پیشنهادهای م بیک (٩٦)
هر وقت می آید به پرو پایم می پیچد و اعصابم را خرد می کند
پیش پا زدن مثلا می گوییم داری می ری بپا استکانای چای را پیش پا نزنی یعنی پات بهشون نخوره پیشِ پا مثلا می گوییم فلانی پیشِ پای شما از اینجا رفت یعنی ...
جانگیر
( حرکت/راه افتادن ) در گذشته ای نه چندان دور می کفتیم راه بیافتید برویم دیر شد ماشین راه افتاد قطار چه ساعتی راه می افتد که اکنون حرکت گفته می شود
قطار همیشه در گذر است می شود گفت گذار
سرم درد می کرد قرص که خوردم دردش وا گذاشت، یعنی دیگه درد نمی کنه
گند خو کسی که معتاد می شه دیگه گند کاری را در میاره اگر دو بار خوی را پشت سر هم بیاوریم تاکید بر عادت است که همان معتاد می شود مثلا خوی خویِ خواندن ...
خود آشکار برای معتادان می توان گفت معتادان هنجار شکن معتادان خود آشکار
بهم بِگّرد یعنی عجله کن، بشتاب
ای مرغک خُرد ، ز آشیانه پرواز کن و پریدن آموز تا کی حرکات کودکانه در باغ و چمن چمیدن آموز پروین اعتصامی
به درد نخور به کار نمی آید خراب فرسوده
وانمود کردن کلک زدن گول زدن
از انجا که کوهه به معنای موج است ؛ می توان گفت کوهه کوهه یا کوهه خیز. رودخانه ای مواج =رودخانه ای کوهه کوهه
دّم بست از اونجایی که دم و باز دم در زیر آب شدنی نیست و در اصل دمی نیست که باز دم باشه من واژه دم بست را پیشنهاد می کنم غریق=دم بست غرق شدن =دم بست ...
تشویش اذهان عمومی =نگران کردن مردم دلپریشی مردم آشفته کردن مردم
اعماق جنگل =دل جنگل وسط کویر=دل کویر متاسفانه خیلی داریم کاربرد واژه های فارسی را فراموش می کنیم
خزینه همانجایی برای خزیدن بوده، ی جای پر از آب که می خزیدن توش ، براحتی می شد جایگزین استخر بشه
صرف نظر از اینکه چه اتفاقی بیافتد گذشته از اینکه چی پیش بیاد
فشردگی توده ی مردم چگالی توده ی مردم
زجر دادن مانند دمبه که تف می دهید و روغنش را پس می دهد بس چزونده می شود
جنس لباسم انقدر خوبه دو سال پوشیدم آخ نگفته، ، ، یعنی آسیب ندیده
نو کهنه کردن لباس ها یا وسایل اتاق یعنی دور ریختن وسایل یا لباس های کهنه و جایگزین کردن وسایل یا لباس های نو
هوا به معنای انگار کردن هم است مثلا وقتی می گوییم به هوای اینکه لباس های بند رخت را باد برده سراسیمه به کوچه رفت و نگاهی انداخت
گوشی اف اف را که بر می داریم می گوییم ( کیه ) بگو کی هستی خب می شود به جای ایفون یا اف اف گفت :گوکی و به مدل تصویری ان گفت گوکی چشمی
متاسفم که واژه های فارسی انقدر فراموش شده و واژه های بیگانه انقدر جاپایش را سفت کرده که می نشینیم و به سخن گفتن نیاکانمان می خندیم پرفکان واژه ای ست ...
دیر دیراش می شود در گویش مشهدی دختر دیردیراش می شود ازدواج کنه=دختر با بی قراری انتظار می کشد ازدواج کنه بچه ها دیر دیراشون می شود مدرسه تمام شود بچ ...
به قد کشیدن برنج هنگام جوش می گویند
الان می گن از حس و حال افتادم، در صورتی که از تک و تا افتادم ، درست است
نسبت ( برای مقایسه ) نمره های تو نسبت به نمره های من بهتر است نمره های تو به ورج نمره های من بهتر است به ورجِش بگیری نمره های تو بهتر از منه
دلماج یعنی کسی که درد دل شما را گوش می ده و ی جورایی سنگ صبورتونه
از روی عجله: شتابزده عجله کن : بشتاب ، به هم بگَرد، زود باش
عجله کن بشتاب به هم بگَرد
به هم گشتن در گویش مشهدی به معنای شتاب کردن است به هم بگَرد دیر شد به هم گرد ندارم یعنی نای و توان شتاب کردن را ندارم که معمولا پیر ها یا مریض ها م ...
ما به زشت با نمک می گوییم زشتوک
چارگَرد خوب است به معنی چهار چرخ گردون
می شود برای عزمم و جزم کردم ، ی اصطلاح ساخت که در زبان فارسی خوش آهنگ تر باشه مانند : کوله ام و بار کردم. . . من دیگه کوله ام و برداشتم که . . . من ...
فعل خستگی دَر کن خستگیت دَر رفت!؟ خسته نباشی؛ کمی نشست تا خستگی در کند خستگی به تنش ماند خسته شد خسته کرد
از آنجا که پوششی برای شنا است می توان گفت پوشْنا
چون پوششی برای آب است می توان پوشاب گفت
غسل از سر تا پا شستن است می شود گفت سراشست برو غسل زیارت کن برو سراشست زیارت کن
چیخوان چیزی را می خوانیم
توی بین چون می شود از ویترین چکیده ای از آنچه در مغازه هست را دید پس می توان توی مغازه را از خیابان دید می شود توی بین
به گفته قدیمی ها دست پیش رو
خاک پیش
پا پیش مهمان رفتن
ستان پیمان