پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)
- به زیر رکاب کشیدن یا گرفتن کسی را ؛ مطیع و منقاد ساختن. وی را بکار واداشتن. به تبعیت واداشتن : می کشد عقل را به زیر رکاب چون رکاب گران کشند احرار. ...
- به زیر رکاب کشیدن یا گرفتن کسی را ؛ مطیع و منقاد ساختن. وی را بکار واداشتن. به تبعیت واداشتن : می کشد عقل را به زیر رکاب چون رکاب گران کشند احرار. ...
- به زیر رکاب کشیدن یا گرفتن کسی را ؛ مطیع و منقاد ساختن. وی را بکار واداشتن. به تبعیت واداشتن : می کشد عقل را به زیر رکاب چون رکاب گران کشند احرار. ...
- به زیر رکاب کشیدن یا گرفتن کسی را ؛ مطیع و منقاد ساختن. وی را بکار واداشتن. به تبعیت واداشتن : می کشد عقل را به زیر رکاب چون رکاب گران کشند احرار. ...
- به زیر رکاب کشیدن یا گرفتن کسی را ؛ مطیع و منقاد ساختن. وی را بکار واداشتن. به تبعیت واداشتن : می کشد عقل را به زیر رکاب چون رکاب گران کشند احرار. ...
رکاب افشاندن ( عزیمت با مرکب ) - جنبیدن رکاب کسی ؛ کنایه از تهیه ٔ سوارکاری او. ( آنندراج ) . کنایه از عزیمت و رحیل اوست : چون بجنبد رکاب منصورت ا ...
محسن
محسن
محسن
قائل
قائل بودن به . . . . . . . . . . .
قائل بودن به . . . . . . . . . . .
قائل بودن به . . . . . . . . . . .
قائل بودن به . . . . . . . . . . .
قائل بودن به . . . . . . . . . . .
الوهیت
الوهیت
غالی بیوتی
غالی
غالی
غالی
غالی
از حد درگذشتگان ، غلو کنندگان
بحث از چیزی/کسی به میان آمدن
چشم زهره رفتن
- زهرچشم از کسی یا کسانی گرفتن ؛ با عملی آنها را ترسانیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . - زهرچشم نشان دادن به کسی ؛ مرعوب کردن او را. ( از یادداشت ...
- زهرچشم از کسی یا کسانی گرفتن ؛ با عملی آنها را ترسانیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . - زهرچشم نشان دادن به کسی ؛ مرعوب کردن او را. ( از یادداشت ...
- زهرچشم از کسی یا کسانی گرفتن ؛ با عملی آنها را ترسانیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . - زهرچشم نشان دادن به کسی ؛ مرعوب کردن او را. ( از یادداشت ...
- زهرچشم از کسی یا کسانی گرفتن ؛ با عملی آنها را ترسانیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . - زهرچشم نشان دادن به کسی ؛ مرعوب کردن او را. ( از یادداشت ...
- زهرچشم از کسی یا کسانی گرفتن ؛ با عملی آنها را ترسانیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . - زهرچشم نشان دادن به کسی ؛ مرعوب کردن او را. ( از یادداشت ...
- زهرچشم از کسی یا کسانی گرفتن ؛ با عملی آنها را ترسانیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . - زهرچشم نشان دادن به کسی ؛ مرعوب کردن او را. ( از یادداشت ...
- زهرچشم از کسی یا کسانی گرفتن ؛ با عملی آنها را ترسانیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . - زهرچشم نشان دادن به کسی ؛ مرعوب کردن او را. ( از یادداشت ...
- زهرچشم از کسی یا کسانی گرفتن ؛ با عملی آنها را ترسانیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . - زهرچشم نشان دادن به کسی ؛ مرعوب کردن او را. ( از یادداشت ...
- زهرچشم از کسی یا کسانی گرفتن ؛ با عملی آنها را ترسانیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . - زهرچشم نشان دادن به کسی ؛ مرعوب کردن او را. ( از یادداشت ...
- زهرچشم از کسی یا کسانی گرفتن ؛ با عملی آنها را ترسانیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . - زهرچشم نشان دادن به کسی ؛ مرعوب کردن او را. ( از یادداشت ...
- زهرچشم از کسی یا کسانی گرفتن ؛ با عملی آنها را ترسانیدن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . - زهرچشم نشان دادن به کسی ؛ مرعوب کردن او را. ( از یادداشت ...
در آغاز کار
تعبیر زدن. [ ت َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) تعبیر کردن : تعبیر خواب بر که زنم هر شبی ز تو خوابی دروغ راست کنم بهر جان خویش. امیرخسرو ( از آنندراج ) .
بروز دادن
بروز دادن
دست از مقاومت برداشتن
دست از مقاومت برداشتن
دست از مقاومت برداشتن
شاینده
شایان توجه
برخورد قاطع با . . . . . . . . .
تبری جستن
بر پایه
در مواردی
در مواردی