پیشنهادهای Ehsan Ghasemi (١٨)
رها و آزادانه loose painting
معناگرا مثال: The meaningful art
خستگی ناپذیر She achieved success by sweaty efforts
کپی کردن یک نقاشی، طرح یا نقشه با کشیدن خطوط آن بر روی یک کاغذ شفاف trace a map of the world on to a large piece of paper
گرفتن چندین عکس از یک سوژه با استفاده از تنظیمات مختلف دوربین وکنار هم قرار دادن آنها جهت تعیین بهتر رنگ، ارزش ها و جزئیات در سوژه
بست فلزی انتهای قلم مو که موها را به دسته قلم مو متصل می کند.
قلم موی ساخته شده از موی طبیعی حیوانات bristle brush
نوعی از نقاشی و عکاسی که در آن سوژه و نور در مرکز تصویر است و گوشه های تصویر در تاریکی محو می شوند.
سوق دهنده . suggestive personalities to sadness
رد، رد گذاشتن مثال: . to put my own spin on painting
ترفندها
مرکز ثقل
بی منطق
به معنی" کهنه شدن" هم بکار می رود. . wearing hanging paintings in the museum
دم دستی گرفتن Nature is full of wonderful tricks; don't ever take her for granted
دریغ شدن I understood things which had eluded me in some of the works
تمایلات تمایلات رنگی COLOR PREFERENCES
به معنی ترکیب کردن رنگ بر روی کاغذ یا بوم نقاشی هم استفاده می شود. Applying intermediate colors and blending them