پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٣٢)
شرم مرد
بوق به استعاره ، شرم مرد. ( یادداشت بخطمرحوم دهخدا ) : پست نشسته تو در قبا و من اینجا کرده رخم چون رکوک بوق چو آهن. پسر رامی ( یادداشت بخط مؤلف ) ...
شرم مرد
بوق به استعاره ، شرم مرد. ( یادداشت بخطمرحوم دهخدا ) : پست نشسته تو در قبا و من اینجا کرده رخم چون رکوک بوق چو آهن. پسر رامی ( یادداشت بخط مؤلف ) ...
شرم مرد
بوق به استعاره ، شرم مرد. ( یادداشت بخطمرحوم دهخدا ) : پست نشسته تو در قبا و من اینجا کرده رخم چون رکوک بوق چو آهن. پسر رامی ( یادداشت بخط مؤلف ) ...
شرم مرد
بوق به استعاره ، شرم مرد. ( یادداشت بخطمرحوم دهخدا ) : پست نشسته تو در قبا و من اینجا کرده رخم چون رکوک بوق چو آهن. پسر رامی ( یادداشت بخط مؤلف ) ...
تا بوق سگ
تا بوق سگ
تا بوق سگ بیدار بودن ؛ تا نزدیک بامداد بیدار بودن.
بقوت ، به قوت
بصدا درآوردن
در کرنا دمیدن
کورستاره ، فلک زده
فلک زده ، کور ستاره
کور ستاره
کور ستاره
فلک زده ، کور ستاره
کور ستاره ، فلک زده
فلک زده
فلک زدگان
فلک بخت
فلک زده
فلک زده
شکافه زن
شکافه زن
فلک زده
ساز زن
چنگی
خطاب کردن
لباس سلام ، لباس رسمی
full dress
تزیین یافته
تزئین یافته
تزئین یافته
نازک بلور
نازک بلور
نازک بلور
نازک بلور
نقش کردن
نقش کردن
نقش کردن
نقش کردن
نقش کردن
کریم الطرفین ، اصیل الطرفین
اشغال شدن
طالار هم گفته می شود.
تحیرآمیز
تشکیل یافتن