اسم فارسی - صفحه 42

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

گلنواز/gol-navaz/

نوازش کننده گل


دختر

فارسی

گل
گلوار/golvār/

چون گل، مانند گل، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل، وار ( پسوند شباهت ) )


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلور/golvar/

دارنده ی گل یا دارنده ی صفات گل، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل، وَر ( پسوند دارندگی ) )


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلک/golak/

گل کوچک


دختر

فارسی

گل
گلکار/gol-kar/

پرورنده گل، باغبان


پسر

فارسی

گل
گلیا/goliyā/

گلی، منسوب به گلی، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به گل، مرکب از گل بعلاوه پسوند نسبت


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلیاد/gol yād/

یادآور گل، یادآورنده ی گل، ( مجاز ) زیبارو و لطیف


دختر

فارسی
گلیار/gol yār/

یار و همنشین گل، دارنده ی ( صفات ) گل، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل، یار ( پسوند دارندگی ) )، ( گل ...


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلیتا/goli tā/

همتای گلی، مثل گلی، به رنگ سرخ، ( به مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گلی، تا = مثل و مانند )، به گونه ی گل ...


دختر

فارسی

گل
گلیدا/golida/

گل مادر


دختر

فارسی

گل
گلیدخت/goli dokht/

دختر گل گونه، دختر گل مانند، ( به مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گلی، دخت = دختر )


دختر

فارسی

گل
گلیرخ/goli rokh/

دارای چهره ای مثل گلی، سرخ گون رخسار، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گلی، رخ )


دختر

فارسی

گل
گلینا/golinā/

گلین، به رنگ گل سرخ، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به گلین، و


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلینه/goline/

گلین، به رنگ گل سرخ، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به گلین، و


دختر

فارسی

طبیعت، گل
گلینوش/goli nuš/

سرخی ماندگار، گل گونه ی پایدار، ( مجاز ) زیبارو و لطیف ( همیشه )، ( گلی، نوش = جاوید )، ( گُلی + نو ...


دختر، پسر

فارسی

طبیعت، گل
گنجا/gonja/

گنجایش


دختر

فارسی
گندمک/gandomak/

گندم کوچک، سبزی بهاره خوردنی


دختر

فارسی
گهار

از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی و جزو سپاه افراسیاب تورانی


پسر

فارسی
گهربار/gohar bār/

گوهربار، گوهر افشان، ( به مجاز ) اشک بار، گریان، رسا و بلیغ، ( = گوهربار، ( در قدیم ) ( به مجاز ) ش ...


دختر

فارسی
گهردخت/gohar doxt/

دختر گوهرین، دختری که چون گوهر است، ( به مجاز ) والا، ارزشمند، زیبا و دارای اصل و نسب، دختر دارای ا ...


دختر

فارسی
گهرناز/gohar nāz/

گوهرناز، آن که نازش چون گوهر قیمتی است، ( = گوهرناز )، گ گوهرناز


دختر

فارسی
گوارا/govārā/

هر چیز خوردنی یا آشامیدنی که لذیذ و خوشمزه باشد، خوراکی که زود هضم شود، ویژگی آنچه به ذائقه خوش می ...


دختر

فارسی
گورنگ/gorang/

نام برادر گرشاسپ و پدر نریمان


پسر

فارسی
گوشیار/goshyar/

نام حکیمی از فارس


پسر

فارسی
ناز وند/nazvand/

دختر نازدار، دختر ناز


پسر

فارسی
نازآفرید/nāz āfarid/

نازآفرین، ( به مجاز ) معشوقی که ناز بسیار کند، ( = ناز آفرین )، آفریده ناز و زیبا


دختر

فارسی
نازان/nazan/

فخر کننده، ناز کننده


دختر

فارسی
نازانتا/nazanta/

عشوه گر، طناز


دختر

فارسی، آشوری
نازبانو/naz-bano/

بانوی زیبا و عشوه گر


دختر

فارسی
نازبو/nāz bu/

ریحان، ضیمران، شاهسپرم


دختر

فارسی

طبیعت
نازپناه/naz panah/

دختر نازداری که موجب پناه میشود


دختر

فارسی
نازتاب/nāz tāb/

نازتابنده، نام یکی از همسران بهرام گور، از نام های شاهنامه، ) نام یکی از چهار دختر آسیابان پیر که د ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
نازتیام/naztiyam/

دختری با چشمان زیبا


دختر

لری، فارسی
نازجهان/nāz (e) jahān/

نازِ همه ی دنیا، موجب افتخار و مباهات در دنیا، موجب نازش و مباهات جهان


دختر

فارسی

کهکشانی
نازخاتون/naz khaton/

بانوی زیبا، نام دختر امیر کردستان در زمان پادشاهای الجایتو


دختر

فارسی
نازدار/nazdar/

آن که رفتاری خوشایند و جذاب دارد، ملوس


دختر

فارسی
نازدانه/nazdane/

فرزند محبوب پدر و مادر، دردانه


دختر

فارسی
نازدخت/nāz doxt/

ویژگی دختری که ناز دارد و رفتارش خوشایند و جذاب است، دختر لطیف، ( ناز، دخت = دختر )، دختر دارای کرش ...


دختر

فارسی
نازدلبر/naz-delbar/

معشوق زیبا و جذاب، نام دختری در منظومه ویس و رامین


دختر

فارسی
نازرخ/naz-rokh/

دارای روی زیبا و لطیف


دختر

فارسی
نازروی/nazroy/

دختر زیبا


دختر

فارسی
نازشید/nazshid/

ناز خورشید


دختر

فارسی
نازشیرین/nāz širin/

زیبارو و عزیزی که ناز دار و گرامی و نازنین است، ( به مجاز )، ویژگی دختری که زیبا، گرامی و عزیز است، ...


دختر

فارسی
نازفاطمه/nāz fāteme/

فاطمه ی ناز، فاطمه ی زیبا و قشنگ


دختر

فارسی، عربی
نازفر/nāz far/

نازِ شکوهمند، ( به مجاز ) زیباروی باشکوه


دختر

فارسی
نازگل/nazgol/

دختری که مانند گل زیبا و لطیف و ناز است


دختر

فارسی
نازگوهر/naz gohar/

دارای گوهر زیبا، گوهر و سنگ زیبا و قیمتی


دختر

فارسی
نازگیتی/nāz giti/

ناز جهان، نازِ همه ی دنیا، موجب افتخار و مباهات در دنیا، ( = ناز جهان )، موجب نازش و مباهات گیتی


دختر

فارسی

کهکشانی
نازلر/nazlor/

دختر نازلر


پسر

فارسی
نازمهری/nāz mehri/

نازمهر، ( به مجاز )  زیبا روی مهربان، زیبا چون خورشید، ( = نازمهر )


دختر

فارسی

کهکشانی
نازنوش/naz nush/

زیبا و شیرین


دختر

فارسی
نازنیا/nazniya/

نازدار خاندان


دختر

فارسی
نازنین بتول/n.-batul/

ترکیب دو اسم نازنین و بتول ( بسیار دوست داشتنی و پاکدامن )، از نام های مرکب، نازنین و بتول


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
نازنین چهر

دارای صورتی ظریف، زیبا و دوست داشتنی


دختر

فارسی
نازنین خدیجه/n.-khadije/

ترکیب دو اسم نازنین و خدیجه ( بسیار دوست داشتنی و خیر و برکت )، از نام های مرکب، نازنین و خدیجه


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
نازوالا/nāz vālā/

دارای ناز و کرشمه شایسته و پسندیده، ( به مجاز ) بسیار جذاب و دلپذیر، مایه ی فخر و مباحات بسیار


دختر

فارسی
نازک/nazak/

نازنین و زیبا


دختر

فارسی
نازیاب/nazyab/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از زنان شاعر بهرام گور پادشاه ساسانی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
نازیار/naz-yar/

یار زیبا


دختر

فارسی
نازیدخت/nāzi dokht/

دختر نازدار، دختر با ناز، ( به مجاز ) جذاب و دلپذیر، ( نازی، دخت = دختر )


دختر

فارسی
نازینه/nazine/

منسوب به ناز


دختر

فارسی
نافه/nafe/

ماده ای با عطر نافذ و پایدار که زیر پوست شکم نوعی آهو به دست می آید


دختر

فارسی
نامبد/nāmbo(a)d/

صاحب نام، [ ( نام، بد/ bod، / یا/ bad، / ( پسوند محافظ یا مسئول ) ]، 


پسر

فارسی
نامور/nāmvar/

نام آور، نامدار، دارای نام، معروف، مشهور، با ارزش، ( = نام آور )، ( به مجاز ) دارای آوازه و شهرت، ن ...


پسر

فارسی
نامین/nāmin/

نامی، مشهور، نامدار


پسر

فارسی
نانا/nana/

پدر و مادر، نعناع


دختر

فارسی
نانیا/naniya/

نفس نیاکان


دختر

فارسی
شراکیم/sherakiym/

نام یکی از سپهبدان مازندران


پسر

فارسی
شرزین/šarzin/

نیرومند و قوی، [شرز = شرزه به معنی قوی، نیرومند ( به مجاز ) شجاع، دلاور، ین ( نسبت ) ]، روی هم به م ...


پسر

فارسی
شرمین دخت/šarmin doxt/

دختر با حجب و حیا، ( شَرمین، دخت = دختر )، ( شَرمین + دخت = دختر )، دختر با حُجب و حیا، دختر باحیا ...


دختر

فارسی
شروانه/sharvane/

نام دایه مه پری در داستان سمک عیار


دختر

فارسی
شری

منطقه ای در همدان


دختر

فارسی
شرین

در گویش سمنان شیرین


دختر

فارسی
شعیا/šaeiyā/

نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل که به او اشعیا هم می گفتند، ( اَعلام ) نام یکی از پیامبران بنی اسرا ...


پسر

عربی، فارسی

مذهبی و قرآنی
شغاد/shaghad/

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زال و برادر رستم پهلوان شاهنامه که رستم را با حیله و نیرنگ به قتل رساند


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شفروه

نام یکی از خاندانهای مشهور اصفهان


پسر

فارسی
شفیعا/šafieā/

منسوب به شفیع، شفاعت گر، ( شفیع، ا ( پسوند نسبت ) )، م شفیع، ( اَعلام ) نام نوعی خط فارسی ( شکسته ن ...


پسر

فارسی، عربی
شگرف/shegerf/

نادر، کمیاب


پسر

فارسی
شگفتی/shegefti/

تعجب، شگفت


دختر

فارسی
شماخ

از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه سوریان و از دلاوران ایران در زمان کیخسرو پادشاه کیانی


پسر

فارسی
شماساس/shamasas/

از شخصیتهای شاهنامه، نام سالاری بزرگ و برگزیده در سپاه توران زمان افراسیاب پادشاه تورانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
شمس ایران

شمس ( عربی ) ایران ( فارسی ) خورشید ایران


دختر

عربی، فارسی
نانیسا/nanisa/

نام روستایی در نزدیکی مراغه


دختر

فارسی
ناهرین/nahrin/

نهرها


پسر

فارسی
ناهیرا/nahira/

روشنایی و نور، روشنایی، نور


دختر، پسر

فارسی، آشوری
ناوه

نام روستایی در نزدیکی خرم آباد


دختر

فارسی
ناوک/nāvak/

نوعی تیر کوچک و نوک تیز که به وسیله کمان پرتاب می شده است، ( در ادبیات ) استعاره از غمزه ی چشم و نا ...


دختر

فارسی
ناکتا/nakta/

شیرین مثل گلابی، ناک ( در گویش مازندران نوعی گلابی شیرین ) + تا


دختر

فارسی
نایاب/nayab/

کمیاب، نادر


دختر

فارسی
نایریکا/nayrika/

برگزیده، پسندیده، از اسامی قدیمی ایرانی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
نبرزین/nabarzin/

نام فرماندار گرگان در زمان داریوش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
نثار/nesar/

فدا کردن


دختر

فارسی
نثار احمد/n.-nesar/

ترکیب دو اسم نثار و احمد ( فدا کردن و بسیار ستوده تر )


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
نرجس خاتون

مرکب از نرجس و خاتون، لقب مادر حضرت مهدی عج الله فرجه الشریف


دختر

فارسی
نرجس زهرا/n.-zahrā/

ترکیب دو اسم نرجس و زهرا ( نوعی گل خوشبو و روشن تر )، ( معرب ـ عربی ) از نام های مرکب، نرجس و زهرا


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی، گل
نرداگشسپ

از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری از سپاهیان بهرام چوبین


پسر

فارسی
نرسا/narsa/

در اساطیر زوروانیه نام یکی از خدایان


دختر

فارسی
نرگس خاتون/narges-khatun/

ترکیب دو اسم نرگس و خاتون ( نوعی گل خوشبو و لقب زنان اشرافی )


دختر

فارسی

گل
نرگس دخت/n.-dokht/

دختر نرگس، دختر مثل نرگس، ( به مجاز ) دختر زیبا و با طراوت، ( نرگس، دخت = دختر )، د نرگس


دختر

فارسی

طبیعت، گل
نرگس زهرا/n.-zahrā/

ترکیب دو اسم نرگس و زهرا ( نوعی گل خوشبو و روشن تر )، ( فارسی ـ عربی ) از نام های مرکب، نرگس و زهرا


دختر

فارسی، عربی

گل، مذهبی و قرآنی



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر