پیشنهاد‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٢٢٥)

بازدید
٨,٦٩٠
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تورسنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ذرت پفکی - ذرت بوداده - شکوفه ذرت - گل ذرت - گل بلال - نُقل پیرزن - پنبه ذرت - ذرت پنبه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ذرت پفکی - ذرت بوداده - شکوفه ذرت - گل ذرت - گل بلال - نُقل پیرزن - پنبه ذرت - ذرت پنبه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مام و باب ؛ مادر و پدر. ام و اب. والدین. ابوین : سدیگر بپرسیدش افراسیاب از ایران و از شهر و از مام و باب. فردوسی. بدان دخت لرزان بدی مام و باب اگر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مام و باب ؛ مادر و پدر. ام و اب. والدین. ابوین : سدیگر بپرسیدش افراسیاب از ایران و از شهر و از مام و باب. فردوسی. بدان دخت لرزان بدی مام و باب اگر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نغزپیشه. [ ن َ ش َ / ش ِ ] ( ص مرکب ) شیرین کار. که کارش بدیع و هنرمندانه و جالب توجه باشد : خرما گری ز خاک که آمخته ست این نغزپیشه دانه خرما را. نا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نغزپیکر. [ ن َ پ َ / پ ِ ک َ ] ( ص مرکب ) خوش اندام. که پیکری زیبا و لطیف و خوش دارد. || خوش عبارت. شیوا : یکی نامه نغزپیکر نوشت به نغزی بکردار باغ ب ...

پیشنهاد
٠

( نغز آمدن ) نغز آمدن. [ ن َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) شایسته افتادن. مناسب و مطلوب و بجا واقع شدن : نغز می آید بر او کن یا مکن امر و نهی ماجراها در سخن. ...

پیشنهاد
٠

( نغز آمدن ) نغز آمدن. [ ن َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) شایسته افتادن. مناسب و مطلوب و بجا واقع شدن : نغز می آید بر او کن یا مکن امر و نهی ماجراها در سخن. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بنه بردن از جایی ؛ کوچ کردن از آنجا : تو اصل فتوحی و من از این شهر خواهم بنه بردن ز بی فتوحی. سوزنی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بنه بردن از جایی ؛ کوچ کردن از آنجا : تو اصل فتوحی و من از این شهر خواهم بنه بردن ز بی فتوحی. سوزنی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در دنبال همه ؛ آخر همه. آخر از همه. ( یادداشت مؤلف ) . پس از همه. بعد از همه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در دنبال همه ؛ آخر همه. آخر از همه. ( یادداشت مؤلف ) . پس از همه. بعد از همه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در دنبال همه ؛ آخر همه. آخر از همه. ( یادداشت مؤلف ) . پس از همه. بعد از همه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشک دنبال ؛ دم سیاه. که دمی سیاه دارد : به بر زرد یکسر به تن لعل پوش همه مشک دنبال و کافورگوش. اسدی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دنبال بریده ؛ ابتر. دم بریده. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دنبال بریده ؛ ابتر. دم بریده. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اندک دنبال ؛ دم کوتاه. که دم خرد و کوتاه دارد: آمد برون ز بیشه یکی زرد سرخ چشم لاغرمیان و اندک دنبال و پهن سر. مسعودسعد.

پیشنهاد
٠

go to town

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

not in this lifetime ‘Would you go out with him after he dropped you?’ ‘Not in this lifetime. ’

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی جنبه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( a ) good sport

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Consider it done

پیشنهاد
٠

Don't make a big deal ( out ) of ( something ) Don't make a federal case ( out ) of ( something )

پیشنهاد
٠

make a big deal ( out ) of ( something ) make a federal case ( out ) of ( something )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکسته شدن ناموس ؛ آشکار شدن راز. برملا شدن سر : اگر من [ که شه ملکم ] این معنی [ توقیر و احترام نسبت به تو ] پیش لشکر با تو کردمی ناموس تو شکسته شدی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکسته شدن ناموس ؛ آشکار شدن راز. برملا شدن سر : اگر من [ که شه ملکم ] این معنی [ توقیر و احترام نسبت به تو ] پیش لشکر با تو کردمی ناموس تو شکسته شدی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکسته شدن ناموس ؛ آشکار شدن راز. برملا شدن سر : اگر من [ که شه ملکم ] این معنی [ توقیر و احترام نسبت به تو ] پیش لشکر با تو کردمی ناموس تو شکسته شدی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شکسته شدن ناموس ؛ آشکار شدن راز. برملا شدن سر : اگر من [ که شه ملکم ] این معنی [ توقیر و احترام نسبت به تو ] پیش لشکر با تو کردمی ناموس تو شکسته شدی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناموس اکبر. [ س ِ اَ ب َ ] ( اِخ ) جبرئیل. ( اقرب الموارد ) ( ازناظم الاطباء ) ( السامی ) . کنایه از جبرئیل است. ( برهان قاطع ) . لقب جبرئیل علیه الس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لو دادن ناموس خود را ؛تن دادن که با وی تبهکاری کنند. به بی عصمتی تن دادن. راضی شدن که با وی فساد کنند. عفاف خود را از دست دادن.

پیشنهاد
٠

لو دادن ناموس خود را ؛تن دادن که با وی تبهکاری کنند. به بی عصمتی تن دادن. راضی شدن که با وی فساد کنند. عفاف خود را از دست دادن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

sell someone out

پیشنهاد
٠

sell someone out

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

sell someone out

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

tummy

پیشنهاد
٠

go back on go back on ( one's ) pledge/ word / promise

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

go back on go back on ( one's ) pledge/ word / promise

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

go back on go back on ( one's ) pledge/ word / promise

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

go back on go back on ( one's ) pledge/ word / promise

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

lose your marbles

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

عذر لنگ ؛ عذری نامقبول. عذری ناموجه. عذر دروغین. نارسا. عذر غیرجمیل. عذری نه بوجه : در این مجال سخن نیست چرخ را هرچند که عذر لنگ برون می برد به رهوار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

do not crack a joke!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Crack a joke

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Crack a joke

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

funny money

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

funny money

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

peace out