پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٤٦٦)

بازدید
١٠,٧٤٠
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان کشکین ؛ نانی که از آرد باقلا و آرد جو و آرد گندم پزند. ( ناظم الاطباء ) . نانی که از باقلی و گندم و نخود و جو از هر نوعی به هم کرده و پخته بود. ( ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان کماج ؛ خبزالفرنی. و رجوع به کماج شود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان کوماج ؛ طُلمَة. طُمروس. ( منتهی الارب ) . نان کماج.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- نان کسمه ؛ نان کلیچه. ( ناظم الاطباء ) . نان طابون.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان کشک ؛ نانی که از آرد جو و گندم و باقلا با هم آمیخته بپزند. ( آنندراج ) . رجوع به ترکیب نان کشکین شود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

- نان قندی ؛ نانی که خاکه قند یا شکر در خمیر آن زنند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان قاق ؛ بکسمات. نان سفید تنک خشک به اندازه کف دستی.

پیشنهاد
٠

نان فیروزخانی ؛ نانی بوده است به وزن یک من. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . نانی که یک قرص آن به وزن یک من باشد. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان فرنی ؛ به عربی خبزالفرنی نامند و آن نانی است که در فرن بپزند. ( فرهنگ نظام از محیط اعظم ) .

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان فطیر ؛ نانی که در آرد آن خمیرمایه بقدر لازم نزده باشند یا خمیر آن را پیش از آنکه مدتی مکفی بماند و ترش شود و ور آید به تنور برند و پزند. نان فطیر ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان فطیری ؛ نانی که خمیر آن برنیامده باشد. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان عدس ؛ نانی که از آرد عدس پخته باشند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان فخفره ؛ نان مانده سبزی زده پزند. ( ناظم الاطباء ) . نان کپک زده. رجوع به فخفره شود : آن یکی میخورد نان فخفره گفت سائل چون بدین استت شره. مولوی ( ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان شیرمال ؛ نانی که آرد آن را با شیر خمیر کرده باشند : دارم الوان تنعم تا شدم مهمان خویش شیرمال از آبرو کردم چو گوهر نان خویش. تأثیر ( از آنندراج ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان شیری ؛ نان شیرمال. نانی که آرد آن را باشیر آمیخته باشند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان طابون ؛ نانی که در گرفتن سبوس آن مبالغه کرده باشند و با روغن ترتیب دهند و باریک باشد. مشهور به کسمه است. ( فرهنگ نظام ، از محیط اعظم ) .

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان شب مانده ؛ نان بیات. نان مانده.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان سیلو ؛ نانی که از گندم کهنه در انبارهای سیلو مانده پزند و به علت کهنگی گندم طعم و بوئی ناخوش دارد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نان سنگک ؛ نانی که در کوره ای که کفَش سنگریزه پهن کرده اند پخته می شود. ( فرهنگ نظام ) : حرف سخت منعمی کو نان سنگک میدهد گر بود کوه گران خشخاش میدانی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان سوخاری ؛ قسمی از نان بکسمات و سکاری. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به سوخاری شود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان سیاه ؛ نانی که سپوس آن را نگرفته باشند و رنگ آن مایل به سیاهی باشد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان سفید ؛ سمید. ( دهار ) . درمک. حواری. ابونعیم. - || در تداول امروز تهران ، قسمی نان که با آرد بیخته سبوس گرفته پزند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان سمید ؛ نانی که در گرفتن سبوس آرد آن مبالغه کرده باشند. ( فرهنگ نظام ) . نان حواری. نان سفید.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان زنجبیلی ؛ نوعی از نان که زنجبیل در آن اندازند. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) . قسمی شیرینی است. رجوع به مدخل زنجبیل در ردیف خود شود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان زنجفیلی ؛ نان زنجبیلی.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان ساجی ؛ خبز الطابق. نانی که روی ساج [ تابه بزرگ ] پخته شود. ( فرهنگ نظام ) . نان تابه ای. - نان سخاری ؛ نان سوخاری. رجوع به نان سوخاری شود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان ذرت ؛ نانی که از آرد ذرت سازند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان روغنی ؛ نانی که آرد آن را با روغن خمیر کرده باشند. مسمون. ( بحر الجواهر ) . نانی که در خمیر آن روغن مسکه داخل کرده باشند. ( ناظم الاطباء ) . خبزا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان دوالکه ؛ نانی که آرد آن را دوباره از الک گذرانده و سبوس آن را بکلی گرفته باشند.

پیشنهاد
٠

نان دوباره تنور ؛ نان دوتنوره.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان دوتنوره ؛ نانی که آن را دوباره به تنور برندتا پخته تر و برشته تر گردد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان ِ دَشتَری ؛ نان که از آرد سپوس دور کرده پزند و مقابل آن نان خشک آرد است که سبوس آن دور نکرده باشند و اول را میده نیز میگویند. ( آنندراج ) ( فرهنگ ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان دستاسین ؛ نانی که آردش را با دست آس خرد کرده باشند : در غریبی نان دستاسین و دوغ به که در دوزخ ز قوم و خون و ریم. ناصرخسرو.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان دوآتشه ؛ نانی که در تنور زیاد مانده خوب پخته شده باشد. ( فرهنگ نظام ) . نانی که آن را دو بار به تنور برند تا برشته تر و خشک تر گردد. نان دوتنوره. ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان خشکه ؛ نانی که بیشتر از معمول آن را بر دیواره تنور نگه دارند تا بتدریج آبش بخار شود و خشک گردد، این قسم نان را مدتها می توان نگهداری کرد بدون آنک ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان خطائی ؛قسمی از حلوا. ( ناظم الاطباء ) . - نان خمیری ؛ نانی که خمیر آن برآمده باشد . ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان ِ حَواری ؛ بعربی خبزالحواری نامند و آن نانی است که در گرفتن سبوس آرد آن بسیار مبالغه کرده باشند و گندم آن سفید بالیده باشد که نان آن سفید گردد و ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان خشخاشی ؛ نانی که هنگام به تنور بردن دانه های خشخاش بر آن پاشند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان خشکار ؛ نان آرد سبوس نگرفته. ( فرهنگ نظام ) . مقابل نان میده و نان دشتری. رجوع به ترکیب نان دشتری شود.

پیشنهاد
٠

نان چرب وشیرین ؛ نانی که آرد آن را با روغن و شکر خمیر کرده باشند. نانی که بجای نمک در خمیر آن شکر کنندو روغن بر آن مزید گردانند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ای سیر! ترا نان جوین خوش ننماید معشوق من است آنکه به نزدیک تو زشت است. سعدی.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان جوین ؛ نان جو : هرکه غزنین دیده باشد در سپاهان چون بود هرکه نان میده بیند چون خورد نان جوین. فرخی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان جو ؛ نان جوین. نانی که از آرد جوسازند : نکند با سفها مرد سخن ضایع نان جو را که زند زیره کرمانی ؟ ناصرخسرو.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان تیری ؛ نان بسیار نازک که خمیر آن را با تیر و تخته پهن و بغایت نازک کنندو آنگاه بر پشت تابه نهند تا پخته گردد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

نان تلخ ؛ نان متعفن و از مزه برگشته و این از جهت امتداد زمان بود. ( آنندراج ) .

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان تنک ؛نان نازک. ( ناظم الاطباء ) . رقاقة : چه بگویم صفت نور رخ نان تنک کز سر سفره به افلاک رساند انوار. بسحاق.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان تنوری ؛ نانی که بر دیواره تنور پخته باشند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان تافتون ؛ نان تفتان. رجوع به ترکیب نان تفتان شود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نان تاوه ای ؛ نانی که روی تاوه و بر اجاقی که در زمین کنند پزند.

پیشنهاد
٠

نان تفتان یا نان تافتان ؛نانی است کلفت تر از اقسام دیگر آن ، گویا وجه تسمیه این است که از جهت کلفت بودن باید زیاد در تنور تافته شود. ( فرهنگ نظام ) . ...