پیشنهادهای عَجَمَندِه (٣,٧٣٢)
خالیبَندیدَن. خالی بندی کردن.
پاداَفریدن. مجازات کردن.
پاناکیدَن. دفاعیدن . نگهبانیدن.
لِباسیدَن. لباس پوشیدن.
لِباساندَن. لباس پوشاندن.
والِباساندَن. لباس کسی را درآوردن.
والِباسیدَن. لباس درآوردن.
فَکیدَن. فک زدن.
اَلَمیدَن. درد و رنج کشیدن.
اَلَماندَن. درد و رنج دادن.
وافرگردیدن/وافرگشتن
اِشارِهیدَن. اشاره کردن. To mention.
- - یک = پسوند صفت ساز ن. م = باریک، تاریک، نزدیک، آواییک
زِشتاندَن . زشت کردن.
زِشتیدَن. زشت شدن.
کوتَهیدَن. کوتاه شدن/کردن. خلاصه کردن/شدن.
کوتهیدن.
کوتهیدن.
کوتاهیدَن. کوتاه کردن/شدن
سادِهیدَن. ساده کردن/شدن. To simplify.
پارِهیدَن. پاره شدن/کردن.
چندپارهیدن.
پیشرَویدَن. پیشروی کردن.
گَهولاندن. گهولیدن.
گَهولیدَن.
هِدایَتیدَن. هدایت کردن.
سوار شدن.
سوار کردن.
To consider
فدرال گروی.
زَجریدَن. زجر دادن.
زَجزاندَن. زجر دادن.
کِهاموزیدن. خُرداموزیدن. ریزاموزیدن.
بازجوییدَن. To cross - examine. بازجویی کردن.
پاروییدَن. پارو زدن.
جاروییدَن. جارو زدن.
هِجیدَن. هجی کردن. To spell.
هِجیدَن.
هَجاییدَن. دشنامیدن. هجوییدن.
هَجوییدَن . هجو سُراییدن. دری وری گفتن. چرتُپرتیدن.
نَزدیکیدَن. نزدیک شدن.
نَزدیکاندَن. نزدیک کردن.
- - ژامه/جامه ن. م = پیژامه
عَقَباندَن.
عقباندن
عَقَبیدَن. عقب رفتن.
عَقَباندَن. عقب انداختن.
وسیدن = تکثیر یافتن. وساندن = تکثیر دادن.
وسیدن = تکثیر یافتن. وساندن = تکثیر دادن.
عادَتیدَن. عادت کردن.