پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)
ابناء جهان
ابناء جهان
ابنای/ابناءِ جنس
ابنای/ابناءِ جنس
ابنای/ابناءِ جنس
ابنای/ابناءِ جنس
ابناء جنس
ابناء نوع
ابناء نوع
ابنای ملوک ، ابناء ملوک
- معترف آمدن ؛ اعتراف کردن. اقرار کردن. خستو شدن. اذعان کردن : آخر به عجز خویش معترف آیند کای اله دانسته شد که هیچ ندانسته ایم ما. عطار. حور فردا ک ...
- معترف آمدن ؛ اعتراف کردن. اقرار کردن. خستو شدن. اذعان کردن : آخر به عجز خویش معترف آیند کای اله دانسته شد که هیچ ندانسته ایم ما. عطار. حور فردا ک ...
- معترف آمدن ؛ اعتراف کردن. اقرار کردن. خستو شدن. اذعان کردن : آخر به عجز خویش معترف آیند کای اله دانسته شد که هیچ ندانسته ایم ما. عطار. حور فردا ک ...
- معترف آمدن ؛ اعتراف کردن. اقرار کردن. خستو شدن. اذعان کردن : آخر به عجز خویش معترف آیند کای اله دانسته شد که هیچ ندانسته ایم ما. عطار. حور فردا ک ...
- معترف آمدن ؛ اعتراف کردن. اقرار کردن. خستو شدن. اذعان کردن : آخر به عجز خویش معترف آیند کای اله دانسته شد که هیچ ندانسته ایم ما. عطار. حور فردا ک ...
خلق الله
کوشش داشتن
کوشش داشتن
کوشش داشتن
کوشش داشتن
تنزل مقام
تنزل مقام
التقاط کردن
به اجرا درآمدن
به اجرا درآمدن
به اجرا درآمدن
به اجرا درآمدن
آزار نمودن آزار نمودن. [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) اظهار رنجش کردن : از ما نه بحقیقت آزاری نمود. ( تاریخ بیهقی ) .
آزار نمودن. [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) اظهار رنجش کردن : از ما نه بحقیقت آزاری نمود. ( تاریخ بیهقی ) .
آزار نمودن. [ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) اظهار رنجش کردن : از ما نه بحقیقت آزاری نمود. ( تاریخ بیهقی ) .
فتوی/فتوا کردن
فتوی/فتوا کردن
صدور فتوا/فتوی ، افتاء ، فتوی/فتوا دادن
صدور فتوی
صدور فتوا ، افتأ ، فتوا دادن
صدور فتوا
صدور فتوا
احناف ، حنفاء ( جمع )
صدور فتوا
احناف ، حنفاء ( جمع )
احناف ، حنفاء ( جمع )
حنیف
احناف ، حنفاء
احناف
احناف
احناف
به مورد اجرا گذاشتن
به مورد اجرا گذاشتن قانون
درمضیقه قرار دادن
تعذیب کردن