پیشنهادهای hoseyn (٩٥)
جلبک از جل به معنی پوشش و بک به معنی قورباغه و وزغ ساخته شده است. بک در زبان مازرونی و گیلکی و تالشی به ریخت وگ کاربرد دارد. مثلا قورباغه درختی را ...
۱. القا واژه ای عربی از ریشه لقا به معنی رسیدن، ادراک و یا دیدار کردن است . همچنین لقا در ادب فارسی به معنی چهره هم به کار رفته است. ۲. القا مصدر با ...
فیلمرغ ( فارسی شرقی افغانستان/تاجیکستان )
مگر عربی نوشتاری پ دارد که فارسی پیرایه را از عربی گرفته باشد؟! هر کودکی می داند پیرایه از پیراستن است! که خود ریشه در آراستن به معنی مرتب سازی دارد!
زیرا برگرفته از عبارت از اید/این رای در پارسی میانه است و در ترکی بجز ازبکی که تحت تاثیر تاجیکی بوده کاربردی ندارد.
معنی باختن را اشتباه آموخته ایم! اساسا باختن به معنی بد و "شکست خوردن" نیست! بلکه به معنی مشارکت در کارها است به همین دلیل به فعالیت گروهی کودکان "با ...
معنی باختن را اشتباه آموخته ایم! اساسا باختن به معنی بد و "شکست خوردن" نیست! بلکه به معنی مشارکت در کارها است به همین دلیل به فعالیت گروهی کودکان "با ...
معنی باختن را اشتباه آموخته ایم! اساسا باختن به معنی بد و "شکست خوردن" نیست! بلکه به معنی مشارکت در کارها است به همین دلیل به فعالیت گروهی کودکان "با ...
معنی باختن را اشتباه آموخته ایم! اساسا باختن به معنی بد و "شکست خوردن" نیست! بلکه به معنی مشارکت در کارها است به همین دلیل به فعالیت گروهی کودکان "با ...
معنی باختن را اشتباه آموخته ایم! اساسا باختن به معنی بد و "شکست خوردن" نیست! بلکه به معنی مشارکت در کارها است به همین دلیل به فعالیت گروهی کودکان "با ...
معنی باختن را اشتباه آموخته ایم! اساسا باختن به معنی بد و "شکست خوردن" نیست! بلکه به معنی مشارکت در کارها است به همین دلیل به فعالیت گروهی کودکان "با ...
معنی باختن را اشتباه آموخته ایم! اساسا باختن به معنی بد و "شکست خوردن" نیست! بلکه به معنی مشارکت در کارها است به همین دلیل به فعالیت گروهی کودکان "با ...
داغ از داخ در فارسی میانه می آید. مصدر آن داختن بوده که با گرفتن پیشوند وی/گ به شکل ویداختن/گداختن به معنی ذوب شدن هم به کار رفته.
مردم این روستای کوهستانی در تفت یزد و دیگر مردم استان این روستا را "خوراشه" می نامند که شباهت جالبی به واژگان فارسی میانه دارد. ( خوره در فارسی میانه ...
مردم این روستای کوهستانی در تفت یزد و دیگر مردم استان این روستا را "خوراشه" می نامند که شباهت جالبی به واژگان فارسی میانه دارد. ( خوره در فارسی میانه ...
انوشیروان یا انوشه روان ( فارسی میانه: انوشگ رُوان به معنی کسی که روان جاویدان و نامیرا دارد ) این واژه در فارسی میانه بیشتر نه اسم بلکه یک لقب بوده ...
انوشیروان یا انوشه روان ( فارسی میانه: انوشگ رُوان به معنی کسی که روان جاویدان و نامیرا دارد ) این واژه در فارسی میانه بیشتر نه اسم بلکه یک لقب بوده ...
انوشیروان یا انوشه روان ( فارسی میانه: انوشگ رُوان به معنی کسی که روان جاویدان و نامیرا دارد ) این واژه در فارسی میانه بیشتر نه اسم بلکه یک لقب بوده ...
شهر حافظ و سعدی و باغ های دلگشا و قلب فرهنگی فارس و و از کانون های فرهنگی مهم ایران زمین. با افول شهر استخر ( که اصطخر هم نوشته اند ) که مرکز کوره ا ...
چوب بازی رقصی ایرانی است که توسط طیف گسترده ای از ایرانیان از سیستان تا خراسان شمالی و از بوشهر تا لرستان انجام می شود. در بخش سیستانی - خراسانی نشی ...
کرمان در فارسی باستان به شکل کارمانیا ثبت شده که نام یکی از شهربانی های هخامنشی بوده که نام خود را از یکی از قبایل پارسی به همین نام گرفته است. در گ ...
به طرز بامزه ای جایی دیدم کسی فکر میکرد سلحشور از سلاح و شور به معنی شستن! ساخته شده در حالی که این "شور" از شوریدن میاید سلحشور کسی است که سلاحش را ...
واژه ای از فارسی قدیم به معنی "مسلح" و "سلاح دار" زین در زبان اوستایی به معنی سلاح بوده
بَیوسیدن امید داشتن، انتظار داشتن، چشم داشتن بَیوسیدن یا بَیوستن تلفظ آن است.
بَیوسیدن امید داشتن، انتظار داشتن، چشم داشتن بَیوسیدن یا بَیوستن تلفظ آن است.
فقط ایرانی ها هستند که فکر می کنند ما انگلیسی ها هنوز ابرقدرتیم! - شوخی رایج میان دیپلمات های بریتانیایی، به نقل از جک استراو وزیر امور خارجه پیشین ...
ریشه شناسی عامیانه و اغلب بامزه همیشه تفریح مردمان بوده و هست و زین پس هم خواهد بود ولی چیزی که بشریت انتظار آن را نداشت این بود که روزی ریشه یابی ها ...
ان شکل دیگری از هم و دیش از دیسیدن به معنی شکل دادن است. اندیشیدن در مجموع یعنی چیزی را در درون خود شکل دادن. هر مینو ( فکر ) ای اندیشه نیست اندیشه ...
آقای سرور اگر آگاهی ندارید فرهنگ خودش بن فعل است و از مصدر فرهیختن میاید می فرهیختم/می فرهنگم همین الانش ما به آدمی که فرهنگ داره یا تحصیل کرده میگی ...
دریدن و درودن یک مصدر هستند با بن مضارع های به ترتیب دَر و درو و هردو تقریبا معنی بریدن و پاره کردن می دهند. "درو کردن" "درودگری ( نجاری ) " هم با د ...
در فارسی میانه: vi - ravishn در فارسی نو: گرایش/گِرَوِش
پاسخ به کرآیاپیر زبان لری با نظر به گفته خودتان بیشتر یک گروه زبانی است نه یک زبان واحد با چندین گویش. فارسی چهار گویش اصلی دارد ۱. غربی ۲. تاجیکی - ...
تابه واژه ای فارسی از مصدر تفتن یا تابیدن یا تافتن است به معنی گرما یا نور دادن این واژه با تب به معنی افزایش دمای بدن و تفت دادن به معنی گرما دادن ...
پاسخ به علی اکبر فارسی نو و لری و گویش های منطقه پارس همگی فرزندان پارسی میانه هستند و همگی ارزشمند و زیبا هستند اقوام ایرانی برادر و اعضای یک پیکر ه ...
Video در واقع یک فعل فرانسوی است به معنی "دیدم"! از ریشه vid در زبان لاتین میاید که با "دید" و "بین" در فارسی هم ارز است. اگر قرار است برابری برای ...
نامه ای به هم میهنان دلسوز از هرقوم و به هرزبانی من به عنوان یک فارسی زبان می گویم که از فعالیت برخی همزبانانم در فضای مجازی بر علیه دیگر اقوام ایران ...
ملت پارسی نه! مردم پارسی یا فارسی! ملت فقط ایران است.
ارژنگ از ارژ ( همان ارج و ارز و ارزش ) و اَنگ ( نشانه ) ساخته شده نه از ار و جنگ! ترکی هم نیست
معنی ارزان را به ما بد آموخته اند! ارزان به معنی کم قیمت و بی مقدار نیست! بلکه به معنی آن است که قیمت کالا بیارزد یعنی کالا و بهایش باهم متناسب باشند ...
زرتشتیان خود را بهدین و آیین خود را بهدینی می دانند به معنی دین بهتر و بالاتر در ادبیات باستانی مزدَیَسنا یا مزداپرست و توسط مسلمانان گاهی زرتشتی و گ ...
مردم شهر نایین به زبان ویژه خود به نام زبان نایینی سخن می گویند یا بهتر است بگوییم می گفتند که در گروه زبان های ایرانی شمال غربی بود و از این نظر بیش ...
مردم شهر نایین به زبان ویژه خود به نام زبان نایینی سخن می گویند یا بهتر است بگوییم می گفتند که در گروه زبان های ایرانی شمال غربی بود و از این نظر بیش ...
اهرای یا اهلاو یا ارتا یا اردا یا ارد که در زبان های قدیم ایران به معنی راستی و درستی به کار رفته اند برابر های فارسی واژه قدیس هستند. برای نمونه در ...
"پریدن" کاری است که هواپیما میکند نه خرگوش! در فارسی امروزی پریدن را در معنای جهیدن/جَستن به کار می برند که درست نیست درستش این است که پریدن="پرواز ک ...
چوبین همان زوبین یا ژوپین در شاهنامه است به معنی نیزه سپهدار توران برآراست جنگ گرفتند کوپال و زوبین بچنگ ( فردوسی )
انبوب یا بوب واژه ای فارسی به معنی فرش است. شاه دیگر روز بزم آراست خوب تختها بنهاد و برگسترد بوب ( رودکی سمرقندی ) البته در زبان های فرنگستانی معنی ...
انبوب یا بوب واژه ای فارسی به معنی فرش است. شاه دیگر روز بزم آراست خوب تختها بنهاد و برگسترد بوب ( رودکی سمرقندی ) البته در زبان های فرنگستانی معنی ...
انبوب یا بوب واژه ای فارسی به معنی فرش است. شاه دیگر روز بزم آراست خوب تختها بنهاد و برگسترد بوب ( رودکی سمرقندی ) البته در زبان های فرنگستانی معنی ...
انبوب یا بوب واژه ای فارسی به معنی فرش است. شاه دیگر روز بزم آراست خوب تختها بنهاد و برگسترد بوب ( رودکی سمرقندی ) البته در زبان های فرنگستانی معنی ...