حمیدرضا - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get off my ass: دست از سرم بردار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get off my ass: دست از سرم بردار

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

breadsticks: نان ساندویچی باریک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breadsticks: نان ساندویچی باریک

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t fuck with me: با من درنیوفت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i don't give a fuck: اهمیتی نمیدم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm fucked: بگا رفتم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm fucked: بگا رفتم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you fucked with a wrong guy: با بد کسی طرف شدی!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't fuck me over: سرم کلاه نگذاری فریبم ندی!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wait a minute: یه لحظه وایسا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wait a minute: یه لحظه وایسا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

none taken: نه بهم برنخورد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peace out: بدرود

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i need you buy my side: می خوام کنارم باشی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i need you buy my side: می خوام کنارم باشی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can't stop thinking about you: همیشه تو فکرتم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i can't stop thinking about you: همیشه تو فکرتم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no bars: آنتن نمیده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no bars: آنتن نمیده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ditto: منم همینطور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eat shit: حرف مفت نزن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eat shit: حرف مفت نزن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's no bother: کاری نکردم، قابلی نداشت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't panic: هول نشو نترس دستپاچه نشو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

don't panic: هول نشو نترس دستپاچه نشو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll give you that: بهت حق میدم قبول دارم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you stink: نفرت انگیزی! بوی گند میدی!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you stink: نفرت انگیزی! بوی گند میدی!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dork: عقب مونده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm jinxed: چشم خوردم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

time will tell: زمان همه چی رو مشخص میکنه.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

loose cutting: برداشتی آزاد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

when the time is right: به وقتش در زمان مناسب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

when the time is right: به وقتش در زمان مناسب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tabletop: روی میز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a jiffy: در یه چشم بهم زدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a slip of a boy: یه الف بچه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got to take a leak: باید بشاشم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the water is cut off: آب قطعه!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no dice: ابدا هرگز اصلا حرفشم نزن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a picky eater: آدم بدغذا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a picky eater: آدم بدغذا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bad apple: آدم دردسرساز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

behave yourself: مراقب رفتارت باش

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over somebody: عبارت over somebody یا over somethi ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over somebody: عبارت over somebody یا over somethi ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

butch up: مردونه پسرونه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

call off something: معنی کنسل شدن یا منصرف شدن از انجام ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rush into something: این عبارت به معنی اینه که یه کار رو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rush into something: این عبارت به معنی اینه که یه کار رو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

root for somebody: یعنی کسی رو ساپورت بکنی و حمایتش بک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't give away the farm: یعنی هرچی داریم و نداریم رو با هم ر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how far to go: تا چه حد و اندازه پیش برم؟ تا چقدر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wash board stomach: شکم تخت و صاف

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rock hard pcs: سیکس پک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the coast is clear: اوضاع امن و امانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

are you hitting on me: داری مخ منو میزنی؟

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lighten up: سخت نگیر ، جدی نگیر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i resent that: بهم برخورد آزرده خاطر شدم ، ناراحت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i resent that: بهم برخورد آزرده خاطر شدم ، ناراحت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what do you take me for: منو چی فرض کردی؟

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how can i ever repay you: چطور میتونم برات جبران کنم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thanks for the heads up: ممنون که بهم گفتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thanks for the heads up: ممنون که بهم گفتی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don’t you dare: بیخود میکنی غلط میکنی ، جراتش رو ند ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don’t you dare: بیخود میکنی غلط میکنی ، جراتش رو ند ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that means a lot to me: خیلی برام ارزشمنده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that means a lot to me: خیلی برام ارزشمنده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it doesn't make any sense: با عقل جور در نمیاد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kick your ass: یعنی دهنت رو صاف میکنم یا سرویست می ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

running errand: ‎به کسی که کاری رو برای کسی انجام م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ride or die: رفیق جون جونی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anhedonia: فقدان لذت بردن از شرایطی که قبلا بر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at great length: مفصل و طولانی صحبت کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring it on: رو کُن ببینم چی در چنته داری چند ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no matter what: مهم نیست چی پیش میاد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ponzi: طرح های پانزی ( مانند طرح های هرمی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ponzi: طرح های پانزی ( مانند طرح های هرمی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

defi: امور مالی غیرمتمرکز

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bullrun: بازار صعودی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nft: توکن غیر قابل معاوضه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nft: توکن غیر قابل معاوضه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

transaction fee: هزینه تراکنش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fiat: پول بدون پشتوانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fiat: پول بدون پشتوانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

step on it: گاز بده ، عجله کن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll let you know: بهت خبر میدم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll let you know: بهت خبر میدم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speak of the devil: ببین کی اینجاست!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call it even: برابر شدیم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i get the picture: متوجه شدم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i get the picture: متوجه شدم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what's eating you: از چی ناراحتی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you cross with me: ازم دلخوری؟

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

are you cross with me: ازم دلخوری؟

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that: اونقدر اونقدرا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stay clear of me: به من نزدیک نشو

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just drop it: دیگه بسه، تمومش کن.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just drop it: دیگه بسه، تمومش کن.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get the hell out: گورتو گم کن گمشو بیرون

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get the hell out: گورتو گم کن گمشو بیرون

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm not convinced: متقاعد نشدم مطمئن نیستم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i consider that: فکر میکنم که. . .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i consider that: فکر میکنم که. . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sorry to keep you waiting: ببخشید معطل شدید ببخشید منتظرتون گذ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sorry to keep you waiting: ببخشید معطل شدید ببخشید منتظرتون گذ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm messing with you: دارم سر به سرت میزارم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i goofed up: سوتی دادم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i goofed up: سوتی دادم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

POT: علف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

your guess is as good as mine: منم بی خبرم.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't you dare: بیخود میکنی، جراتش رو نداری.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

who's down: کی پایه است؟

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't brag: پُز نده!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

don't brag: پُز نده!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see if i care: اهمیتی نمیدم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how's it going so far: تا الان چطور پیش رفته؟

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you made your point: منظورت رو رسوندی.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you made your point: منظورت رو رسوندی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you tricked me: گولم زدی.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you tricked me: گولم زدی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

are you being sarcastic: داری تیکه میندازی؟ داری طعنه میزنی؟ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

are you being sarcastic: داری تیکه میندازی؟ داری طعنه میزنی؟ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are so annoying: خیلی رو مخی.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you are so annoying: خیلی رو مخی.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

under your nose: جلو چشمته.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wifey: خانومی/همسر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

after blood: خونخواهی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

toot own horn: لاف زدن خودستایی و رجزخوانی در مورد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on cloud seven: قند تو دل آب شدن خیلی خوشحال و ذوق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take for a ride: بازی دادن، دور چرخوندن، سرکار گذاشت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weather the storm: جون سالم به در بردن از شرایط سخت و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the whole nine yards: همش! تمام و کمال! تا آخرش! هر چقدر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dog's life: یعنی یه زندگی پر از بدبختی و ناخوشا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'll eat my hat: اسممو عوض میکنم برای وقتیه که مطمئن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll eat my hat: اسممو عوض میکنم برای وقتیه که مطمئن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

no time like the present: الان بهترین موقع است.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no time like the present: الان بهترین موقع است.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw under the bus: تو دردسر انداختن کسی آدم فروشی خیا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overcooking grits: عصبانی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pass the torch: واگذار کردن مسئولیت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pass the torch: واگذار کردن مسئولیت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know it all: عقل کل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pie in the sky: خوش خیالی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fruitloop: آدم دیوانه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull a ghost: غیب شدن ترک کردن ناگهانی محل

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i smell you: درکت میکنم.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pussy out: جا زدن.

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ass out: بدبخت، بی پول

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweep under the rug: پنهان کردن چیزی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fly too close to the sun: بلند پروازی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'll tell you what: ببین چی میگم.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bear with me: یکم بهم وقت بده.

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

read someone the riot act: کسی را سرزنش کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blow one's lines: دیالوگ های خود را اشتباه گفتن در سی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cold day in hell: هرگز هیچوقت عمرا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you said it: موافقم!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

field day: اوقات خوش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

field day: اوقات خوش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lose one's cool: از کوره در رفتن عصبانی شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

give someone the finger: انگشت وسط خود را به کسی نشان دادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flake: آدم غیرقابل اعتماد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get going: جایی را ترک کردن رفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rolling in it: پول دار مایه دار

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sponge off someone: از کسی پول قرض گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sponge off someone: از کسی پول قرض گرفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold it down: ساکت بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a load of that: به چیزی نگاه انداختن چیزی را تماشا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gee: عجب نه بابا بی خیال

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

too rich for my blood: گران

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

caught dead: هرگز ( کاری به خصوص را ) انجام نداد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

caught dead: هرگز ( کاری به خصوص را ) انجام نداد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have one's name no something: برای کسی ساخته شدن کاملا مناسب کسی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

now you're taking: حالا داری منطقی حرف میزنی حالا داری ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

down one's sorrows: با مست کردن مشکلات خود را فراموش کر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit the stores: به خرید رفتن به مغازه رفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shop till one drops: تا جان داشتن خرید کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drag: کسی را به زور به جایی آوردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get a kick: لذت بردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trash someone: به باد انتقاد گرفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

talk about a: خیلی ( برای شدت بخشیدن به چیزی استف ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to have a blowout: پنچر شدن لاستیک پنچر کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to have a lead foot: عشق سرعت بودن به رانندگی پرسرعت علا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jinx: طلسم نحسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pile: مقدار زیاد ( کلی )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in no time flat: فورا سریع

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set of skins: لاستیک ( چهار حلقه )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop on a dime: ناگهان توقف کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw someone in the slammer: کسی را به زندان انداختن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

haul: عجله کردن هم معنی میدهد. we only h ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run a light: از چراغ قرمز رد شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run a light: از چراغ قرمز رد شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow out: وعده غذایی مفصل سور شکم چرانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soak: زیادی پول گرفتن از مشتری چاپیدن گوش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nail the brakes: ناگهانی ترمز کردن پا روی ترمز گذاشت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set of wheels: اتومبیل ماشین

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

punch it: تا ته گاز دادن تا آخر پدال گاز را ف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

punch it: تا ته گاز دادن تا آخر پدال گاز را ف ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های حمیدرضا