ferrule

/ˈferuːl//ˈferuːl/

معنی: حلقه، حلقه یا بست فلزی ته عصا
معانی دیگر: (پوشش فلزی که بر ته عصا و دسته ی ابزار و غیره می کوبند تا از ترک برداشتن چوب جلوگیری کند) ته پوش، کلاهک، سر عصا، ته غلاف، بست، (لوله کشی و مکانیک) بوش یا حلقه (برای سفت کردن بندها و نقاط اتصال)، بست فلزی زدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a metal ring, cap, or sleeve put around the end of a pole, shaft, handle, or the like to reinforce, prevent splitting, or provide a strong connection.

(2) تعریف: a short, sleevelike fitting used in piping or tubing to provide a secure fit or connection.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ferrules, ferruling, ferruled
• : تعریف: to provide with a ferrule.

جمله های نمونه

1. The ferrule was well-formed, with no sharp edges.
[ترجمه گوگل]فرول به خوبی شکل گرفته بود، بدون لبه های تیز
[ترجمه ترگمان]The به خوبی شکل گرفته بود و هیچ لبه تیز نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It seemed he had just lost the ferrule of his stick.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او به تازگی حلقه چوب خود را گم کرده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که نوک عصایش را از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The use of plastic also means that the ferrule will not rust or discolour.
[ترجمه گوگل]استفاده از پلاستیک همچنین به این معنی است که فرول زنگ نمی‌زند یا تغییر رنگ نمی‌دهد
[ترجمه ترگمان]استفاده از پلاستیک همچنین به این معنی است که the زنگ نخواهد زد و یا زنگ نخواهد زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. NOTE: You must clean the ceramic ferrule and it's tip with alcohol and absorbent cotton very carefully before using.
[ترجمه گوگل]توجه: قبل از استفاده باید فرول سرامیکی و نوک آن را با الکل و پنبه جاذب با دقت تمیز کنید
[ترجمه ترگمان]توجه: شما باید the سرامیک را تمیز کنید و قبل از استفاده از آن با دقت بسیار پنبه و پنبه جاذب را به دقت بررسی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A ferrule and eraser are crimped into place on each pencil.
[ترجمه گوگل]روی هر مداد یک فرل و پاک کن در جای خود قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]بست و پاک کن دو مداد روی هر مداد گذاشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Leave some of the tip on the ferrule to ensure you do not damage the ferrule.
[ترجمه گوگل]مقداری از نوک آن را روی فرول بگذارید تا مطمئن شوید که به فرول آسیب نرسانید
[ترجمه ترگمان]قسمتی از نوک on را کنار بگذارید تا مطمئن شوید که به ferrule آسیب نرسانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The thumb ferrule is set outside the ferrule of index finger on the backplate with steel wires.
[ترجمه گوگل]فرول انگشت شست خارج از حلقه انگشت اشاره روی صفحه پشتی با سیم های فولادی قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]انگشت شست، خارج از ferrule انگشت اشاره بر روی backplate با سیم های فولادی تنظیم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Its ferrule followed lightly on the path, squealing at his heels.
[ترجمه گوگل]فرول آن به آرامی در مسیر دنبال می‌شد و در پاشنه‌های او جیغ می‌کشید
[ترجمه ترگمان]پاشنه آن به نرمی بر سر راه به دنبال او به راه افتاد و در پاشنه پای او جیغ می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A simple method was proposed using a metal ferrule for suppressing the interference current.
[ترجمه گوگل]یک روش ساده با استفاده از یک فرول فلزی برای سرکوب جریان تداخل پیشنهاد شد
[ترجمه ترگمان]یک روش ساده با استفاده از ferrule فلزی برای سرکوب جریان تداخل پیشنهاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fiber Optic Components and assemblies, Connector, Adaptor, Attenuator, Ferrule, Patchcord Optical Instrument and Parts.
[ترجمه گوگل]قطعات و مجموعه های فیبر نوری، اتصال دهنده، آداپتور، تضعیف کننده، فرول، ابزار و قطعات نوری Patchcord
[ترجمه ترگمان]قطعات و قطعات Optic فیبر، متصل کننده، adaptor، Attenuator، ferrule، Patchcord نوری و قطعات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Another ferrule that is used to enclose the wrist and antebrachium is linked to the crossbar of the U-shaped rack through elastic strings.
[ترجمه گوگل]فرول دیگری که برای محصور کردن مچ دست و انتبراکیوم استفاده می شود از طریق رشته های الاستیک به میله متقاطع قفسه U شکل متصل می شود
[ترجمه ترگمان]ferrule دیگری که برای محصور کردن مچ به کار می رود و antebrachium با میله عرضی قفسه U شکل از طریق رشته های الاستیک متصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The umbrella fell to the floor with a sharp crack of the ferrule on the tile.
[ترجمه گوگل]چتر با ترک تیز فرول روی کاشی به زمین افتاد
[ترجمه ترگمان]چتر با یک شکاف شدید بر روی کاشی کف زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Real and imagined depths were lurking under the probing axe, and twice I broke through a crust with boot and ferrule.
[ترجمه گوگل]اعماق واقعی و خیالی زیر تبر کاوشگر کمین کرده بود و من دو بار با چکمه و فرول از پوسته ای شکستم
[ترجمه ترگمان]اعماق ذهن واقعی و واقعی در زیر تبر جست و جو در کمین بود و دو بار با چکمه و لگد از بین دندان هایم یک تکه نان را شکستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is usual for them to come in two equal length pieces to fit a central ferrule.
[ترجمه گوگل]معمولاً آنها در دو قطعه با طول مساوی برای قرار دادن یک فرول مرکزی قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]برای آن ها معمول است که دو قطعه با طول یک سان برای تناسب با یک ferrule مرکزی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حلقه (اسم)
loop, ring, segment, annulus, reel, chain, hoop, vortex, wicket, gird, girdle, hank, volute, wisp, curl, cincture, convolution, earring, gyre, eyelet, facia, fascia, ferrule, grummet, handfast, whorl

حلقه یا بست فلزی ته عصا (اسم)
ferrule

انگلیسی به انگلیسی

• ring shaped reinforcement; metal cap placed on the end of a shaft to protect it (i.e. on the end of an umbrella, cane, etc.)
a ferrule is a protective metal or rubber cap that is fixed onto the end of a stick or post.

پیشنهاد کاربران

( برق ) وایرشو، سرسیم
ته پوش ( اسم ) : کلاه یا حلقه ای فلزی یا لاستیکی که انتهای زیرین عصا یا چوب زیر بغل را تقویت و محافظت می کند ■ ته پوش زدن ( فعل ) : قلاب را بر روی عصا یا چوب زیر بغل قرار دادن.

بپرس