پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٧)
زنینه. [ زَ نی ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی، اِ ) زن. امراءة. ( فرهنگ فارسی معین ) . از جنس زن : که از دستش نخواهد رست یک تن اگر مردینه باشد یا زنینه. ناصرخ ...
پسرینه. [ پ ِ س َ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به پسر، نرینه در فرزند آدمی : چنین گویند که در این ایام حمزه آذرک در سبزوار زیادت از سی هزار مرد و کود ...
مردینه. [ م َ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی، اِ ) جنس مرد. مقابل زنینه : که از دستش نخواهد رست یک تن اگر مردینه باشد گر زنینه. ناصرخسرو. و از قنقلیان از مرد ...
نشونده = زن صیغه ای ( گویش تهرانی )
زن صیغه ای ( گویش تهرانی )
لعبت زرنیخ ؛ کنایه از آفتاب عالمتاب. ( آنندراج ) ( برهان ) : لعبت زرنیخ شد این گوی زرد چون زن حایض پی لعبت مگرد. نظامی.
لعبت زرنیخ ؛ کنایه از آفتاب عالمتاب. ( آنندراج ) ( برهان ) : لعبت زرنیخ شد این گوی زرد چون زن حایض پی لعبت مگرد. نظامی.
لعبت چشم ؛ مردمک چشم. ( دهار ) : لعبت چشم به خونین بچگان حامله شد راه آن حامله را وقت سحر بگشایید. خاقانی. جان مده در عشق زور و زر که ندهد هیچ طفل ...
مردم چشم
لعبت چشم ؛ مردمک چشم. ( دهار ) : لعبت چشم به خونین بچگان حامله شد راه آن حامله را وقت سحر بگشایید. خاقانی. جان مده در عشق زور و زر که ندهد هیچ طفل ...
لعبت چشم ؛ مردمک چشم. ( دهار ) : لعبت چشم به خونین بچگان حامله شد راه آن حامله را وقت سحر بگشایید. خاقانی. جان مده در عشق زور و زر که ندهد هیچ طفل ...
Man who refuses to fulfil his marital duties
خوش جنم = خوش ترکیب ( گویش تهرانی )
خوش جنم = خوش ترکیب ( گویش تهرانی )
خوش جنم = خوش ترکیب ( گویش تهرانی )
نازنازی
نازنازی
نازنازان
نازنازان
نازنازان
نازنازان
ملوس
خوش ادا
ملوسک. [ م َ س َ ] ( ص مصغر ) زیباخردک. جمیل و ظریف و زیبا. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . زیبای کوچک. و رجوع به ملوس شود.
ملوس
playful
ملوس
نازدار بلا = زن عشوه ای ( گویش تهرانی )
نازدار بلا = زن عشوه ای ( گویش تهرانی )
ننه پیروک / پیره زن = پیرزن ( گویش تهرانی )
ننه پیروک / پیره زن = پیرزن ( گویش تهرانی )
ننه پیروک / پیره زن = پیرزن ( گویش تهرانی )
دلالی محبت
دلالی محبت پاکشی
دلالی محبت
دلالی محبت
معنی اصطلاح - > پااندازی دلالی محبت؛ جاکشی مثال: اسمش را عوض کرده اند و یک کلاه شرعی هم سرش گذاشته اند، اما درواقع همان پااندازی است. پاکشی
پاکش ( لهجه و گویش تهرانی ) نوعی شلوار زنانه /پاانداز، قواد، دلال محبت
پاکش ( لهجه و گویش تهرانی ) نوعی شلوار زنانه /پاانداز، قواد، دلال محبت
پاکش ( لهجه و گویش تهرانی ) نوعی شلوار زنانه /پاانداز، قواد، دلال محبت
پاکش ( لهجه و گویش تهرانی ) نوعی شلوار زنانه /پاانداز، قواد، دلال محبت
پاکش ( لهجه و گویش تهرانی ) نوعی شلوار زنانه /پاانداز، قواد، دلال محبت
گیس گرو گذاشتن وساطت زنانه ( گویش تهرانی )
گیس گرو گذاشتن وساطت زنانه ( گویش تهرانی )
وساطت زنانه ( گویش تهرانی )
یه ساعت طلبت از من از اون زنونه هاش که دلتُ آب می کنه. ( از نمایش نامه سوگنامه برای تو . جنتی عطائی )
ژغاو. [ ژَ ] ( اِ ) زن فاحشه و قحبه. || قحبه خانه. ( برهان ) .
ژغاو. [ ژَ ] ( اِ ) زن فاحشه و قحبه. || قحبه خانه. ( برهان ) .
ژغاو. [ ژَ ] ( اِ ) زن فاحشه و قحبه. || قحبه خانه. ( برهان ) .
ژغاو. [ ژَ ] ( اِ ) زن فاحشه و قحبه. || قحبه خانه. ( برهان ) .