پیشنهادهای کامبیزدارابی (١,٤١٥)
گلاوی =درزبان لکی وکردی به معنای //گلابی ، امرود //است که دراین زبانها به جای /ب/ از حرف /و /استفاده می شود .
گلاوی =درزبان لکی به معنای / ( کبابی //است .
کاواوی = درزبان لکی به معنای //کبابی ( /است .
می ژه =دردمی کند .
ده ژین =به فتح د درزبان فاخرلکی به معنای// دردرکردن //است . سر ده ژین =سردرد
درجواب جناب آقای تیردا کاشانی: واژه ی لق که ما به معنای سست و پون استحکام و شل و همچنین به معنای شاخه درزبان لکی به کار برده ایم . این کلمه از معلق و ...
سره ژه =به کسر س وفتح ( ر ) و ( ژ ) درزبان لکی به معنای //سرکشی ویژه درکاری ، بررسی دقیق و ویژه //می باشد . سره ژه=سرک ویژه ، سرکشی ویژه
دروچ=دریوچ=دریچ وچ=دریچ وگ =دریچگ =دریچه . درزبان لکی به معنای //پنجره //است در دزبان کردی هم //دریوچ و دلاقه ، //به معنای پنجره است . دلاقه =دلاگ ...
گئ=نوبت و ردیف رج ، داو ، گئ گئ=نوبت به نوبت
گئ=به کسر گ درزبان لکی به معنای //نوبت ، داو، //است . گئ کیه ؟, نوبت کیه ؟
خوآ= با بلند تلفظ کردن مصوت بلند او . درزبان لکی به معنای //نمک //است . و. خوادان =نمک دان خوا تکن ، =وسیله ای که با آن نمک را. می تکانند .
ژن=درزبانلکی به معنای // زن //است.
حمیر =به فتح ح درزبان لکی ولری ولربختیاری به معنای //خمیر //است . درزبان های لکی ولری و لری بختیاری اکثر کلماتی که داری خ هستند را به شکل ح تلفظ می ...
هامیژن =به فتح ژ درزبان لکی //مایع پنیر ، مایع ماست //راگویند ، و همان معنای. دقیق //هم زده //درزبان فارسی است .
سنگه لا = درزبان لکی به معنای //هرکسی یا هرچیزی که یه وری باشد و به نحوی وشکلی باشد که انگار یه طرف جسمش سنگین تراز طرف دیگرش باشد . //است
شرا = به کسر ش درزبان فاخر لکی به معنای //گرما ی زیاد ، اوج گرما در تابستان //است . متضاد است با کریوه
کریوه =به کسرک ومشدد خواندن ر درزبان لکی به معنای// سرمای شدید ، وسوزسردی، //است .
زکن=به کسر ز. و. ک zekenدرزبان کردی ولکی به معنای //شکمو //است لمن =زکن =شکمو
درزبان لکی به معنای //شکمو //است. Lamen
لمن = به فتح ل وکسر م Lamen
شاوال بن = درزبان لکی به معنای //, بند شلوار , کمربند //است
سرآون /سرآوان = در زبان لکی به نعنای //پرستار ، سرپرست ، //است .
شئتل = در زبان فاخر لکی این کلمه به معنای //شجاع ، تنومند ، هیکلی //است
نیاته = درزبان لکی این واژه به معنای //حیف ، بی همتا ، بیمثل و بی مانند، //است. نیاته =نیامده ، دیگر مثال اونمی آید
گت کردن =به کسر گ درزبان لکی به معنای //دوختن ؛پینه کردن //است .
گپ=به فتح گ درزبان های ایرانی به معنای //سخن ، حرف ، گفتار ، //است گپ=به ضم گ درزبان لکی به معنای ، //گونه , لپ ، صورت ، //است گپ =به فتح گ درز ...
لف =به کسر ل درزبانهای لکی ولر و کردی ؛به معنای //همتا ، همانند ، همسان ، شبیه ، یکسان ، یک جور //است
لف =به فتح ل به معنای درهم پیچیدن است . درادبیات هم لف ونش داریم که دونوع مرتب یا منظم و همچنین لف ونشر مشوش . دل ودین هردودادم آن به تو و این به ...
ذهن =یاد ، ویر ، ویریا ، ویریا =باهوش ، تیز فهم .
کوس =طبل بزرگ، نقاره، دهل درزمان مردن کسی ، رسم بود که مردم را با طبلی بزرگ //کوس //خبردارمی کردند ، کوس رحلت بزدند. اکنون هم درزبان لکی اگربخواهن ...
حیات =ژیان ، ژیاین ، ژی داگ ، ژیدگ زیستن ، زییدن ، زنه ی ، زندگی ، زنده بودن
مساوی =هم پا ، هم نورد ، هم قد ، همتا ، یر به یر ، هم مانند ، یکسان ، یک جور ، سربه سر ،
فکر =اندیشه ، سگال ، رای ، نظر، عقیده ، ایده ،
تمام. قد =مک به ضم م ، فیت ، هم اندازه ، دقیقا , سراسر، کامل ،
ابتدا =آغاز ، شروع ، اول ، سرمنزل ، سرمنشا، ، آوان ، بدو ، سرشاخه ، سرمرحله ، سرکرد ،
مجروح =افگار ، زخمی ، آسیب دیده ، جرح خورده ، ضرب دیده ، صدمه دیده ، لطمه خورده ،
عقرب =همتای این کلمه درزبان لکی //کولاژدم //است . کول =شانه ، کتف ، پشت آژ=آیج ؛آیژ؛آژ. که درزبان لکی به معنای انداختن است دم =که به معنای دم ودنب ...
دس ٱ زرانی =دست به زانو نشستن کنایه غز //ناراحت بودن و غنگین بودن ، //درزبان لکی .
تاو =درزبان فاخر لکی علاوه برمعانی قبلی به معنای //پیچ وتاب و پیچش // نیز می باشد .
ژرژ=به کسر ژ. وفتح ر درزبان لکی به معنای کبک است و درزبان لکی کبک را به صورت //کوک ؛کوگ//تلفظ می کنند
پیاوتی = درزبان لکی به معنای //مردانگی //است . پیاوتی نیره =مردانگی ندارد. پیاوتی نیه =مردانگی نیست .
ژنانه =زنانه درزبان لکی به شکل بالاتلفظ می گردد.
دتانه =دخترانه
کورانه =به ضم ک و مشدد خواندن ر درزبانه لکی و کردی به معنای //پسرانه //است.
شو صوح = در زبان لکی به معنای //صبح ، صبحی که بعداز شب پدیدار شده است //می باشد .
نیمه رو = درزبان لکی به معنای //نیمروز ، نیمه روز ، ظهر ؛ساعت ۱۲ظهر که نیمه روز حساب می شود //است .
حرده =به ضم ح درزبان لکی به معنای //خرده ، ریزه ، پول خرد ، کوچک //است
کشیش =به کسر ( ک ) . پدر روحانی ، روحانیون دین مسیحی ، قس یا قسیس وبعد ها کشیش . کشیش =به فتح ( ک ) درزبان کهن لکی به معنای //کوتاه ، کوتاه قد ، ...
کل = به فتح ( ک ) درزبان کهن لکی به معنای //باریکه ای میان دو سطح یا دو دیوار ، کوچه ی باریک و تنگ //است .
کچ =به ضم ( ک ) درزبان لکی به معنای //کسی که یک دست یا هردوتا دستش معلول وناتوان است ، ودرانجام کارهای شخصی خود ناتوان است . //می باشد .