ساز زن

/sAzzan/

مترادف ساز زن: چنگی، خنیاگر، مطرب، نوازنده، تارزن

لغت نامه دهخدا

ساززن. [ زَ] ( نف مرکب ) سازنواز. سازنده. شکافه زن :
بمرگم نیاید کس از مرد و زن
بغیر از مغنی و جز ساززن.
؟
رجوع به ساز شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که ساز زند نوازنده . ۲ - تار زن .

فرهنگ عمید

کسی که ساز می زند، نوازنده.

واژه نامه بختیاریکا

( ساز زَن ) نوازنده کرنا و سرنا؛ میشکال
( ساز زَن ) میشکال؛ سازینه

مترادف ها

performer (اسم)
بازیگر، سازنده، ساز زن، ایفا کننده

musician (اسم)
موسیقی دان، ساقی، نوازنده، خنیاگر، ساز زن، نغمه پرداز

professional musician (اسم)
ساز زن

فارسی به عربی

عازف , موسیقار

پیشنهاد کاربران

بپرس