کرفه

لغت نامه دهخدا

کرفه. [ ک ِ ف َ / ف ِ ] ( اِ ) بمعنی ثواب است که در مقابل گناه باشد. ( برهان ) ( از آنندراج ). کار نیک. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرای ناصری ) :
نبد پروای کشت و کار و حرفه
گناهان را ندانستند و کرفه
یکایک بر ره بیداد رفته
گناه و کرفه را از یاد رفته.
زراتشت بهرام پژدو ( اردای ویراف نامه از حاشیه برهان چ معین ).

فرهنگ فارسی

کارنیک، ثواب، مقابل گناه
( اسم ) ثواب مقابل گناه اثم : [ بهر کرفه که تن بودت توانا شتاب و جهد کردی مر رو انرا ] . ( زرتشت بهرام پژدو . ارداویر افنامه )

فرهنگ معین

(کَ فِ ) [ په . ] (اِ. ) کار نیک ، ثواب .

فرهنگ عمید

کار نیک، ثواب: نه بُد پروای کشت و کار و حرفه / گناهان را ندانستند و کرفه (زراتشت بهرام: برهان قاطع: کرفه ).

پیشنهاد کاربران

واژه کرفه
معادل ابجد 305
تعداد حروف 4
تلفظ [ka ( e ) rfe]
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: karpak، مقابلِ گناه] [قدیمی]
مختصات ( کَ فِ ) [ په . ] ( اِ. )
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
یکی از بهترین واژه به جای واژه عربی ثواب
این دو واژه اوستایی و فارسی میانه ساسانی را با هم اشتباه نگیریم:
کِرفه: kirbag
ثواب، پاداش، مژدگانی - کار خوب و پسندیده
کَرفه: عهد و پیمان، قول و قرار - سوگند، قسم

بپرس