نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
get something in perspective: قادر به دیدن یا درک کردن اهمیت نسبی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
get something in perspective: قادر به دیدن یا درک کردن اهمیت نسبی ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put something in perspective: قادر به دیدن یا درک کردن اهمیت نسبی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
put something in perspective: قادر به دیدن یا درک کردن اهمیت نسبی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
put something into perspective: قادر به دیدن یا درک کردن اهمیت نسبی ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
raise something: مطرح کردن چیزی برای مردم برای بحث و ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
raise something: مطرح کردن چیزی برای مردم برای بحث و ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set somebody's mind at rest: تسکین دادن کسی از نگرانی اضطراب ترس ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
set somebody's mind at rest: تسکین دادن کسی از نگرانی اضطراب ترس ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put somebody's mind at rest: تسکین دادن کسی از نگرانی اضطراب ترس ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
put somebody's mind at rest: تسکین دادن کسی از نگرانی اضطراب ترس ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put mind at rest: تسکین دادن قوت قلب دادن اطمینان خاط ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
put mind at rest: تسکین دادن قوت قلب دادن اطمینان خاط ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
set mind at rest: تسکین دادن قوت قلب دادن اطمینان خاط ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
set mind at rest: تسکین دادن قوت قلب دادن اطمینان خاط ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
take something in your stride: قبول کردن و حل کردن یک مشکل بدون ای ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
get into your stride: اسوده و راحت شدن با چیزی خوب شدن و ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
fall into: مبتلا شدن اسیر شدن فرو ریختن سقو ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
fall into disrepair: تبدیل به خرابه شدن ویرانه شدن مخر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
fall into disrepair: تبدیل به خرابه شدن ویرانه شدن مخر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
in mint condition: در حد نو
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
reproduction: کپی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ruins: قسمتی از ساختمان که بعد از خرابی با ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
ultracautious: بسیار محتاط بسیار مواظب
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
ultracautious: بسیار محتاط بسیار مواظب
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be past it: be too old to do what you used to b ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
be past it: be too old to do what you used to b ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
come top: بیشترین یا بهترین یا بالاترین نمره ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
come top: بیشترین یا بهترین یا بالاترین نمره ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
come bottom: کمترین نمره در امتحان یا کمترین امت ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
go downhill: فرسوده شدن رو به وخامت رفتن کیفیت ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
make a comeback: دوباره موفق شدن دوباره به جایگاه خو ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
put a foot wrong: اشتباه کردن سوتی دادن make a mista ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
put a foot wrong: اشتباه کردن سوتی دادن make a mista ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
not put a foot wrong: حتی یک اشتباه هم نکن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
not put a foot wrong: حتی یک اشتباه هم نکن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
out of your depth: ناتوان در درک چیزی عدم توانایی در ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
scrape through: دوام آوردن تاب آوردن به سختی گذرا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
stroke of: یک رویداد غیر منتظره اما مهم
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
turn out well: خوب پیش رفتن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
turn out badly: بد از آب در آمدن بد پیش رفتن بد ر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
turn out badly: بد از آب در آمدن بد پیش رفتن بد ر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
fall on: تجربه کردن رنج بردن ، به زمین افتاد ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
its high time: دیگر وقتش است. . . زمان درست الانه ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
its high time: دیگر وقتش است. . . زمان درست الانه ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
do something at the last minute: انجام دادن چیزی در آخرین دقایف ممکن ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
do something at the last minute: انجام دادن چیزی در آخرین دقایف ممکن ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
leave till the last minute: انجام دادن چیزی در آخرین دقایف ممکن ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
leave till the last minute: انجام دادن چیزی در آخرین دقایف ممکن ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
leave something to the last minute: انجام دادن چیزی در آخرین دقایف ممکن ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
leave something to the last minute: انجام دادن چیزی در آخرین دقایف ممکن ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
now and again: هر از چند گاه
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the school play: a piece of theater ( performed by s ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the school play: a piece of theater ( performed by s ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a real pain: موقعیت یا شخص آزاردهنده مزاحم اعص ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a real pain: موقعیت یا شخص آزاردهنده مزاحم اعص ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be dying for something: ( دل کسی ) به شدت چیزی را خواستن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
be dying for something: ( دل کسی ) به شدت چیزی را خواستن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be dying to do something: ( دل کسی ) به شدت چیزی را خواستن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
be dying to do something: ( دل کسی ) به شدت چیزی را خواستن
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
dying for something to eat: به شدت گرسنه بودن از گرسنگی مردن ( ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
dying for something to eat: به شدت گرسنه بودن از گرسنگی مردن ( ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
flak: انتقاد شدید
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
flake: آدم غیرقابل اعتماد آدم غیرقابل اطم ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hammer somebody: شکست دادن کسی به صورت سنگین و تحقیر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
hammer somebody: شکست دادن کسی به صورت سنگین و تحقیر ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
thrash somebody: شکست دادن کسی به صورت سنگین و تحقیر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
thrash somebody: شکست دادن کسی به صورت سنگین و تحقیر ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
nick something: دزدیدن چیزی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
pinch something: دزدیدن چیزی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
pinch something: دزدیدن چیزی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
rip off: پول زور پول زیادی گرفتن برای یک کا ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
rip somebody off: از کسی زیادی پول گرفتن کسی را چپاند ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
thrash: شکست سنگین و تحقیر آمیز
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
fashion trends: مد روز
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
come in: become available for use or begin t ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
get in: به دست آوردن حاصل کردن can i get ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
no good: بی مصرف بیهوده بی فایده پوچ بی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
no point in: بی مصرف بیهوده بی فایده پوچ بی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
no use: بی مصرف بیهوده بی فایده پوچ بی ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
dont ask me: نمیدنم!!! من چه بدونم !!!! زمانی اس ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
dont ask me: نمیدنم!!! من چه بدونم !!!! زمانی اس ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
go in one ear and out of the other: فورا فراموش کردن چیزی یه گوشش در و ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
go in one ear and out of the other: فورا فراموش کردن چیزی یه گوشش در و ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
have sth in mind: در نظر گرفتن چیزی برای هدف خاصی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
have sth in mind: در نظر گرفتن چیزی برای هدف خاصی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
have sb in mind: در نظر گرفتن کسی برای هدف خاصی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
have in mind: در نظر گرفتن کسی یا چیزی برای هدف خ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
haven't the faintest idea: زمانی استفاده میشه که از چیزی خبر ن ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
haven't the faintest idea: زمانی استفاده میشه که از چیزی خبر ن ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
its not somebody's day: زمانی استفاده میشه که چندین اتفاق ب ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
its not somebody's day: زمانی استفاده میشه که چندین اتفاق ب ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my mind goes a complete blank: ناگهان فراموش کردن چیزی مثلا در هنگ ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
my mind goes a complete blank: ناگهان فراموش کردن چیزی مثلا در هنگ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you can't be serious: شوخی میکنی ؟؟؟ you're kidding
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can't be serious: شوخی میکنی ؟؟؟ you're kidding
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the best thing: بهترین پیشنهاد بهترین کاری که می ت ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the best thing: بهترین پیشنهاد بهترین کاری که می ت ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
your guess is as good as mine: زمانی استفاده میشه که از چیزی خبر ن ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
wind generator: ژنراتور بادی توربین بادی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
wind generator: ژنراتور بادی توربین بادی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
all things being equal: چیزی درست است اگر عوامل دیگری آن را ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
be in a world of your own: وقت صرف کردن در تصور چیزهایی و بی خ ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
live in a world of your own: وقت صرف کردن در تصور چیزهایی و بی خ ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
live in a world of your own: وقت صرف کردن در تصور چیزهایی و بی خ ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
for some reason: نفهمیدن یا ندانستن دلیل چیزی ( گاهی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
happen to: اگر ممکنه اگه امکانش است ( برای د ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
if all else fails: as a last resort
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i have to admit: قبول کردن یا موافقت کردن از روی اکر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
i have to admit: قبول کردن یا موافقت کردن از روی اکر ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
keep your feet on the ground: remain sensible and realistic about ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
let your hair down: استراحت کردن و خوش گذراندن relax an ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
the best of both worlds: یه مثال برا بهتر درک کردن معنی اصطل ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
accomplished: دستاورد
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
aims and objectives: چیزهایی که می خوای بهشون برسی یا به ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
aims and objectives: چیزهایی که می خوای بهشون برسی یا به ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
fed up with: سیر شده
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
push and shove: فشار آوردن یا قرار دادن به شیوه ای ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
push and shove: فشار آوردن یا قرار دادن به شیوه ای ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
sick and tired of: سیر شده زده شده بی حال و بی حوصله ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
take after: Look after میشه مراقبت کردن اشتباه ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a mind like a sieve: ذهن بسیار فراموشکاری داشتن حافظه ب ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a mind like a sieve: ذهن بسیار فراموشکاری داشتن حافظه ب ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
blind as a bat: داشتن بینایی بسیار ضعیف
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
blind as a bat: داشتن بینایی بسیار ضعیف
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
mind like a sieve: ذهن بسیار فراموشکاری داشتن حافظه ب ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
mind like a sieve: ذهن بسیار فراموشکاری داشتن حافظه ب ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
quiet as a mouse: مثل موش بسیار ساکت و خجالتی
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
quiet as a mouse: مثل موش بسیار ساکت و خجالتی
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
red as a beetroot: مانند لبو سرخ شدن ( از روی خشم یا ش ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
red as a beetroot: مانند لبو سرخ شدن ( از روی خشم یا ش ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
strong as an ox: قوی مثل گاو نر
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
strong as an ox: قوی مثل گاو نر
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
white as a sheet: بسیار رنگ پریده ( در اثر ترس یا بیم ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
work like a dream: خیلی خوب کار کردن عالی پیش رفتن خی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
work like a dream: خیلی خوب کار کردن عالی پیش رفتن خی ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
be reconciled with: آشتی کردن با کسی که باهاش بحث و جدل ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
be reconciled with: آشتی کردن با کسی که باهاش بحث و جدل ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
do away with: از دست چیزی راحت شدن چیزی را دور ا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
drag out: کش دادن ( کاری )
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
go down with something: مبتلا شدن گرفتن ( بیماری )
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
go on at: ایراد گرفتن ( از کسی ) انتقاد کرد ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
hit back: متقابلاً جواب دادن در ورزش پاسخ داد ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
hit back: متقابلاً جواب دادن در ورزش پاسخ داد ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hit back at: واکنش منفی، اجباری یا خشونت آمیز نس ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
hit back at: واکنش منفی، اجباری یا خشونت آمیز نس ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
make it up with: آشتی کردن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
make it up with: آشتی کردن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
shake off: تکاندن ( گردوخاک )
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
sink in: کاملاً درک شدن به تدریج پی بردن
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-
دیکشنری
-
take in: جذب کردن ( از طریق تنفس و. . . ) ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
take to pieces: از هم باز کردن تجزیه کردن جدا کردن ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
take to pieces: از هم باز کردن تجزیه کردن جدا کردن ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
take apart: زدن یا کوبیدن کسی به صورت کامل و شد ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
as i was saying: داشتم می گفتم
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
as i was saying: داشتم می گفتم
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
its true: موافقم
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
its true: موافقم
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
to tell you the truth: اگه بخوام صادق باشم رک بگم راستشو ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
gorgeous: بسیار زیبا بسیار لذت بخش ، دلپذیر ، ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
bags of: یک عالمه خیلی زیاد
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
bags of: یک عالمه خیلی زیاد
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
in the region of: حدودا
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
or so: تقریبا حدودا خرده ای کم و بیش
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
or something on those lines: یا همچین چیزی یا یه چیزی تو این ما ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
or something on those lines: یا همچین چیزی یا یه چیزی تو این ما ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
or something along those lines: یا همچین چیزی یا یه چیزی تو این ما ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
or something along those lines: یا همچین چیزی یا یه چیزی تو این ما ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
or thereabouts: کم وبیش حدودا تقریبا معمولا بهد ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
or thereabouts: کم وبیش حدودا تقریبا معمولا بهد ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
round about: حول و حوش در نواحی تقریبا حدودا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
somehow or other: هر طور شده به هر نحوی به هر طریقی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
somehow or other: هر طور شده به هر نحوی به هر طریقی ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
somewhere in the region of: حول و حوش اطراف
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
stacks of: یک عالمه خیلی زیاد
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
tons of: یک عالمه خیلی زیاد
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
an eye for an eye: اشاره به برابری مجازات با یک جرم یا ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
an eye for an eye and a tooth for a tooth: از عبارت an eye for an eye and a to ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
an eye for an eye and a tooth for a tooth: از عبارت an eye for an eye and a to ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
a small world: دیدن افراد یا اشیا در جایی که اصلا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
a small world: دیدن افراد یا اشیا در جایی که اصلا ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
first come first served: خروج به ترتیب ورود آسیاب به نوبت ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
two wrongs dont make a right: بدی را با بدی جواب نباید داد
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
you can never tell: نمی توان از آینده خبر داشت خدا می ...
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you're only young once: قدر جوانی ات را بدان آدم فقط یک با ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
you're only young once: قدر جوانی ات را بدان آدم فقط یک با ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
proceeded: ادامه دادن کاری . . . جلو رفتن در ک ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-
دیکشنری
-
bright side: جنبه مثبت قضیه
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
travel case: کیف دستی کیف مسافرتی مترادف valis ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
travel case: کیف دستی کیف مسافرتی مترادف valis ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
reusable travel case: کیف دستی قابل استفاده مجدد
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
councilman: عضو شورا شهر
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
councilman: عضو شورا شهر
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
appeal for: یک درخواست فوری یا صادقانه از مردم ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
curt: کوتاه و بی ادبانه سرسری گستاخ
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
following: پس از متعاقب در نتیجه بعد زیر ب ...
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
further to: متعاقب در نتیجه
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am delighted to inform you that: برای خبرهای خوب استفاده میشه
١ سال پیش
نوع مدال

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-
دیکشنری
-
i am delighted to inform you that: برای خبرهای خوب استفاده میشه
١ سال پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i am writing in response to: برای پاسخ به یک تبلیغات یاآگهی یا ا ...
١ سال پیش