پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٣٢)

بازدید
٥,٩٦٦
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

meat wagon

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

meat wagon

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

meatheaded

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصل مطلب the meat of the matter Thank you all for attending this staff meeting. Before we get to the meat of the matter, I'd like to assure each of ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

the meat of the matter Thank you all for attending this staff meeting. Before we get to the meat of the matter, I'd like to assure each of you that ...

پیشنهاد
٠

زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بود به بدی. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . بد یاد کردن است که غیبت و بدگویی و خبث کسی کردن باشد. ( برهان ) . بمعنی ...

پیشنهاد
٠

زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بود به بدی. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . بد یاد کردن است که غیبت و بدگویی و خبث کسی کردن باشد. ( برهان ) . بمعنی ...

پیشنهاد
٠

زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بود به بدی. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . بد یاد کردن است که غیبت و بدگویی و خبث کسی کردن باشد. ( برهان ) . بمعنی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بود به بدی. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . بد یاد کردن است که غیبت و بدگویی و خبث کسی کردن باشد. ( برهان ) . بمعنی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بود به بدی. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . بد یاد کردن است که غیبت و بدگویی و خبث کسی کردن باشد. ( برهان ) . بمعنی ...

پیشنهاد
٠

زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بود به بدی. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . بد یاد کردن است که غیبت و بدگویی و خبث کسی کردن باشد. ( برهان ) . بمعنی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بود به بدی. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . بد یاد کردن است که غیبت و بدگویی و خبث کسی کردن باشد. ( برهان ) . بمعنی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بود به بدی. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . بد یاد کردن است که غیبت و بدگویی و خبث کسی کردن باشد. ( برهان ) . بمعنی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بود به بدی. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . بد یاد کردن است که غیبت و بدگویی و خبث کسی کردن باشد. ( برهان ) . بمعنی ...

پیشنهاد
٠

زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بود به بدی. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . بد یاد کردن است که غیبت و بدگویی و خبث کسی کردن باشد. ( برهان ) . بمعنی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بود به بدی. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . بد یاد کردن است که غیبت و بدگویی و خبث کسی کردن باشد. ( برهان ) . بمعنی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بود به بدی. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . بد یاد کردن است که غیبت و بدگویی و خبث کسی کردن باشد. ( برهان ) . بمعنی ...

پیشنهاد
٠

زشت یاد. [ زِ ] ( اِ مرکب ) غیبت بود به بدی. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 107 ) . بد یاد کردن است که غیبت و بدگویی و خبث کسی کردن باشد. ( برهان ) . بمعنی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بدزیب. [ ب َ ] ( ص مرکب ) بدنما و نازیبا. ( آنندراج ) . نازیبا. || بی ظرافت و بی نزاکت. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدزیب. [ ب َ ] ( ص مرکب ) بدنما و نازیبا. ( آنندراج ) . نازیبا. || بی ظرافت و بی نزاکت. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدزیب. [ ب َ ] ( ص مرکب ) بدنما و نازیبا. ( آنندراج ) . نازیبا. || بی ظرافت و بی نزاکت. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدزینهار. [ب َ ] ( ص مرکب ) بدعهد. بدپیمان. عهدشکن : کنون دانم که خود یادم نیاری که هم بدمهر و هم بدزینهاری. ( ویس و رامین ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدزینهار. [ب َ ] ( ص مرکب ) بدعهد. بدپیمان. عهدشکن : کنون دانم که خود یادم نیاری که هم بدمهر و هم بدزینهاری. ( ویس و رامین ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدزینهار. [ب َ ] ( ص مرکب ) بدعهد. بدپیمان. عهدشکن : کنون دانم که خود یادم نیاری که هم بدمهر و هم بدزینهاری. ( ویس و رامین ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدزخمه. [ ب َ زَ م َ / م ِ ] ( ص مرکب ) بدمضراب. آنکه ساز بد زند : زین سور بآیین تو بردند بخروار زرّ و درم آن قوم که نرزند بدو تیز از مطرب بدزخمه و ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بدزخمه. [ ب َ زَ م َ / م ِ ] ( ص مرکب ) بدمضراب. آنکه ساز بد زند : زین سور بآیین تو بردند بخروار زرّ و درم آن قوم که نرزند بدو تیز از مطرب بدزخمه و ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدزینهار. [ب َ ] ( ص مرکب ) بدعهد. بدپیمان. عهدشکن : کنون دانم که خود یادم نیاری که هم بدمهر و هم بدزینهاری. ( ویس و رامین ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدزینهار. [ب َ ] ( ص مرکب ) بدعهد. بدپیمان. عهدشکن : کنون دانم که خود یادم نیاری که هم بدمهر و هم بدزینهاری. ( ویس و رامین ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدزخمه. [ ب َ زَ م َ / م ِ ] ( ص مرکب ) بدمضراب. آنکه ساز بد زند : زین سور بآیین تو بردند بخروار زرّ و درم آن قوم که نرزند بدو تیز از مطرب بدزخمه و ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بدطینت. [ ب َ ن َ ] ( ص مرکب ) بدخلق و بدخواه. ( ناظم الاطباء ) . بدسرشت و بدمزاج. ( آنندراج ) . بدنهاد. بدفطرت. بدجبلت. که بد دیگران خواهد. ( یادداش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدطینت. [ ب َ ن َ ] ( ص مرکب ) بدخلق و بدخواه. ( ناظم الاطباء ) . بدسرشت و بدمزاج. ( آنندراج ) . بدنهاد. بدفطرت. بدجبلت. که بد دیگران خواهد. ( یادداش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

This means that Our authors study the Corpus to identify typical mistakes made by exam candidates. This means that Cambridge materials help studen ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

This means that Our authors study the Corpus to identify typical mistakes made by exam candidates. This means that Cambridge materials help studen ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

This means that Our authors study the Corpus to identify typical mistakes made by exam candidates. This means that Cambridge materials help studen ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

pound ( one's ) meat

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

pound ( one's ) meat

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

pound ( one's ) meat

پیشنهاد
٠

( قانتة ) قانتة. [ ن ِ ت َ ] ( ع ص ) تأنیث قانت. زن فرمانبردار. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به قانت شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( قانتة ) قانتة. [ ن ِ ت َ ] ( ع ص ) تأنیث قانت. زن فرمانبردار. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به قانت شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

it is typical of somebody to do something

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

it is typical of somebody to do something

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

it is typical of somebody to do something

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

it is typical of somebody to do something

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

it is typical of somebody to do something

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

identify problems identify mistakes

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

identify problems identify mistakes

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

identify problems identify mistakes

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

identify problems identify mistakes

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

identify problems identify mistakes

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

identify problems identify mistakes