حمیدرضا - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

become more difficult: دشوارتر شدن سخت تر شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

talk of: از چیزی صحبت کردن درباره چیزی صحبت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

talk round: نظر کسی را تغییر دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cherry picking: از بین همه حقایق / نتیجه ها / اتفاق ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not kosher: وقتی میگیم چیزی کوشر نیست، یعنی مشک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lead to erroneous conclusions: به نتایج اشتباه منتهی شدن به نتایج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meet deadlines: سر موعد کاری را انجام دادن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be a dead duck: در دردسر افتادن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be all mouth: لاف زدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be caught up in something: ناخواسته درگیر چیزی شدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have something is common: در چیزی تفاهم داشتن اتفاق نظر داشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have your back to something: پشت به چیزی بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rumour has it that: شایعات حاکی از آن است که. . . شایع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have friends for: دوستان را دعوت کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

serve someone right: حق کسی بودن سزاوار تنبیه بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serve someone right: حق کسی بودن سزاوار تنبیه بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's been a long time since: خیلی وقته که. . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walk arm in arm: دست در دست هم راه رفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a pleasure to: خوشحالم باعث خوشحالیه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move out: ( از جایی ) اسباب کشی کردن ( از جا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speak a tongue: به زبانی سخن گفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's good to: خوبه که. . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that tears it: طاقتم تموم شده.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that tears it: طاقتم تموم شده.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play second banana: انتخاب دوم کسی بودن اولویت دوم کسی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play a trick on someone: با کسی شوخی کردن کسی را دست انداختن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play a prank: با کسی شوخی کردن کسی را دست انداختن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play a prank: با کسی شوخی کردن کسی را دست انداختن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like thunder: بسیار خشمگین ( چهره )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how long have you been: چه مدته. . . ؟ از کی. . . ؟

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i just finished: همین تازه. . . . تموم کردم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

provide an example: مثال زدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

provide a solid alibi: ارائه دادن مدرکی محکم دال بر عدم حض ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm relieved that: خیالم راحت شد که. . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep on at: مدام غر زدن مدام از چیزی گله کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold off: نباریدن باران

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's not a biggie: چیز مهمی نیست.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you snooze you lose: دیر بجنبی، باختی.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you snooze you lose: دیر بجنبی، باختی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't believe that: باورم نمیشه که. . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by your leave: با اجازه تون.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sit by: دست به هیچ اقدامی نزدن عقب نشستن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vapor pressure: فشار بخار آب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

variable atmospheric gases: گازهای متغیر جو

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

warm pool: استخر آب گرم ( ناحیه غربی اقیانوس ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

water balance method: روش بیلان آبی ( در تعیین تبخیر و ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hydrological cycle: آب شناختی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thermal efficiency: کارایی گرمایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thermal low: کم فشار گرمایی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tropopause jets: رودبادهای تروپوپازی رودبادهای وردای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuck freak: عشق مقاربت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuck puppet: شریک جنسی بدون هیچ تعهدی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuck my life: گندش بزنن.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuck bunny: زن هوس باز

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

professional integrity: شرافت کاری

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuck knows: هیچ کس نمیدونه .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sub polar regions: نواحی زیر قطبی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

super adiabatic: ابر بی دررو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

synoptic station: ایستگاههای همدیدی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

temperature lapse rate: افتاهنگ دما

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

temperature vertical profile: نیمرخ گرمایی جو

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turbulent diffusivity: پخشیدگی متلاطم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seasonal lag: درنگ فصلی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seasonal evolution: پیدایش فصول

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

semi permanent highs and lows: سامانه های کم فشار و پرفشار نیمه دا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come clean right now: همین الان اعتراف کن.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

made a pass at me: بهم نخ داد.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's growing on me: داره کم کم ازش خوشم میاد.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my heart is racing: تپش قلب دارم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't waste time: وقت تلف نکن.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

now's the time: حالا وقتشه.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's take the elevator: بیا با آسانسور بریم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't hang up: قطع نکن.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you overstepped: پاتو از گلیمت درازتر کردی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you look silly: شبیه احمقها شدی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't be bothered: حس و حالشو ندارم.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i can't be bothered: حس و حالشو ندارم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't coddle me: زیادی ازم محافظت نکن.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reach out: تماس گرفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i appreciate you stopping by: ممنون که سر زدی ( اومدی )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's completely up to you: کاملا بستگی به خودت داره.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i miss you already: هنوز نرفته دلتنگت شدم.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i miss you already: هنوز نرفته دلتنگت شدم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a few minutes: ظرف چند دقیقه.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't make faces: ادا در نیار!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't take it to heart: به دل نگیر!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bounce ideas off: نظر کسی رو در مورد چیزی پرسیدن، از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you go first: تو اول بگو.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

concept that: مفهوم اینکه. . . این مفهوم که. . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he means well: نیتش خیره.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

he means well: نیتش خیره.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i beg to differ: متاسفانه باهم هم عقیده نیستیم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have no: هیچ. . . . ندارم. I have no money ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't give me a dirty look: چپ چپ نگام نکن.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

under one condition: به یه شرطی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't squander it: هدرش نده. حرومش نکن.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a fuss about something: یعنی در مورد یه چیزی عصبی و خشمگین ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you into: به. . . علاقه داری؟؟؟ Are you into ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're opaque: تو مُبهم هستی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

change operation: عمل تغییر جنسیت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i appreciate the gesture: واقعا ازت ممنونم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who would have thought: کی فکرش رو می کرد؟؟

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

who would have thought: کی فکرش رو می کرد؟؟

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you drive me nuts: تو منو دیوونه می کنی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't piss me off: اعصابم رو بهم نریز.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you're getting hot under the collar: خیلی داغ کردی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

roll the window up: شیشه رو بده بالا.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

runs in our family: تو خانواده مون ارثیه.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you win some you lose some: زندگی بُرد و باخت داره.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are way out of line: پاتو از گلیمت درازتر کردی.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you are way out of line: پاتو از گلیمت درازتر کردی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

or else what: وگرنه چی میشه؟؟

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to cry oneself to sleep: از فرط گریه خوابیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as it is: همین حالاشم همین جوریشم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

diarrhea of the mouth: بد دهنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fool around: وقت گذرانی کردن وقت تلف کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i had him in a palm of my hand: مثل موم تو دستمه.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm at my wits' end: به کلی گیج شدم. دیگه عقلم به جایی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you’re in big trouble: تو دردسر بزرگی افتادی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for the sake of something: به خاطر چیزی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm sweaty: عرق کردم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

who might you be: جنابعالی کی باشین؟؟

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you mocking me: منو دست میندازی؟؟

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are so dumb: خیلی خنگول هستی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quietly whisper to me: آروم در گوشم بگو.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow off: پیچوندن قال گذاشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

you could cut it with a knife: فضا متشنج بود.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i didn't sleep a wink: پلک روی هم نذاشتم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are we cool: مشکلی بین مون نیست؟؟

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long story short: خلاصه کنم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i've been dishonored: بی آبرو شدم آبروم رفته.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you used me: ازم سواستفاده کردی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm knackered: خیلی خسته ام.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

were you spying on me: داشتی منو می پاییدی؟؟

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't use that tone of voice with me: با این لحن با من صحبت نکن.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

this is way over my head: عقلم دیگه قد نمیده.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let me speak frankly: بزار بدون رودربایستی صحبت کنم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i don't feel like it: حس و حالشو ندارم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lose my phone number: شمارمو از گوشیت پاک کن.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

down the hatch: برو بالا. ( اصطلاحی عامیانه برای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's roasting: هوا خیلی گرمه.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see the point: دلیل یا اهمیت موضوعی رو درک کردن.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you will not get away with this: نمی تونی قسر در بری.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i hate your guts: از ریختت متنفرم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was faking it: همش الکی بود داشتم وانمود میکردم.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

check it out: اینو ببین. نگاه کن.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

took you long enough: خیلی طولش دادی .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are such a buzzkill: عجب ضدحالی هستی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was such a bummer: عجب ضدحالی بود. ( برای یک اتفاق )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your comment just bummed me out: نظرت بهم ضدحال زد.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she is moody: دمدمی مزاجه.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my one and only: یکی یدونه من.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my one and only: یکی یدونه من.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweetie pie: عزیز دلم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your days are numbered: کارت تمومه. دورانت به پایان رسیده ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't get me started on: نذار دهنم باز شه.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't get me started on: نذار دهنم باز شه.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it gives me the creeps: مضطربم میکنه.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how much do you weigh: چند کیلویی؟؟؟

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are beyond words to me: در کلام نمی گنجی!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's just wishful thinking: اون فقط یه خیال باطله!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm dizzy: گیجم سردرگمم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was written in stars: تقدیر اینطور بوده.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make yourself useful: یه کمکی بده.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not made of money: سر گنج که ننشستم!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a scorcher out there: داره از آسمون آتیش می باره. هوای ب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he has got a screw loose: یه تخته اش کمه.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm up for anything: من پایه همه چی هستم!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

doesn't make a sense: با عقل جور در نمیاد.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doesn't make a sense: با عقل جور در نمیاد.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put it away: بذارش سرجاش.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put it away: بذارش سرجاش.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i feel queasy: حالت تهوع دارم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i feel queasy: حالت تهوع دارم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my sentiments exactly: کاملا موافقم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuck a duck: گندش بزنن! لعنت بهش!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i had nothing to do with that: من ارتباطی با اون موضوع نداشتم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't lecture me: برام سخنرانی نکن.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to pass something: چیزی را دفع کردن ( از بدن )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a dummy: عجب خنگول و احمقی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's scorching hot: هوا خیلی گرمه.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i have a go: میشه امتحان کنم؟؟

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tighten one's belt: یعنی اوضاع مالی خوب نیست، یه مدت با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coming through: راه رو باز کنید!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ball back: پاس دادن توپ.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold still: تکون نخور. جُم نخور.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no brainer: خیلی واضحه. اصلا ( این تصمیم ) فکر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ping someone: یک پیام / ایمیل ( کوتاه ) برای کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turns out: معلوم شد. . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry to barge in on you: ببخشید سرزده مزاحم شدم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you on board: موافقی؟؟ حاضری؟؟

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll take it: میخرم برمی دارم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that came out wrong: منظوری نداشتم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my doctor called in a prescription: دکترم یه نسخه برام پیچیده.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

used to: قبلا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was a lost cause: تیری در تاریکی بود. از اول هم امید ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do the trick: جواب میده. مؤثره.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't stand on ceremony: تعارف نکن.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't stand on ceremony: تعارف نکن.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

why don't we all chip in: بیاین پول روی هم بذاریم.

١٠ ماه پیش

مدال‌های حمیدرضا