اسم با حرف ت
نام سرزمینی که در ماوراءالنهر قرار داشت، ( در پهلوی، turān )، ( تور = پسر فریدون، ان ( پسوند نسبت ) ...
دختر
فارسی، اوستایی، پهلوی
تاریخی و کهن تقی
پرهیزگار، باتقوا، لقب نهمین امام شیعیان، تقی، در لغت به معنای پرهیزگار و پرهیزکردن و جمع آن اتقیاست ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی تینا
گل سرخ، ناز و کرشمه، ( در عربی ) طین، به لفظ زند و پا زند گل سرخ است، گِل، هم ریشه با
دختر
فارسی، آرامی تیمور
آهن، فولاد نام مؤسس سلسه ی تیموریان یا گورکانیان، نام سردار پادشاه بزرگ مغول، فولاد، ( اَعلام ) نام ...
پسر
ترکی، مغولی
تاریخی و کهن تهمینه
نیرومند، دلیر، نام دختر شاه سمنگان همسر رستم پهلوان شاهنامه و مادر سهراب، [مرکب از «تهم» به معنی نی ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن توحید
یگانه دانستن خداوند، یکتاپرستی، ( در ادیان ) یگانه دانستن خدا، اقرار به یگانگی خداوند، اخلاص، ( در ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی تارا
ستاره، کوکب، مردمک چشم
دختر
فارسی
کهکشانی ترنم
خواندن و زمزمه کردن شعر، آواز، نغمه و سرود به حالت موسیقایی، خواندن شعر، ترانه، و مانند آن ها به حا ...
دختر
عربی
هنری تکتم
نام چاه زم زم، نام مادر امام رضا ( ع )، [مرحومِ دهخدا معتقد است که: نام مادر حضرت رضا ( ع ) را نجمه ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی تورج
نام پسر فریدون پادشاه پیشدادی، ( اَعلام ) نام پسر بزرگ فریدون، همان تور که توران منسوب به اوست، چنا ...
پسر
فارسی، پهلوی، اوستایی
تاریخی و کهن توفیق
موفقیت، کامیابی، امکان دستیابی به مقصود، یاری و تأیید، تأیید پروردگار، مدد الهی، ( در قدیم ) سازگار ...
پسر
عربی ترانه
سخن معمولاً موزون که با موسیقی خوانده می شود، آواز، ( در موسیقی ) شعری متشکل از چند بیت مقفا و هم س ...
دختر
فارسی
هنری تبسم
لبخند، درخشیدن، خنده ی بدون صدا، خنده بدون صدا
دختر
عربی تانیا
توانستن، ملکه مهربان، دختر بی همتا، دختر تنها، در گویش خراسانی به معنی توانستن، تالار، تهنیا
دختر
کردی، فارسی، فرانسوی ترلان
زیبا، نام پرنده ای از خانواده باز شکاری، ( در ترکی ) مرغی از جنس باز شکاری را گویند، ( در کردی ) ) ...
دختر
ترکی، کردی
پرنده تراب
خاک
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی توکل
اعتماد کردن، سپردن کارها به خداوند، یقین داشتن به رحمت خداوند و امید بستن به او، ( در تصوف ) واگذار ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ترمه
نوعی پارچه با نقش های بته جقه یا اسلیمی، نوعی پارچه ( قیمتی ) از جنس کرک، پشم، یا ابریشم با نقش های ...
دختر
فارسی تمنا
آرزو، خواستن چیزی همراه با فروتنی و تواضع، خواستن چیزی معمولاً همراه با فروتنی و تواضع
دختر
عربی تلی
دختری که گیسوی بلند و زیبا دارد، موهای پر پشت و بلند، زلف دار، زباندار و سخنور
دختر
ترکی تی ارا
زیبا، آراینده ی چشم، در گویش لری « تی» به معنی چشم و «آرا» در فارسی به معنی آراستن است، روی هم به م ...
دختر
لری، فارسی تیام
چشمانم، ( به مجاز ) عزیز و گرامی، در گویش لرستان به معنی چشمانم، بسیار عزیز و دوست داشتنی
دختر، پسر
لری تابنده
تابان، درخشان، پرتو افشان، ( صفت فاعلی از تابیدن )، آنچه می تابد و نورافشانی می کند
دختر
فارسی تسنیم
نام چشمه ای در بهشت، از ریشه ی «سنم» در لغت به معنای «بزرگ شدن کوهان شتر» و نیز «بزرگ و مهتر قوم گر ...
دختر
عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی تحفه
هدیه، ارمغان، گرانبها، ( مجاز ) شخص بسیار ارزشمند، شخص یا چیز بسیار ارزشمند
دختر
عربی ترنج
نام گیاهی ( بالنگ )، مرکّب از طرح های اسلیمی و گل و بوته ای در میان قالی و قالیچه، ( در گیاهی ) بال ...
دختر
فارسی
طبیعت تابان
روشن، درخشان، ریشه تاباندن، دارای نور و روشنی
دختر، پسر
فارسی تبرک
خجسته و مبارک شمردن، مبارک بودن، مبارکی، خجستگی، خوش یمنی، برکت گرفتن
دختر
عربی تاج الدین
مورد افتخار برای دین، ( عربی )، تاجِ دین، ( اَعلام ) نام پادشاهی از اتابکان لرستان، آن که چون تاج د ...
پسر
عربی تایماز
پابرجا، استوار، بی نظیر، بی همتا
پسر، دختر
ترکی تیانا
بسیار زیبا، ( اعلام ) نام یکی از شهرهای کاپادوکیه ( داریوش اول در کتیبه های بیستون و نقش رستم و تخت ...
دختر
لاتین تیدا
دختر خورشید، زاییده خورشید، آفریده ی درخشان، دختر زیبارو، ( تی در پهلوی به معنی خورشید، فروغ، بخشند ...
دختر
اوستایی، پهلوی تامارا
درخت خرما، نام همسر یهودا ( چهارمین پسر حضرت یعقوب ( ع ) )، ( اَعلام ) نام عروس یهودا [چهارمین پسر ...
دختر
عبری، آشوری
مذهبی و قرآنی، طبیعت توران دخت
دختر توران، نام دختر خسرو پرویز، ( توران، دخت = دختر )، دختر تورانی، ( اَعلام ) نام دختر خسرو پرویز ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن تارخ
نام پدر حضرت ابراهیم ( ع )، ( = تارح ) به معنی تنبل، ( عبری، تنبل ) ( = تارح ) ( در اعلام ) نام پدر ...
پسر
عبری
مذهبی و قرآنی تحسین
تعریف، تمجید، افرین، ستودن و تمجید کردن، مورد ستایش قرار دادن، آفرین گفتن و نیک شمردن
دختر، پسر
عربی تلما
گندمگون، امید و آرزو
دختر
عربی، لاتین، انگلیسی توماج
چرمی رنگین و خوش بو، چرم دباغی شده، تیماج ( چرمی رنگی که بوی خوشی دارد )
پسر
ترکی
طبیعت تمیم
تمام و کامل، استوار، سخت، ( اَعلام ) نام چند تن از صحابه و اشخاص در جهان اسلام، دارای خلقت تمام
پسر
عربی تهانی
تهنیت گفتن، تبریک گفتن، شادباش، ( در قدیم ) تهینت گفتن به یکدیگر
دختر
عربی تالین
پایتخت و بزرگترین شهر کشور استونی، ( اَعلام ) پایتخت کشور استونی، برکناره ی جنوبی خلیج فنلاند از بن ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن تیرداد
زاده شده در تیر ماه، ( اَعلام ) نام سه تن از شاهان اشکانی، ) تیرداد اول: [حدود، پیش از میلاد] که به ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن تندیس
مجسمه، تصویر، به مجاز زیباروی، ( در قدیم ) بت، تصویر برجسته، تمثال، ( به مجاز ) زیباروی
دختر
فارسی تامیلا
بخشنده، امیدوار، ( عربی )، ( مصدر باب تفعیل ) از روی امیدواری، امیدوارانه، در برخی منابع به معنی بخ ...
دختر
ترکی تالیا
تلاوت کننده قران، ( اسم فاعل مؤنث از مصدر تلاوت ) قرائت کننده ی قرآن، ( عربی ـ فارسی ) ( تالی + الف ...
دختر
عربی، فارسی
مذهبی و قرآنی تیاناز
زیباروی عزیز و گرامی چون چشم، ( تیا = چشم، ناز = زیبا و قشنگ )، چشم زیبا و قشنگ
دختر
لری، فارسی تکین
پهلوان، دلاور، تگین
پسر
ترکی تهمتن
دارنده تن نیرومند، لقب رستم پهلوان شاهنامه، ( در قدیم ) تنومند، قوی جثه، نیرومند، ( اَعلام ) ( در ش ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن توار
پرنده، نوعی ریسمان، ( اعلام ) ) ( توارکوه ) نام کوهی در شمال ایران، شهرستان چالوس، ) نام محلی در نا ...
دختر
کردی
پرنده توتیا
سنگ سرمه، بلوط دریایی، از آبزیان دریایی که در بستر دریا زندگی می کند، نوعی ماده شیمایی که به عنوان ...
دختر
فارسی، هندی تهمورث
پهلوان زمین، ( در اوستایی، takhmo urupa ) ( = طهمورث )، به معنی قوی جثه و نیرومند، ( اَعلام ) ( در ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن توانا
نیرومند، قادر، مقتدر، دارای قدرت انجام کار، پر قدرت، قادر در مقابلِ ناتوان
پسر
فارسی تامای
ماه کامل، ماه تمام
دختر
ترکی
کهکشانی تورال
جاوید، همیشه زنده، پهلوان
پسر
ترکی تیوا
ناز و کرشمه
دختر
فارسی تیبا
عشوه، فریب، فریب و بازی، بازیگوشی
دختر
فارسی تیوان
توانا، توانمند، ( تیو = طاقت و توانایی، ان ( نسبت ) ) به معنی توانا
پسر
فارسی تیما
دشت، بیابان، دشت و بیابان
دختر، پسر
عربی
طبیعت تکذبان
شما دو گروه تکذیب می کنید
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی تائب
نادم، بازگشتن از گناه، توبه کننده، ( عربی ) آن که از عملی پشیمان شده وآن را ترک کرده است
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی تدین
دینداری، درستکاری، مومن بودن، ( عربی ) دیندار بودن، مؤمن بودن
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی تاشا
یار و شریک، ( ترکی ـ فارسی ) [تاش = داش ( پسوند ترکی که شرکت، مصاحبت یا همراهی را می رساند، معادل پ ...
دختر
ترکی تیل او
بزرگ
پسر
ترکی تابان چهر
آن که چهره ای روشن و درخشان دارد، روشن رخ، روشن چهره، ( به مجاز ) زیبا رو
دختر
فارسی تابان دخت
( به مجاز ) دختری که زیباروی است و چهره ی او روشن و تابناک است، مرکب از تابان ( درخشان ) + دخت ( دخ ...
دختر
فارسی تابان رخ
تابان چهر
دختر
فارسی تابان گل
گل درخشان و زیبا، مرکب از تابان ( درخشان ) + گل
دختر
فارسی
گل تابان مهر
ترکیب دو اسم تابان و مهر ( روشن و خورشید )، خورشید تابان، خورشید درخشان
پسر، دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی تابیتا
آهو
دختر
عبری تاتیانا
نام نوعی پرنده، تاتینا، پرنده شکاری
دختر
فارسی
پرنده تاج آفرین
آفریننده تاج، به وجود آورنده تاج
دختر
فارسی تاج الزمان
آن که چون تاج در رأس زمان خود است
دختر
عربی تاج بانو
ملکه، شاهزاده خانم
دختر
فارسی تاج بی بی
ملکه، شاهزاده خانم
دختر
فارسی، ترکی تاج دخت
تاج ( کلاه پادشاهی، افسر ) + دخت ( دختر )
دختر
فارسی تاج مهر
آن که چون تاجی بر سر خورشید است، یا دسته گلی به شکل تاج، بسیار زیبا
دختر
فارسی تاچارا
فرشته خانه
دختر
فارسی تارادخت
دختر ستاره، دختر چون ستاره، ( به مجاز ) دختر زیبا، صاحب حسن و کمال، ( تارا، دخت = دختر )، مرکب از ت ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی تارادیس
مانند ستاره
دختر
فارسی تارامهر
ترکیب دو اسم تارا و مهر ( ستاره و خورشید )، ( تارا = ستاره، مهر = خورشید )، ستاره ی خورشید، ( به مج ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی تارمیتا
بنیان، اساس
دختر
فارسی، آشوری تاشکین
سیل، جوشان و خروشان
پسر
ترکی تاشین
همچون صخره سخت
پسر
لری تافگه
آبشار
پسر
کردی
طبیعت تالای
دریا
پسر
ترکی تامیما
منزه، پاک
دختر
فارسی، آشوری تانریا
برای خدا
پسر
ترکی تانریلا
همراه خدا
دختر
ترکی تانسو
زلالی چشمه، تمیزی و پاکی، زیبایی، تمیزی و پاکی و زیبایی، تمیزی، پاکی، شبنم صبحگاهی
دختر
ترکی تانیش
آشنا، فامیل
پسر
ترکی تانیل
معروف و مشهور
پسر
ترکی تاویار
نگهبان آتش
پسر
کردی تاک آفرین
مرکب از تاک ( درخت انگور ) + آفرین ( آفریننده )
دختر
فارسی تاکدخت
مرکب از تاک ( درخت انگور )، دخت ( دختر )، مرکب از تاک ( درخت انگور ) + دخت ( دختر )
دختر
فارسی تایسز
بی نظیز، بی همتا، تک، ( تای= لنگه، همتا و نظیر، سز = بدون )، در مجموع به معنی بی نظیر
دختر
ترکی تایماه
مانند ماه
دختر
ترکی
کهکشانی تاینور
مانند نور
پسر
ترکی تتسگل
نام میوه ای در استان خراسان، نام دختر اخوان ثالث شاعر نامدار معاصر
دختر
فارسی تحفه گل
تحفه ( عربی ) + گل ( فارسی ) گل ارزشمند
دختر
فارسی، عربی ترگل
گل تازه و شاداب
دختر
فارسی
گل