پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)
I quite agree/I couldn’t agree more ( =I agree completely )
I quite agree/I couldn’t agree more ( =I agree completely )
I quite agree/I couldn’t agree more ( =I agree completely )
I quite agree/I couldn’t agree more ( =I agree completely )
I quite agree/I couldn’t agree more ( =I agree completely )
I quite agree/I couldn’t agree more ( =I agree completely )
I quite agree/I couldn’t agree more ( =I agree completely )
As My Lord said, to lose is to be disgraced
As My Lord said, to lose is to be disgraced
supper
What's ( all ) this/that ? = What is the meaning behind this? Please explain why this is the case or if this is true
What's ( all ) this/that ? = What is the meaning behind this? Please explain why this is the case or if this is true
خرما به هَجَر بردن ، نظیر: زیره بکرمان بردن : که را رودکی گفته باشد مدیح امام فنون سخن بود ور دقیقی مدیح آورد نزد او چو خرما بود برده سوی هجر. دقیقی ...
خرما به هَجَر بردن ، نظیر: زیره بکرمان بردن : که را رودکی گفته باشد مدیح امام فنون سخن بود ور دقیقی مدیح آورد نزد او چو خرما بود برده سوی هجر. دقیقی ...
خرما به هَجَر بردن ، نظیر: زیره بکرمان بردن : که را رودکی گفته باشد مدیح امام فنون سخن بود ور دقیقی مدیح آورد نزد او چو خرما بود برده سوی هجر. دقیقی ...
در و یا گهر یا قطره به عمان بردن ؛ کنایه از کار بیهوده انجام دادن است ، نظیر: زیره به کرمان بردن : نظم گهر گیر تو گفته خود سربسر کس گهر از بهر سود با ...
در و یا گهر یا قطره به عمان بردن ؛ کنایه از کار بیهوده انجام دادن است ، نظیر: زیره به کرمان بردن : نظم گهر گیر تو گفته خود سربسر کس گهر از بهر سود با ...
در و یا گهر یا قطره به عمان بردن ؛ کنایه از کار بیهوده انجام دادن است ، نظیر: زیره به کرمان بردن : نظم گهر گیر تو گفته خود سربسر کس گهر از بهر سود با ...
پای ملخ پیش سلیمان بردن یا پای ملخ نزد سلیمان فرستادن ؛ زیره به کرمان بردن ، خرما سوی هجر بردن : همی شرم دارم که پای ملخ را سوی بارگاه سلیمان فرستم. ...
پای ملخ پیش سلیمان بردن یا پای ملخ نزد سلیمان فرستادن ؛ زیره به کرمان بردن ، خرما سوی هجر بردن : همی شرم دارم که پای ملخ را سوی بارگاه سلیمان فرستم. ...
پای ملخ پیش سلیمان بردن یا پای ملخ نزد سلیمان فرستادن ؛ زیره به کرمان بردن ، خرما سوی هجر بردن : همی شرم دارم که پای ملخ را سوی بارگاه سلیمان فرستم. ...
کاسه به چین بردن. [ س َ / س ِ ب ِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) مثل است نظیرزیره به کرمان بردن. ( از امثال و حکم ) : که می برد به عراق این بضاعت مزجات چنانکه ...
کاسه به چین بردن. [ س َ / س ِ ب ِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) مثل است نظیرزیره به کرمان بردن. ( از امثال و حکم ) : که می برد به عراق این بضاعت مزجات چنانکه ...
کاسه به چین بردن. [ س َ / س ِ ب ِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) مثل است نظیرزیره به کرمان بردن. ( از امثال و حکم ) : که می برد به عراق این بضاعت مزجات چنانکه ...
خرما به بصره بردن ؛ نظیر زیره بکرمان بردن. کارلغو و نابجا کردن : کرمان و زیره بصره و خرما بدخش و لعل عمان و دُر حدیقه و گل جنت و گیاه. قاآنی.
خرما به بصره بردن ؛ نظیر زیره بکرمان بردن. کارلغو و نابجا کردن : کرمان و زیره بصره و خرما بدخش و لعل عمان و دُر حدیقه و گل جنت و گیاه. قاآنی.
خرما به بصره بردن ؛ نظیر زیره بکرمان بردن. کارلغو و نابجا کردن : کرمان و زیره بصره و خرما بدخش و لعل عمان و دُر حدیقه و گل جنت و گیاه. قاآنی.
( زیره آب دادن ) زیره آب دادن. [ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) فریب دادن و وعده دروغ نمودن ، چه زیره را بوعده آب فریب داده پرورش دهند. ( از فرهنگ رشیدی ) ...
( زیره آب دادن ) زیره آب دادن. [ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) فریب دادن و وعده دروغ نمودن ، چه زیره را بوعده آب فریب داده پرورش دهند. ( از فرهنگ رشیدی ) ...
( زیره آب دادن ) زیره آب دادن. [ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) فریب دادن و وعده دروغ نمودن ، چه زیره را بوعده آب فریب داده پرورش دهند. ( از فرهنگ رشیدی ) ...
( زیره آب دادن ) زیره آب دادن. [ رَ / رِ دَ ] ( مص مرکب ) فریب دادن و وعده دروغ نمودن ، چه زیره را بوعده آب فریب داده پرورش دهند. ( از فرهنگ رشیدی ) ...
زیرگاه. ( اِ مرکب ) کرسی. ( جهانگیری ) ( شرفنامه منیری ) . کرسی که بر آن نشینند. ( برهان ) . کرسی و صندلی. ( ناظم الاطباء ) . کرسی باشد، چه پائین تر ...
زیر مهمیز کشیدن : [عامیانه، کنایه ] به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن.
زیر مهمیز کشیدن : [عامیانه، کنایه ] به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن.
زیر مهمیز کشیدن : [عامیانه، کنایه ] به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن.
زیر مهمیز کشیدن : [عامیانه، کنایه ] به کار سخت واداشتن و بهره برداری کردن.
زیرمیانه. [ رِ / رْ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از ناتوان و زبون. مرادف زیر از میانه. ( آنندراج ) . کمتر از حد وسط. پست. ناچیز : نامزد غمی ز دهر ای ...
زیرمیانه. [ رِ / رْ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از ناتوان و زبون. مرادف زیر از میانه. ( آنندراج ) . کمتر از حد وسط. پست. ناچیز : نامزد غمی ز دهر ای ...
زیر نگین: زیر فرمان دکتر شفیعی کدکنی در مورد " زیر نگین" می نویسد : ( ( تعبیر زیر نگین از آنجا پیدا شده است که پادشاهان فرمانهای خویش را که صادر می ک ...
زیر نگین: زیر فرمان دکتر شفیعی کدکنی در مورد " زیر نگین" می نویسد : ( ( تعبیر زیر نگین از آنجا پیدا شده است که پادشاهان فرمانهای خویش را که صادر می ک ...
زیر نگین: زیر فرمان دکتر شفیعی کدکنی در مورد " زیر نگین" می نویسد : ( ( تعبیر زیر نگین از آنجا پیدا شده است که پادشاهان فرمانهای خویش را که صادر می ک ...
( آخیه خانه ) آخیه خانه. [ خی ی َ / ی ِ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) طویله. اصطبل. پاگاه. آخُر.
( آخیه خانه ) آخیه خانه. [ خی ی َ / ی ِ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) طویله. اصطبل. پاگاه. آخُر.
( زیر بلیط در آوردن ) معنی ضرب المثل - > زیر بلیط در آوردن تحت اختیار گرفتن.
( زیر بلیط در آوردن ) معنی ضرب المثل - > زیر بلیط در آوردن تحت اختیار گرفتن.
زیر بته عمل آمدن : [عامیانه، کنایه ] بی پدر و مادر بودن، بی فرهنگ بودن.
زیر بته عمل آمدن : [عامیانه، کنایه ] بی پدر و مادر بودن، بی فرهنگ بودن.
زیر بته عمل آمدن : [عامیانه، کنایه ] بی پدر و مادر بودن، بی فرهنگ بودن.
چیزی زیر سر کسی بودن
چیزی زیر سر کسی بودن