حمیدرضا - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what was i gonna say: چی داشتم می گفتم؟

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give it to me straight: باهام رُک باش. رُک بهم بگو.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you ain't seen nothing yet: تازه کجاشو دیدی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maybe another time: باشه یه وقت دیگه.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's hit the spot: خیلی چسبید.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we're of one mind: با هم هم فکریم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's so unlike you: ازت بعیده.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm between jobs: موقتا بیکار و در جستجوی کار هستم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we really hit it off: واقعا زود با همدیگه اُخت شدیم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we hit it off right away: فوری با همدیگه اُخت شدیم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you trying to get a rise out of me: داری سعی میکنی لج منو دربیاری؟؟

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whisper it to me: در گوشم بگو .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not the marrying kind: اهل ازدواج نیستم. ازدواجی نیستم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will rephrase: بزار یه جور دیگه بپرسم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have your best interests at heart: من صلاحت رو میخوام.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

satisfy the customer: رضایت مشتری رو جلب کنید.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in way over my head: مثل خر تو گِل گیر کردم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's a good egg: اون آدم خوبیه، ذاتش خوبه.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give it to me: بدش به من.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give it to me: بدش به من.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you go too far: داری شورشو درمیاری.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there's no parking spot: جاپارک نیست.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't smart mouth: زبون درازی نکن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're very perceptive: تو خیلی زیرک و باهوشی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't lose hope: امیدتو از دست نده.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm a light sleeper: خوابم سبکه.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm sleepy: خوابم میاد.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm overslept: خواب موندم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a wuss: چه آدم ترسویی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i never quit: هرگز تسلیم نمیشم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's irate: اون خشمگینه.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're burning up: داری از تب میسوزی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as you see fit: هرجور صلاح میدونی.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as you see fit: هرجور صلاح میدونی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

saving up: پس انداز کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

saving up: پس انداز کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

provided that: به شرطی که. . . در صورتی که. . . ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you haven't aged a day: خیلی خوب موندی، اصلا عوض نشدی.

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

why so: چرا اینقدر. . .

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

why so: چرا اینقدر. . .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't cut me off: وسط حرفم نپر.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm taking my words back: حرفمو پس می گیرم.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i can't place you: به جا نمیارم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was up all night: تمام شب رو بیدار بودم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's impressive: قابل تحسینه.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live life to the fullest: از زندگی تمام و کمال لذت ببر از تک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it escapes my mind: حضور ذهن ندارم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm locked out: بیرون در خونه موندم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't kill the time: وقت کُشی نکن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't cross me: با من درنیفت.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

please make it work: لطفا یه کاریش بکن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't make a big deal out of it: الکی بزرگش نکن. از کاه کوه نساز.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't make a big deal out of it: الکی بزرگش نکن. از کاه کوه نساز.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we'll make it work: یه کاریش می کنیم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't embarrass yourself: خودتو ضایع نکن.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't embarrass yourself: خودتو ضایع نکن.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subtle: ظریف مبهم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i put down a deposit: بیعانه دادم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't waste the day: تنبل نباش.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i saw you sneak out: دیدم که جیم زدی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i feel guilty: عذاب وجدان دارم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you don’t have the guts: جراتش رو نداری.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put her first: اونو اولویت قرار بده.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he's bluffing: هارت و پورت میکنه.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she stood me up: قالم گذاشت.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull yourself together: خودتو جمع و جور کن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't slurp: هورت نکش.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all the way through: از ابتدا تا انتها

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all the way through: از ابتدا تا انتها

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm offended: بهم برخورد.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is the thank i get: اینه جواب خوبیام؟

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what are you known for: به چی معروفی؟

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm stuck with you: گیر تو افتادم.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm stuck with you: گیر تو افتادم.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

word travels fast: خبرا زود پخش میشه.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

repellent: منزجر کننده دفع کننده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to put on weight: وزن اضافه کردن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm famished: خیلی گرسنمه.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get in the way of: مانع از انجام کاری شدن، مانع از رخ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you owe me: بهم مدیونی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it sure is: قطعا که همینطوره.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it sure is: قطعا که همینطوره.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smarten yourself up: خودتو شیک و پیک کن.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what's new: تازه چه خبر؟

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

headhunter: کاریاب

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tenure: جایگاه هیئت علمی، استاد دائم

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what are the odds: چطور ممکنه، چه تصادفی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was amazing: خیلی خوش گذشت.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you put me on the spot: منو تو رودروایسی گذاشتی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how do you live with yourself: چجوری با وجدانت کنار میای؟؟

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't be cocky: مغرور نباش.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an oldi but goodie: قدیمی اما دوست داشتنی.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call off: کنسل کردن به هم زدن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's no longer my concern: این دیگه مشکل من نیست.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'd like to return it: میخوام اینو پس بدم.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

watch your step: مراقب باش.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lay off someone: دست از اذیت کردن کسی برداشتن.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay off someone: دست از اذیت کردن کسی برداشتن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we could work something out: ما می تونیم حلش کنیم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ain't no pressure: هیچ اجباری نیست.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't be a buzzkill: ضدحال نباش.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plenty of other fish in the sea: آدم که قحط نیست.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plenty of other fish in the sea: آدم که قحط نیست.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you'll never pull it off: تو از پسش برنمیای.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if shit hits the fan: اگه کار به جاهای باریک کشید.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in debt: من بدهکارم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't evade: طفره نرو.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i pull it off: از پسش بر اومدم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mess somebody up: مشکلات روانی و عاطفی برای کسی ایجاد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

untrusting: شکاک

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make sense: معنی دادن منطقی بودن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have every right: همه جوره حق دارم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm just passing through: فقط دارم رد می شم.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrub: معنی اسلنگی: خیلی بد بی استعداد د ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you thinking what i'm thinking: شما هم به همون چیزی که من فکر می کن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm mad about you: عاشقتم دیوونتم

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sick and tired: خسته و کلافه.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can handle anything: از پس هرچیزی برمیام.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's taken ages: سالها زمان برده.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i told her off: دعواش کردم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

things are up in the air: همه چیز رو هواست.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spam: پیام بدرد نخور هرزنامه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

avatar: عکس پروفایل عکس نمایه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's in the bag: موفقیت حتمیه.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's in the bag: موفقیت حتمیه.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in case: اگه درصورتیکه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

roll down the window: شیشه رو بده پایین.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's starting to: داره کم کم. . . میشه. I'm starting ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she's drop dead gorgeous: اون خیلی جیگره.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't bully me: بهم زور نگو.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a sore throat: گلو درد دارم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wish i had your confidence: کاش اعتماد به نفس تو رو داشتم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just peachy: اوضاع عالی و بر وفق مراد.

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for ever and ever: تا اَبَد

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prick: پفیوز لاشی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i give in: من کم آوردم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got fooled: گول خوردم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make it real: واقعی جلوه بده.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you had me at hello: با اولین نگاه دلمو بردی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you seem grouchy: بدخلق به نظر میرسی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't deny it: انکارش نکن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

we're out of touch: خبر نداریم از هم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's out of date: از مُد افتاده.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's out of reach: از دسترس خارجه .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's out of stock: تموم شده.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's out of order: خرابه، کار نمی کنه.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm out of work: بیکارم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in my name: به نام منه.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as far as i recall: تا جایی که یادمه.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like watching paint dry: فوق العاده کسل کننده. خیلی حوصله س ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there's nothing wrong: هیچ اشکالی نداره.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get ducks in a row: برنامه ریزی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

way out of my league: خیلی از من سرتره

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the bottom line is: خلاصه کلام اینکه. . .

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

working a double: دو شیفت کار کردن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

woofy: بوی پا خفه، تاریک و مرطوب و سرد، بد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s impressive: قابل تحسینه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are incredible: تو شگفت انگیزی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you are incredible: تو شگفت انگیزی

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn nose up: قبول نکردن چیزی یا کاری

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you can pull it off: از پسش برمیای.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you stiffed me: تو پولم رو خوردی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're just being paranoid: تو فقط خیالاتی شدی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm in over my head: توی بد مخمصه ای گیر افتادم.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't take me for a fool: منو احمق فرض نکن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

didn't sleep a wink: چشم رو هم نزاشتن اصلا نخوابیدن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beb: عزیزم. کوتاه شده babe

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pray to j: راز و نیاز با عیسی ( ع ) دعا کردن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm at a loss for words: موندم چی بگم ، نمیدونم چی بگم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm very disappointed in you: بدجور ازت ناامید شدم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the real: راست حسینی. خداوکیلی. راستشو بخوا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

present company excepted: بلانسبت جمع! ( شما )

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

present company excepted: بلانسبت جمع! ( شما )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bizounce: رفتن ترک کردن محل

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not falling for that again: من دیگه گول نمیخورم

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

biff: مشت زدن. خرابکاری. رفیق فابریک.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

root for someone: حمایت کردن از کسی، امیدوار بودن برا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got laid off: من اخراج شدم تعدیل شدم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fat bitch: حق خوری

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walk away: بزن به چاک. راهتو بکش برو.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

walk away: بزن به چاک. راهتو بکش برو.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you’re out of your mind: تو عقلتو از دست دادی. دیوونه شدی .

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

little boy's room: دستشویی مردونه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your heart is in the right place: تو آدم خوش قلبی هستی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make something count: به درستی از چیزی استفاده کردن، هدر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dog meat: دخلت اومده!

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't be a wuss: بزدل نباش. ترسو نباش. بی عرضه نبا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't be a wuss: بزدل نباش. ترسو نباش. بی عرضه نبا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beat a path to door: سر و دست شکوندن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay on task: بچسب به کار.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don’t mind: از نظر من مشکلی نداره، بدم نمیاد، ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i don’t mind: از نظر من مشکلی نداره، بدم نمیاد، ب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's dope: باحاله.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lend me a hand: بهم کمک کن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

act brand new: رفتار پر فیس و افاده

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not know his ass from his elbow: هِر رو از بِر تشخیص ندادن کاملا خنگ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've been there done that: واسه من چیز جدیدی نیست

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

asstastic: آشغال افتضاح

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the hell out of here: گمشو بیرون

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get up the courage: شجاعت ( کاری را ) پیدا کردن

٨ ماه پیش

مدال‌های حمیدرضا