تاریخ
٨ ماه پیش
متن
a born leader
دیدگاه
٠

معنی تحت لفظی : کسی که برای رهبر ی متولد شده، یعنی این استعداد رو ذاتاً داره که جمعی رو رهبری کنه، پس بهتره بگیم "یک رهبره بالفطره"

تاریخ
١ سال پیش
متن
A transitive verb takes one or more than one objects.
دیدگاه
٠

یک فعل متعدی یک یا بیش ازیک مفعول میگیرد

تاریخ
١ سال پیش
متن
Verbs that take object are called transitive verbs.
دیدگاه
١

افعالی که مفعول میگیرند، افعال متعدی نامیده می شوند

تاریخ
١ سال پیش
متن
Transitive verbs take a direct object.
دیدگاه
٠

افعال متعدی یک مفعول بیواسطه میگیرند

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The advertising insert fell out of the magazine.
دیدگاه
٠

درج آگهی تبلیغاتی درمجله ازقلم افتاد

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Bring up a raven and he'll pick out your eyes.
دیدگاه
٤

زاغ ( نوعی کلاغ بزرگ وسیاه ) رو بزرگ کن و ( ولی آخرش ) او چشم هایت را در میآورد. ( ضرب المثل است، مثل اینکه مامیگیم:اصل بد نیکونگردد چونکه بنیادش بد ...

تاریخ
٢ سال پیش
متن
As the most prestigious Paris couture house, Dior attracted the most talented assistants.
دیدگاه
٠

دیور، بعنوان معتبرترین خیاطخانه پاریس، بااستعدادترین دستیاران راجذب خودکرده است

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We need to redefine what we mean by democracy.
دیدگاه
٠

نیازداریم که تعریف مجددی ازدموکراسی داشته باشیم

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The appeal for people to donate blood was very successful.
دیدگاه
١

درخواست ازمردم برای اهدای خون، بسیارموفقیت آمیز بود

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Guess we kinda know now where he stands on the issue.
دیدگاه
٣

حدس می زنم ( بنظرم ) حالا مایه جورایی میدونیم موضع اودرمورد این مسئله چیه

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I was kinda sorry to see him go.
دیدگاه

ازدیدن رفتن او یه جورایی متاسف بودم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The recently arrived cultural attache, Ian Sloane, was among the diplomats to be sent home.
دیدگاه
٢

یان اسلوان، وابسته فرهنگی که اخیرا آمده بود هم درمیان دیپلماتهایی بود که به کشورشان بازگردانده شدند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
His attache case was under the bed, along with some other luggage.
دیدگاه
١

کیف مدارک او در زیرتختخواب کنار چمدانی دیگر بود

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Werner placed the attache case beside the chair then poured himself a stiff Scotch from the crystal decanter on the sideboard.
دیدگاه
٠

وارنر کیف مدارک راکنارصندلی گذاشت سپس برای خودش از تنگ بلوری روی بوفه، ویسکی ( اسکاچ ) غلیظی ریخت

تاریخ
٣ سال پیش
متن
'He' and 'him' are masculine pronouns.
دیدگاه
١

HeوHim دوضمیر مذکرهستند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The French word for 'sun' is masculine - 'le soleil', but the German word is feminine - 'die Sonne'.
دیدگاه
١

کلمه خورشید درزبان فرانسه مذکر اما درزبان آلمانی مؤنث است

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Is it sensible to think of masculine/feminine as polar opposites ?
دیدگاه

آیا هوشیارانه است که مرد و زن رامثل دوقطب مخالف ( مثبت ومنفی ) تصورکنیم؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The French word for 'sun' is masculine.
دیدگاه
٢

کلمه خورشید درزبان فرانسه، مذکراست

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The Duke's study was very masculine, with deep red wall-covering and dark oak shelving.
دیدگاه
١

اتاق کار دوک، بسیارمردانه بود، پوشش دیوار برنگ قرمزتیره وقفسه های بلوط سیاه ( از چوب بلوط سیاه ) . ( تضاد رنگ در پوشش دیوارهاکه برنگ قرمزتیره _ارغوان ...

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The word for " book " is masculine in French.
دیدگاه
١

کلمه ( کتاب ) درزبان فرانسه ، مذکراست سلام

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I mean, listening to Duke Robillard was kinda the kiss of approval to what I was trying to do.
دیدگاه

میگم ( منظورم اینه ) ، گوش دادن به دوک روبییارد، یه جورایی مهرتاییدی بود برچیزی که تلاش میکردم انجام بدم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Fart is the emissions of carbon dioxide, hydrogen, mostly with methane.
دیدگاه
١

گوز، بیرون دادنِ دی اکسید کربن، هیدروژن، اغلب بهمراه متان است

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Some soldiers fart very easily and comfortably in the camp.
دیدگاه
١

بعضی سربازان، خیلی آسون و براحتی دراردوگاه ( کمپ ) میگوزند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He wouldn't be allowed to fart or pick his nose or put his feet on the table.
دیدگاه
٢

به اواجازه داده نمیشد بگوزد یا دماغشو بالابکشه، یاپاهایش را روی میز بیندازد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Saving the rare butterfly species is simply not relevant for the local people who are just barely surviving themselves.
دیدگاه

حفظ گونه های کمیاب پروانه ها، بوضوح مربوط به مردم محلی که بسختی خودشون روزنده نگه میدارن، نیست.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Critics adored the ballet company's parodic performance of Swan Lake.
دیدگاه
٧

منتقدان نمایش طنز دریاچه قو ( یِ ) کمپانی باله را تحسین کردند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It is difficult to estimate the size of such a transient population.
دیدگاه
٣

تخمین چنین جمعیت ناپایداری سخته

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Black - and - white dupe negative film.
دیدگاه
٠

نسخه سیاه وسفید فیلم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
At $ 1 million each, a Tomahawk is an expensive way to blast beach fortifications.
دیدگاه
٠

انفجاراستحکامات ساحلی با ( موشک ) تاماهاوک یک میلیون دلاری، کاری پرهزینه است

تاریخ
٣ سال پیش
متن
They climbed onto the upturned hull and waited to be rescued.
دیدگاه
٠

آنهاازروی بدنه واژگون شده بالارفتند ومنتظرماندندتانجات داده شوند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The company operates regular sailings between Hull and Zeebrugge.
دیدگاه
٠

این شرکت سفرهای دریایی منظمی رابین ( شهر ) هال و ( شهر ) زیبروج انجام میدهد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Fronted by Alan Hull, the band had a number of memorable hits.
دیدگاه
٠

درکنار آلن هال، گروه ( باندموسیقی ) چند اجرای بیادماندنی داشت

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The Hull team had a bad reputation for playing rough.
دیدگاه
٠

تیم ( شهر ) هال برای بازی کردن خشن، آوازه بدی داشت

تاریخ
٣ سال پیش
متن
You sense the stresses in the hull each time the keel meets the ground.
دیدگاه
٠

هربارکه کف ( قایق ) بازمین تماس پیدامیکند، تنش وفشار رادر بدنه احساس میکنید

تاریخ
٣ سال پیش
متن
They careened the fishing boat to repaint the hull.
دیدگاه
١

آنهاقایق ماهیگیری رابه پهلو خواباندندتابدنه را رنگ کنند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
An elderly man from Hull has confounded doctors by recovering after he was officially declared dead.
دیدگاه
٠

یک مردمسن ازشهرهال، بابازگشت به زندگی، بعدازاینکه مرگ اورسمااعلام شد، دکترها رامبهوت کرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The merchant can choose from several challenge-response authentication methods: smart cards or third-party authentication.
دیدگاه
٢

بازرگان میتواندیکی ازچند روش تایید هویت راانتخاب کند:کارتهای هوشمند یاتایید توسط شخص ثالث ( معرف )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She wished her son would emulate his hard-working father rather than these rock stars.
دیدگاه
٥

اوآرزومیکرد پسرش بجای هنرپیشگان راک، ازپدرسختکوشش تقلیدمیکرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Mr. Perez has to sign in at work every day.
دیدگاه
٣

آقای پرز هرروز بایدورود خود به سرکار راتاییدکند ( ساعت زدن یاامضاء موقع ورود و خروج به محل کار )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
I expect you had to pay a fat fee to your divorce lawyers.
دیدگاه
١

انتظاردارم مجبور به پرداخت حق الوکاله کلانی به وکیل برای جدایی شده باشی

تاریخ
٣ سال پیش
متن
How much is the entrance fee?
دیدگاه
٦

ورودیه چنده؟

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The full fee is payable on enrollment.
دیدگاه
٤

تمام هزینه موقع ثبت نام قابل پرداخت است

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He worked his way through the batch of letters on his desk.
دیدگاه
١

اوبه روش خودش درمیان انبوه نامه های روی میزش کارمیکرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
a batch of bread dough
دیدگاه
٤

یک چونه خمیر ( گلوله خمیری که بعدازپهن شدن اندازه یک نان میشود )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
A pseudo pawn sacrifice seeking to deflect White's attention from the black king, but Kasparov is not to be deterred.
دیدگاه
٠

قربانی کردن ظاهری سرباز بخاطر انحراف توجه سفید ازشاه سیاه استاما کاسپاروف نباید جابزند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Her care for the poor is completely pseudo.
دیدگاه
٠

توجه اوبه فقرا، کاملا ساختگی هست.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
They both had grown tired of their pseudo friendship, but neither wished to give up its advantages.
دیدگاه
١

آنها هردوازدوستی دروغینشان خسته شده بودند، اماهیچکدامشان نمیخواستند از منافع آن صرف نظر کنند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Lisa shot him a venomous glance.
دیدگاه
١

لیزانگاهی پرازکینه به او انداخت.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
always listen to your heart because even though it's on your left side, it's always right.
دیدگاه
٢

همیشه به ندای قلبت گوش کن زیرا باوجودیکه درطرف چپتان است اما همیشه ( حرفش ) راست است، ( الهام قلبی همیشه راست وصحیح است هرچند درسمت چپتان است )

تاریخ
٣ سال پیش
متن
There is usually a sonic boom when an aircraft breaks the sound barrier.
دیدگاه
١

معمولا وقتی صدای شکسته شدن دیوارصوتی ایجادمیشود که یک هواپیما دیوارصوتی رامیشکند

١