𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏 - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drawn: بی حال ناخوش احوال، مریض احوال

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

zoned out: نئشه گیج و منگ

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

satnav: راهیابی ماهواره ای

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a word in edgeways: یک کلمه حرف زدن چیزی گفتن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put a lot of time into something: برای کاری زمان زیادی اختصاص دادن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tear a strip off somebody: به شدت سرزنش یا تنبیه یا توبیخ کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold someone in high regard: احترام فراوان برای کسی قایل شدن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give a helping hand: دست یاری رساندن کمک کردن یاری رساند ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in for it: مطمئنا با مشکل یا مجازات مواجه شدن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heart is in: علاقه مندبودن یا مشتاق بودن در مورد ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take something seriously: چیزی را جدی گرفتن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dump on: بدرفتاری کردن کاری رو گردن کسی اند ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to place: شرط بستن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lead foot: عشق سرعت کسی که تمایل زیادی به ران ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold one's breath: بیخود دل خوش کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

near death: یک پاش لب گوره

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good as gold: مثل طلا اصل معتبر، خالص

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tackle a problem: غلبه کردن بر یک مشکل

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give a fuck: اهمیت داشتن اهمیت دادن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quickie: به سرعت مشروبات الکلی خوردن صورت خ ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spur of the moment decision: تصمیم آنی تصمیم ناگهانی و بی تفکر

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you must be joking: حتما با من شوخی داری من را دست اند ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ghost story: داستان ترسناک

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the bottom line: حد سودآوری خط سود

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep one's shoes on: عدم تعهد به هر رابطه ای ترجیحاً بد ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

express checkout: باجه پرداخت برای کسانی که خرید کمتر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plastic utensil: ظروف پلاستیکی

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

damp down: ( آتش منقل یا بخاری را ) با خاکستر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highways department: سازمان دولتی مسئول تعمیر و نگهداری ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold someone responsible for: کسی را مسئول چیزی دانستن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave your hair alone: دست به چیزی نزن خرابکاری نکن وضعی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the last thing on someone's mind: اصلا به چیزی فکر نکردن چیزی را در ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hot minutes: این عبارت دوتا معنی داره که برخلاف ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

observant of: رعایت کننده پیروی کننده از

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nonexpert: آدم نابلد غیر متخصص

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blot on the landscape: چیزی که غیرجذاب تلقی می شود که ارزش ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

false 9: شماره ۹ کاذب ( فوتبال )

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw attention to the fact that: تاکید کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

edi: European department of intelligence ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highways agency: سازمان دولتی مسئول تعمیر و نگهداری ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live hand to mouth: با درآمد بخور و نمیر زندگی کردن�با ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call someone names: توهین کردن�بد و بیراه گفتن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go on the diet: رژیم گرفتن شروع کردن به کم خوردن و ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a bid for: برای بردن چیزی سخت تلاش کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overexploited: بیش از حد بهره برداری کردن بیش از ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be pleased: راضی بودن خوشحال بودن خوشنود بودن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overturn the original verdict: حکم اولیه یا اصلی را تغییر دادن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

win the respect of one's: احترام کسی را کسب کردن�احترام کسی ر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high up your ass: اصطلاحی است برای تعریف فردی که خیلی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

truth to tell: راستشو بخوای . . . . .

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do someone a favor: به کسی لطف کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get kick out of: پیدا کردن چیزی جالب و خنده دار، سرگ ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a year on: یک سال بعد یک سال گذشت بعد از یک ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roared with laughing: خنده با صدای بلند

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make an enquiry: تحقیق کردن بازرسی کردن بررسی کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

listen spellbound: گوش کردن به کسی یا چیزی با توجه زیا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a feather in your cap: عمل یا دستاورد افتخارآمیز

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

issue from: از چیزی نشأت گرفتن از چیزی بیرون آ ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get your ass back: سریع برگرد

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distant mountain range: رشته کوه ( در ) دوردست

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lose appetite: از دست دادن میل به غذا

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as quick as a flash: به سرعت برق و باد مثل چشم به هم زد ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

getting on a bit: سن و سالی از کسی گذشتن پیر شدن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with all the trimmings: داشتن تمام چیزهای اضافی که به طور س ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far reaching: همه جانبه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get held up: معطل شدن دچار تاخیر شدن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull over: Pull up توقف کردن برای مدت کوتاهی ( ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catch a cold: با مشکلات مواجه شدن به مشکل برخورد ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

medical condition: بیماری بلند مدت مشکل پزشکی بلند مد ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of one's depth: احساس ناتوانی و عدم تسلط بر اوضاع ر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leaked document: مدرک فاش شده مدرک درز کرده

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chillingly: به طرز ترسناکی به طور هراس آوری

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cubbyhole: جعبه یا فضا روی داشبورد

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sheltered housing: مسکن اجاره ای برای سالمندان یا بیما ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

teething problem: مشکلات اولیه و کوتاه مدت

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go in advance of: پیش قرار گرفتن جلو بودن مقدم بودن ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

change of scene: شغل یا مکان جدیدی برای زندگی که تجر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be in two minds about: نداشتن توانایی در تصمیم که چه کاری ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

belle of the ball: زیباترین و باشکوه ترین و جذاب ترین ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the belle of the ball: زیباترین و جذاب ترین و باشکوه ترین ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

big brother is watching you: اعمال و نیات شخص به عنوان وسیله ای ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

narrow escape: �فرار پرمخاطره، عبور از تنگنا، قب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hop in: وارد شدن داخل شدن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work off: انجام دادن نایل شدن غلبه کردن ( بر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outweigh: greater than

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oil and water don't mix: کبوتر با کبوتر باز با باز

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

garment bag: کاور لباس

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

debloat: کاهش دادن کم حجم کردن از شدت باد ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know where one's stands: تکلیف خود را فهمیدن از شرایط و مو ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the best of a bad bunch: بهترین یا مناسب ترین فرد در گروه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have enough on one's plate: خیلی سر شلوغ بودن خیلی درگیر بودن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clear of: خلاص شدن �راحت شدن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spring in one's step: شور و اشتیاق�انرژی، سرزندگی

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the fact of the matter: حقیقت امر

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cotton on: پی بردن بو بردن، فهمیدن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leaf out: برگ دادن یا درآوردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a pass: اجازه دادن به کسی برای قسر در رفتن ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weed eater: دستگاه علف زن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resigned to: به خود قبولاندن رضایت دادن به چیزی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bank vault: گاوصندوق، خزانه، اتاق خزاین و امانا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the thin end of the wedge: چیز کوچک و کم اهمیتی که باعثبه وجود ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pose a danger: خطر ایجاد کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pose a risk: خطر ایجاد کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the last straw that breaks the camel's back: کارد به استخوان رسیدن مشکل کمر شکن

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

NB: make somebody notice some important ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

intangible sence: چیزی هایی که ارزش آنها قابل مشاهده ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

household expenditures: مخارج خانوار

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ingrained in: نهادینه شده ریشه کرده

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

march into: به زور وارد شدن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

march in: به زور وارد شدن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

affiliate with: ارتباط داشتن

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

neuroanatomist: تشریح کننده اعصاب نوروآناتومی شناس ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

immerse in: در مفهوم اصطلاحی خود را در چیزی غر ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

biased: متعصبانه جانبدارانه متعصب ناجوانم ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

short lived: موقت مستعجل

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bolt: متصل کردن چفت کردن ( درب ) قفل کردن ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

round about: حول و حوش در نواحی تقریبا حدودا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a small world: دیدن افراد یا اشیا در جایی که اصلا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you can never tell: نمی توان از آینده خبر داشت خدا می ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gorgeous: بسیار زیبا بسیار لذت بخش ، دلپذیر ، ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to bet that: مطمئن بودن که

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bet that: مطمئن بودن که

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

work like a dream: خیلی خوب کار کردن عالی پیش رفتن خی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stem from: ناشی از چیزی بودن حاصل از چیزی بود ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

equities: company shares which do not pay a f ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bored out your mind: خیلی خسته کننده خیلی کسل کننده ve ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

compulsive: اعتیاد پیدا کردن به کاری یا چیزی که ...

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be drawn: قرعه کشی

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be on top: dominate تسلط داشتن بر حریف و کنترل ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buy sth on impulse: ناگهان هوس انجام دادن کاری را کردن ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

happy go lucky: بر حسب تصادف الله بختکی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mobland: سرزمین مافیا سرزمین اوباش

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deposit: رهن پول پیش خونه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shockproof: طراحی شده برای مقاومت در برابر صدمه ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold an: برگزار کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the same to you: برای شما هم همین طور

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a light sleeper: کسی که خواب سبکی دارد

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scarve: شال

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dying: رنگ کردن مو میشه dyeing

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fight an uphill struggle: هفت خان رستم کار بسیار سخت و نشدنی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get off one's chest: خود را خالی کردن بالاخره حرف دل خو ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get off ones chest: خود را خالی کردن بالاخره حرف دل خو ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spokeshave: رنده گرد رنده مشته

٣ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

make it: think or calculate to be a particul ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slip in something: اشتباه در چیزی

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

politically correct: قصد و تلاش برای اجتناب از هر گونه ر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

operating costs: سرمایه در گردش پولی که صرف خرید مو ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take after: Look after میشه مراقبت کردن اشتباه ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

come up: رفتن به طرف کسی اشاره کردن یا حرف ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dry up: کمتر و کمتر شدن به تدریج کاهش یافت ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in mint condition: در حد نو

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

take exception to: object strongly to sth and be angry ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

out of your depth: ناتوان در درک چیزی عدم توانایی در ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blacktop: refers to materials used to make ro ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

green corridor: منطقه ای از زیستگاه که جمعیت های حی ...

٣ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

dutch courage Liquid courage In ...

٣ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

دادستان کل دادستان مدعی‌العموم

٣ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

موسیقی ترپ، زیرشاخه‌ای از ژانر هیپ ...

٣ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

کارگران خانه را نقاشی می‌کنند. ای ...

٣ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

اصطلاح مهندسی "Spot metering" در ف ...

٣ ماه پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

بازنویسی بیت سعدی با لحنی رسمی و ح ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

can i give you a hand: می توانم به شما کمک کنم

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

come up to: پیش کسی آمدن به طرف کسی رفتن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trans fat: چربی ترانس نوعی چربی غیراشباع است ک ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hydrogenated: هیدروژنه شده هیدروژنه

٣ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

i have to admit: قبول کردن یا موافقت کردن از روی اکر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fall down: با شکست مواجه شدن شکست خوردن سرنگو ...

٣ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

resistant to: مخالفت با چیزی و تلاش برای متوقف کر ...

٣ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

out of respect: به خاطر مراعات و حس احترام نسبت به ...

٣ ماه پیش

مدال‌های 𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏