حمیدرضا - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

push off: گمشو هل دادن

١ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just so you know: محض اطلاعتون!

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

domino effect: اثر بهمنی یه چیز کوچک باعث یه تغییر ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep pace with: هم سرعت بودن همگام شدن

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

binge watch: وقتی شما حداقل ۳ قسمت از یه سریال ر ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

light at the end of the tunnel: امید داشتن. پایان شب سیه سپید است. ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carry over: موکول کردن انتقال دادن

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fuck it: گور باباش بیخیالش کون لقش

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep it up: همینطوری ادامه بده.

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drift off: به خواب رفتن

٢ هفته پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let out: فاش کردن لو دادن رها کردن آزاد کرد ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what made you: چی باعث شد. . . ؟

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worse comes to worst: در بدترین شرایط ممکن.

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

band aid solution: سمبل کردن، راه حل موقتی و خیلی سطحی ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

might as well: بهترین کار اینه که، چاره ای نیست جز ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gotcha: گرفتم متوجه شدم فهمیدم

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

would you mind: میشه. . . ؟ امکانش هست. . . ؟

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at last: نهایتا

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

win over: مجاب کردن موافقت کسی را جلب کردن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

play it by ear: فی البداهه تصمیم گرفتن. بدون برنامه ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it takes: طول می کشه. . .

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

many happy returns: صد سال زنده باشی.

١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you reek: بوی گند میدی.

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all set: کاملا آماده و مهیا

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tunnel vision: تک بعدی کوته بینی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hog: بیش از حق خود ( از چیزی ) برداشتن

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hunch: حدس، گمان

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit or miss: الکی، بی حساب کتاب

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring off: کاری را به نحو احسن انجام دادن موف ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stillborn: عملی نشده ( ایده و. . . ) به کار گ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

couldn't be better: بهتر از این نمیشه.

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ridge: برآمدگی - پشته ( مربوط به امواج حرک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

friendly: گرم و صمیمی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a point: حق با کسی بودن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come to think of it: اگه خاطرم باشه حالا که فکرشو میکنم ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jackass: بیشعور

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

butt ugly: به کسی یا چیزی گفته میشه که قیافش خ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poster child: نمونه بارز

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall through the cracks: مورد توجه قرار نگرفتن همچنین معنی ق ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

throw money at something: پول وسط گذاشتن پول به پای چیزی ریخت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give away: باختن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bust a nut: جون کندن. سخت کار کردن. ارضا شدن.

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't rain on my parade: تو ذوقم نزن.

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set up: راه انداختن.

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mumbo jumbo: چرت و پرت حرف های غیرقابل فهم

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pan: به باد انتقاد گرفتن ( فیلم و. . . )

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hit on: مخ کسی رو زدن، تیکه انداختن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you deserve it: لیاقتش رو داری.

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meet deadlines: سر موعد کاری را انجام دادن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drag: کسی را به زور به جایی آوردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of: از

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crack someone up: کسی رو خندوندن.

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let's just say: سربسته بگم. به همین بسنده کنم. وقتی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make headlines: تیتر روزنامه ها شدن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live it up: حالشو ببر.

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

listen to yourself: مواظب حرف زدنت باش

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clean bill of health: تاییدیه سلامت پروانه بهداشت

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what if: اگه. . . . چی؟؟؟ What if you get lo ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't get carried away: زیاده روی نکن. خودتو کنترل کن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't cross me: با من درنیفت.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

if you would: اگه میشه ( اگه امکانش هست )

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't backwash: دهنی نکن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burger joint: رستوران همبرگر برگری برگر فروشی

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold out: با دست چیزی را به کسی دادن باقی مان ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i got hope in you: ببینم چیکار میکنی.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call it a day: پایان دادن به یک کار

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lame: کسل کننده

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let's face it: بزار واقع بین باشیم بیا قبول کنیم ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come through: موفق شدن از عهده برآمدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you are one to talk: خودت که بدتری.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

how: قبل از صفت معادل "چه" در زبان فارسی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get hooked on: معتاد شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stay out of it: دخالت نکن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

moral compass: فطرت، درک درونی خوبی و بدی، وجدان.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give it to me straight: باهام رُک باش. رُک بهم بگو.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

settle down: بشینید سرجاتون.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pulling teeth: به زور کاری رو انجام دادن.

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it seems like: ظاهرا

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

earthly reason: دلیل موجه

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

freak out: به شدت ناراحت شدن، ترساندن از کوره ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fuck with: دست کاری کردن، وَر رفتن درگیر شدن، ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get the hell out of here: گمشو بیرون

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trash someone: به باد انتقاد گرفتن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bark up the wrong tree: اشتباه زدن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get up: سَرووَضع، لباس.

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there you go: بیا، بفرما

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toot own horn: لاف زدن خودستایی و رجزخوانی در مورد ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk up: پیاده به کسی یا چیزی نزدیک شدن جلو ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

we stick together: ما هوای هم رو داریم.

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not that i know of: تا جایی که من اطلاع دارم، نه.

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull someone's leg: با کسی شوخی کردن. دست انداختن. سر ک ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anytime: هر زمانی درخدمتم.

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fat ass: آدم چاق خپل خیکی

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as though: انگار

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take the cake: نوبره والا.

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make the most of: بیشترین بهره را از چیزی بردن، بیشتر ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

privileged: نازپرورده ژن خوب!

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i regret to inform you that: متاسفم که به اطلاعتون برسونم. . .

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tickle pink: ذوق زده. خیلی خوشحال.

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

first impression: برخورد اول

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you got this: از عُهدش برمیای.

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boys in blue: پلیس

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sophisticated: شیک زیبا برازنده

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a turn for the worse: وخیم تر شدن بیماری بدتر شدن بیماری

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lighten up: سخت نگیر ، جدی نگیر

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

here goes: خدایا به امید تو!

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clueless: نادان، ناآگاه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

read the room: درست رفتار کن شرایط رو بسنج.

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut out: از کاری دست برداشتن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

visibility: دامنه دید

٦ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spank: سیلیکون : ) ) ) )

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

veered: ناگهان تغییر مسیر دادن تغییر جهت د ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you shouldn't have: نباید زحمت می کشیدی.

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come first: اولویت اول را داشتن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

who am i kidding: دارم خودمو گول میزنم.

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't interrupt me: وسط حرفم نپر

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in due time: به وقتش

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curiosity killed the cat: فضولی کار دستت میده.

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live off: فقط غذای به خصوصی را خوردن زنده مان ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to learn the ropes: فوت و فن چیزی رو یاد گرفتن.

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i lost my train of thought: رشته افکارم پاره شد.

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you disgust me: حالمو بهم میزنی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when it rains it pours: بدبیاری ها پشت سرهم میان.

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's unlike you: از تو بعیده

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll walk you out: تا دم در همراهیت میکنم.

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave no stone unturned: هر کاری از دستت برمیاد انجام بده

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

big deal: چیز مهم و بزرگ

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brb: الان برمیگردم

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

around the corner: در نزدیکی سر نبش

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

down the street: در امتداد خیابان

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

youse: شماها

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by far: با اختلاف زیاد

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

there there: چیزی نیست، ناراحت نباش. عیب نداره، ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swallow one's pride: غرور خود را زیر پا گذاشتن.

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of my league: به وسعم نمیرسه در اون حد نیستم از ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dragon lady: زن ستیزه جو/سلیطه/پرمدعا/ترسناک، پت ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel free: اجازه داشتن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard pass: به هیچ عنوان

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i’ll take care of it: من درستش میکنم. من ردیفش میکنم.

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

guest of honor: مهمون افتخاری

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

freelance: آزاد آزادکار مستقل خود اشتغال

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give me a buzz: باهام تماس بگیر

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drop dead gorgeous: به طور خارق العاده زیبا

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

think twice: خوب فکر کن.

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut dead: محل سگ نذاشتن.

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

root for somebody: یعنی کسی رو ساپورت بکنی و حمایتش بک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see through: ذات واقعی کسی را دیدن پی بردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i owe you: بهت بدهکارم

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run that by me again: لطفا دوباره تکرار کن.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

point taken: گرفتم چی میگی. منظورتو فهمیدم.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

black out: غش کردن بیهوش شدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let alone: چه برسه به. . .

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look forward to: لحظه شماری کردن مشتاقانه منتظر بودن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take it back: حرفتو پس بگیر.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scoop: بلند کردن کسی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

must have: ضروری لازم یک چیز ضروری

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fan out: پخش شید متفرق شید

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive away: کسی را با ماشین بردن با ماشین دور ش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

admit: تایید کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring together: کنار هم آوردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i wonder why: نمیدونم چرا. . .

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

how can i ever repay you: چطور میتونم برات جبران کنم

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buy into: اعتقاد داشتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

couch potato: تنبل تن لش بیکاره

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

under a cloud: زیر ذره بین رفتن. از چشم افتادن.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fit the bill: راستِ کار کاملا مناسب کار

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the writing is on the wall: شواهد که نشون میده اتفاقی ( بد ) قر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

let's give it a shot: بیا امتحانش کنیم.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put 'er there: بزن قدش.

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prick: پفیوز لاشی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

something to do with: ربطی به چیزی داشتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

start off: کاری را آغاز کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm stumped: هنگ کردم

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smooth: عالی تمیز بی عیب و نقص

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no matter: صرف نظر از، هرچقدر هم . . . ، هر کج ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breathtaking: نفس گیر، خیره کننده

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yowza: هَی وایِ من، پشمام ! آره آقا.

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stay put: در جای خود ماندن تکان نخوردن حرکت ن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make it: به موقع جایی رسیدن، سر قرار حاضر شد ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you dishonor me: آبروی منو میبری.

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in sync: تفاهم داشتن توافق داشتن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

one thing at a time: آسیاب به نوبت یکی یکی دونه به دونه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go around: به اندازه کافی بودن برای همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i missed you: دلم برات تنگ شده بود.

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have over: کسی را به خانه خود دعوت کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring up: موضوعی رو مطرح کردن موضوعی رو پیش ک ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i didn't catch that: متوجه نشدم.

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pin on: ( تخلف ) به گردن کسی انداختن، نسبت ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buy a pig in a poke: چشم بسته خرید کردن معامله سربسته کر ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pile: مقدار زیاد ( کلی )

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

two wrongs don't make a right: بدی رو با بدی نباید جواب داد .

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high point: بهترین بخش هیجان انگیز ترین قسمت

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

already: همینطوریش همین الانشم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

learn the ropes: با روال کاری آشنا شدن، بر کاری مسلط ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hook up: متصل کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

music to my ears: خوشمان آمد! این ایده / حرف رو پسندی ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های حمیدرضا