، ( ...


پسر

فارسی
پونا/punā/

در گویش سمنان پونه، ( = پودنه و پونه ) ( در گیاهی ) گیاهی علفی، یک ساله و معطر از خانواده ی نعناع ک ...


دختر

فارسی

طبیعت
پریشاد/p.-šād/

زیبا روی شاد و خرم


دختر

فارسی
پهلوان/pahle(a)vān/

جنگجوی شجاع و زورمند، ( به مجاز ) آن که در امری سرآمد است، ( به مجاز ) قوی هیکل و قوی جثه، ( در قدی ...


پسر

فارسی
پیرایه/pirāye/

زیور و زینت، طلا، جواهر و مانند آنها که به عنوان زیور و زینت به کسی یا چیزی میافزایند، ( در قدیم ) ...


دختر

فارسی
پرندیس/paran dis/

نرم و لطیف چون پرند، زیبارو، ( پَرَن، دیس ( پسوند شباهت ) )، شبیه به پَرَن ش پَرَن، ( پَرَن + دیس ( ...


دختر

فارسی
پارسانا/pārsānā/

پاکدامن، زاهد، ( پارسا = پاکدامن، زاهد و متقی، نا ( پسوند نسبت ساز ) )، منسوب به پارسا، ا پارسا


دختر

فارسی
پارسینا/pārsinā/

پارسین، پارسی، اهل پارس، ا ( پسوند نسبت ) )، ( = پارسین )


پسر

فارسی
پریاس/paryās/

گلبرگ گل یاس، ( به مجاز ) زیبا و با طراوت، شاداب و جذاب، ( پَر = گلبرگ گل، برگ درخت، یاس )، گلبرگ ی ...


دختر

فارسی

گل
پانا/pānā/

قله ی کوه، پهنا، فراخی


دختر

کردی

طبیعت
پشوتن/pašutan/

فداکار، ( در اوستایی، pesho tanu ) به معنی محکوم تن، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) نام پسر گشتاسب و از ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
پژواک/pežvāk/

انعکاس صوت، ( در فیزیک ) صدایی که حاصل تکرارِ صدا پس از برخورد به مانع و بازتاب آن است، ( اَعلام ) ...


پسر، دختر

فارسی
پارسین/pārsin/

منسوب به پارس، پارسی، اهل پارس، از مردم پارس، ( پارس، ین ( پسوند نسبت ) )


پسر

فارسی
پرسان/parsān/

نرم، لطیف، [پَر = پوشش خارجی بدن پرندگان، ( به مجاز ) بال پرندگان، حشرات و فرشتگان، سان ( پسوند شبا ...


دختر

فارسی
پرنوش/pornuš/

زیبا، دوست داشتنی، ( در قدیم ) ( به مجاز )، شیرین، به ضم پ


دختر

لری، فارسی
پویه/puye/

رفتاری متعادل، فرایند، ( در قدیم ) حرکت یا رفتن نه به تندی نه به آهستگی، دویدن


دختر

فارسی
پرواز/parvāz/

بال زدن و پریدن پرندگان در هوا، ( به مجاز ) هر نوع حرکت و جابجایی


دختر

فارسی
پارسامهر/p.-mehr/

ترکیب دو اسم پارسا و مهر ( پاکدامن و محبت )، پرهیزگارِ مهربان


پسر

فارسی
پرین/parin/

نرم و لطیف چون پر، ( پَر، ین ( پسوند نسبت ) )، منسوب به پَر، ( به مجاز ) نرم و لطیف، نام بانوی دانش ...


دختر

فارسی
پادمیرا/pādmirā/

جاویدان، نگهدارنده عشق، نگهبان مهر


دختر

فارسی
پانی/pāni/

آب


دختر

هندی

طبیعت
پروشا/perošā/

پروشات، بسیار شاد


دختر

فارسی
پارسان/pārsān/

منسوب به پارس، پارسی، اهل پارس، از مردم پارس، ( پارس، ان ( پسوند نسبت ) )، ( پارس + ان ( پسوند نسبت ...


پسر

فارسی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر