پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤١٧)
fallen woman A woman who has lost respect because of engaging in premarital sex.
fallen woman A woman who has lost respect because of engaging in premarital sex.
fallen woman A woman who has lost respect because of engaging in premarital sex.
fallen woman A woman who has lost respect because of engaging in premarital sex.
fallen woman A woman who has lost respect because of engaging in premarital sex.
fallen woman A woman who has lost respect because of engaging in premarital sex.
fallen woman A woman who has lost respect because of engaging in premarital sex.
fallen woman A woman who has lost respect because of engaging in premarital sex.
fallen woman A woman who has lost respect because of engaging in premarital sex.
fallen woman A woman who has lost respect because of engaging in premarital sex.
fallen woman A woman who has lost respect because of engaging in premarital sex.
fallen woman A woman who has lost respect because of engaging in premarital sex.
fallen woman A woman who has lost respect because of engaging in premarital sex.
fallen woman A woman who has lost respect because of engaging in premarital sex.
fallen woman A woman who has lost respect because of engaging in premarital sex.
دست بالا را باختن
lose ground For decades and indeed centuries before the outbreak of the First World War in 1914, the native regimes of the Middle East had been, in ...
وا دادن
For decades and indeed centuries before the outbreak of the First World War in 1914, the native regimes of the Middle East had been, in every sense, ...
in every sense
از هر حیث
a cause for concern Russia's disastrous defeat by Japan ( 1904—5 ) , followed by revolutionary uprisings in St Petersburg and throughout the country ...
a cause for concern Russia's disastrous defeat by Japan ( 1904—5 ) , followed by revolutionary uprisings in St Petersburg and throughout the country ...
in any event
به هر تقدیر
پرنفوذ
influential
breathe George Curzon, the future Viceroy of India, defined the stakes clearly: "Turkestan, Afghanistan, Transcaspia, Persia—to many these names bre ...
breathe George Curzon, the future Viceroy of India, defined the stakes clearly: "Turkestan, Afghanistan, Transcaspia, Persia—to many these names bre ...
obsessive goal
vulnerability
encircle During the eighteenth century the British Isles, despite their small size, finally established an empire that encircled the globe.
معنی اصطلاح - > درِ باغ سبز نشان دادن وعده ی دروغین / فریبنده دادن مثال: او با اشاره به اینکه ارقام اعلام شده در بودجه ی فرهنگ و هنر به ویژه هنرهای ن ...
معنی اصطلاح - > درِ باغ سبز نشان دادن وعده ی دروغین / فریبنده دادن مثال: او با اشاره به اینکه ارقام اعلام شده در بودجه ی فرهنگ و هنر به ویژه هنرهای ن ...
معنی اصطلاح - > درِ باغ سبز نشان دادن وعده ی دروغین / فریبنده دادن مثال: او با اشاره به اینکه ارقام اعلام شده در بودجه ی فرهنگ و هنر به ویژه هنرهای ن ...
معنی اصطلاح - > درِ باغ سبز نشان دادن وعده ی دروغین / فریبنده دادن مثال: او با اشاره به اینکه ارقام اعلام شده در بودجه ی فرهنگ و هنر به ویژه هنرهای ن ...
معنی اصطلاح - > درِ باغ سبز نشان دادن وعده ی دروغین / فریبنده دادن مثال: او با اشاره به اینکه ارقام اعلام شده در بودجه ی فرهنگ و هنر به ویژه هنرهای ن ...
معنی اصطلاح - > درِ باغ سبز نشان دادن وعده ی دروغین / فریبنده دادن مثال: او با اشاره به اینکه ارقام اعلام شده در بودجه ی فرهنگ و هنر به ویژه هنرهای ن ...
معنی اصطلاح - > درِ باغ سبز نشان دادن وعده ی دروغین / فریبنده دادن مثال: او با اشاره به اینکه ارقام اعلام شده در بودجه ی فرهنگ و هنر به ویژه هنرهای ن ...
باغ قدس ؛ بهشت. ( ناظم الاطباء ) .
باغ بدیع ؛ کنایه از بهشت. اشاره به بهشت. ( ناظم الاطباء ) . کنایه از جنت المأوی. ( هفت قلزم ) .
سرابستان. [ س َ ب ُ ] ( اِ مرکب ) خانه ای که باغ داشته باشد. ( آنندراج ) . بعربی حدیقه یعنی باغی که گرد آن دیوار کشند. ( مجموعه مترادفات ص 134 ) : از ...
سرابستان. [ س َ ب ُ ] ( اِ مرکب ) خانه ای که باغ داشته باشد. ( آنندراج ) . بعربی حدیقه یعنی باغی که گرد آن دیوار کشند. ( مجموعه مترادفات ص 134 ) : از ...
سرابستان. [ س َ ب ُ ] ( اِ مرکب ) خانه ای که باغ داشته باشد. ( آنندراج ) . بعربی حدیقه یعنی باغی که گرد آن دیوار کشند. ( مجموعه مترادفات ص 134 ) : از ...
دائم المرض. [ ءِ مُل ْ م َ رَ ] ( ع ص مرکب ) آنکه همواره مریض و بیمار باشد. ( آنندراج ) . پیوسته بیمار. که هماره با درد بود. مطلی ؛ دائم المرض. ( منت ...
دائم المرض. [ ءِ مُل ْ م َ رَ ] ( ع ص مرکب ) آنکه همواره مریض و بیمار باشد. ( آنندراج ) . پیوسته بیمار. که هماره با درد بود. مطلی ؛ دائم المرض. ( منت ...
دائم الوجود
دیده ور. [ دی دَ / دِ وَ ] ( ص مرکب ) صاحب دیده. با بینائی. مقابل کور. صاحب چشم. بصیر. بیننده. ( یادداشت مؤلف ) . بینا. ( شرفنامه منیری ) . ابصار، د ...
قطن. [ ق ُ طُ ] ( ع اِ ) پنبه. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) . رجوع به قُطْن شود.