تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به جای متلاشی کردن با یک تیر مغزش را متلاشی کنی مغزش را بپوکونی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پو کوندن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

شهید کسی است که در راه خدا کشته می شود من واژه ی خدایی شدن را بیشتر می پسندم شهید= خدایی شده شهادت= خدایی شدن شهید شدن =خدایی شدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زبان فارسی همزه ندارد پس خدایی شدن درست است ، مانند شهدا که خدایی شده اند براحتی می شود به جای واژه ی شهید بکار برد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حفظ کردن من که ابتدایی بودم خیلی بکار می رفت مثلا معلم می گفت شعر کتاب را از بَر کنید اما الان دخترم که ابتدایی است برایش ناآشنا است خیلی از واژه ها ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گمان می شود

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وَر افتادن نسلش ور افتاد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لَختی=لحظه ای، کمی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

حافظ به ادب باش که واخواست نباشد گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد اعتراض= واخواست

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

به خود آمدن درس گرفتن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فروپاشیدن امپراطوری افتادن کاسه ریختن برگ درختان

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

کسی که چِرکولَک بازی در میاره

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

درآیش =تاثیر تاثیر مهربانی در زندگی درایش مهربانی در زندگی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تسلیم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

در برابر سختی ها تن در داد دیگر کم آورد و خود را وا داد در برابر ستمگر گردن خم نکرد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در میان گذاشتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چگونه می توانم خودم را از این گرما در ببرم. به در بردن . خودم را از سختی های زندگی در بردم . جان به در بردن ، نجات یافتن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

او را متوقف کنید جلوی او را بگیرید حملات وحشیانه را متوقف کنید جلوی حمله های وحشیانه را بگیرید ماشین را متوقف کنید ماشین را نگه دارید . . .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فلانی را چشته خورش کردم یعنی اول اعتمادش وبه دست آوردم بعد گولش زدم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عملیات به تعویق افتاد عملیات واپس افتاد همه را عقب زد همه را پَس زد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بزرگ و کوچک

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشنهاد من واژه ی توانسنگ است یعنی توانمندیش چون سنگ ، محکم است

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرحال

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکست غیر قابل ترمیم شکست بازسازی نشدنی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چشم گشنه وقتی غذامون و خوردیم و سیر شدیم ولی هنوز سر سفره نشستیم و می خوریم می گیم سیرشدم ولی چشمام گشنه است

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در دست گرفتن او ضاع تحت کنترل است =اوضاع را در دست گرفته ایم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

بی واکنش ماست وار

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پادر میانی و میانجیگری به زبان عربی می شود وساطت نه دخالت ، لطف کنید درستش کنید

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناشُد نا شُد است روزم بی یاد تو شب شود

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زور کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نبردگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خب پس همون مچ انداختن می شه دیگه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پَس زدن زیر زدن به هم زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پول دستی ما اگر از کسی بخواهیم پول قرض کنیم می گوییم پول دستی داری بدی ، یا اون میگه ی کم پول دستی دارم می خوای بهت بدم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وَر پا فلانی ترسید و موهای سرش وَر پا ایستاد یعنی موهاش به سرش سیخ شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همان از در رفتن است ، چیزی که از در خانه برودو دیگر باز نگردد هدر رفته است، یعنی از در رفته است و دیگر بدستش نمی آوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بنا شد =قرارشد بنا شد یکمان بخوابد و دیگری نگهبانی دهد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بنا شد یکیمان بخوابد و دیگری نگهبانی دهد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

همان دپا بوده که بعد شده دفا بپا وسایلت را دزد نبرد و اگر دزدی دیدی از خود دپا کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هر وقت می آید به پرو پایم می پیچد و اعصابم را خرد می کند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پیش پا زدن مثلا می گوییم داری می ری بپا استکانای چای را پیش پا نزنی یعنی پات بهشون نخوره پیشِ پا مثلا می گوییم فلانی پیشِ پای شما از اینجا رفت یعنی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جانگیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( حرکت/راه افتادن ) در گذشته ای نه چندان دور می کفتیم راه بیافتید برویم دیر شد ماشین راه افتاد قطار چه ساعتی راه می افتد که اکنون حرکت گفته می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

قطار همیشه در گذر است می شود گفت گذار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرم درد می کرد قرص که خوردم دردش وا گذاشت، یعنی دیگه درد نمی کنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گند خو کسی که معتاد می شه دیگه گند کاری را در میاره اگر دو بار خوی را پشت سر هم بیاوریم تاکید بر عادت است که همان معتاد می شود مثلا خوی خویِ خواندن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خود آشکار برای معتادان می توان گفت معتادان هنجار شکن معتادان خود آشکار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهم بِگّرد یعنی عجله کن، بشتاب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ای مرغک خُرد ، ز آشیانه پرواز کن و پریدن آموز تا کی حرکات کودکانه در باغ و چمن چمیدن آموز پروین اعتصامی

پیشنهاد
٠

به درد نخور به کار نمی آید خراب فرسوده